سعود بن عبدالعزيز (سعود دوم که وهابیان او را کبیر لقب دادهاند از 1163 تا 1229 ه.ق)
سعود به سال 1203ه.ق/1788 م به حکم ابن عبدالوهاب از سوی پدر به ولایت عهد منصوب شد و بعد از مرگ عبدالعزیز مدت یازده سال بر عربستان سلطنت کرد. او شجاع، مبتکر و با اراده اما سفاک و خونریز بود تا جائیکه حتی مورخان وهابی هم نتوانستهاند درنده خویی و قتل عامهای هولناک او را پنهان دارند. توسعه مناطق تحت نفوذ سعودی در شبه جزیره عربستان و جنوب خلیج فارس در دوره اول حکمرانی سعودیها بر شبه جزیره توسط سعود دوم صورت گرفت.
در ذیل به خلاصهای از فجايع و غارتگریهای آل سعود اشاره ميگردد:
الف) آغاز دوره حملات سعود بن عبدالعزيز به عراق:
لونکريت در تاريخ العراقي مينويسد:
«در سال 1217ق. زماني به کربلا هجوم بردند که اکثر ساکنان آن به زيارت نجفاشرف رفته بودند وهابيها با 12 هزار نفر به فرماندهي امير سعود به کربلا حمله برد و بيش از سه هزار نفر از ساکنان آن را سر بريدند و خانهها و بازارها و اشياي حرم مطهر را غارت کرده، حتي کاشي هاي طلا را از روي ديوارها کنده و سپس ضريح امام حسين را ويران کردند. (موسوعة العتبات المقدسة، جعفر خلیلی، ج8، ص 273)
به روایتی وهابيان در اين حمله پنج هزار نفر از ساکنان کربلا را کشته، ده هزار نفر را نيز مجروح کردند.
و به روایتی ديگر در سال 1216ق، امير سعود وهابي با نيرويي حدود بيست هزار نفر به کربلا يورش برده، در يک شب بيست هزار نفر را به قتل رسانيد.( همان، ج 8، ص274)
کار آنان هرگز قابل توصيف و بيان نيست و در تاريخ از اين هجوم، بهعنوان سنگينترين و وحشيانهترين حملات به سرزمين و مردم عراق ياد شده است.
در سال 1218ق. وهابيان به نجف اشرف حملهاي شديد کردند ولي با شکست روبه رو شدند، چون به هنگام رسيدن به نجف، همة دروازهها بسته بود و همة مردم نيز بسيج شده بودند تا آخرين قطرة خون از شهر دفاع کنند. و جالب اين است که فرماندهي اين دفاع مقدس با آية الله العظمي شيخ جعفر کاشف الغطا بود. شخص ايشان در اين نبرد شرکت کردند و جمعي از علما نيز حضور داشتند.( ماضي النجف و حاضرها، جعفر بن الشيخ باقر المحبوب النجفي، ص231)
ب) محاصرة جده:
در سال 1219ق. لشکر وهابي با دوازده هزار جنگجو جده را محاصره کردند و آنجا که شريف مکه ميدانست وهابيون در استيلا بر جدّه موفق نميشوند، آشکارا به جمع آوري نيرو براي به دست گرفتن امور مکه پرداخت. لشکر سعودي از محاصره جدّه چيزي عايدش نشد و مدافعان جدّه توانستند ضربات محکمي بر آنها وارد کنند و مهاجمان را يکي پس از ديگري به هلاکت برسانند. سپاه وهابي بر اثر عدم موفقيت در جنگ، به پرکردن چاهها و قنوات پرداخت و در ميان راه، طوايفی از اعراب را قتل عام کردند. حاصل اين جنگ، شکست سپاه وهابي به دست ارتش شريف غالب بود؛ چرا که شريف غالب لشکري به رهبري شريف حسين براي انتقام از وهابيون آماده ساخت. سپاهيان مجهّز در منطقةالليث بر وهابيون هجوم بردند و بسياري از آنها را به قتل رسانيدند. در اين ميان شريف حسين هم به قتل رسيد. شريف غالب جنگ را پي گرفت و سرانجام ضربات مهلکي بر سپاه وهابي وارد آورد و بسياري از رؤساي آنها را به قتل رسانيد و براي عبرت وهابيها، بسياري از آنها را از دروازة شهر به دار آويخت. (کشفالارتياب، علامه سید محسن امین، ص 25 و 26)
پ) محاصره مکه و مدينه:
در اواخر ذيقعدة 1220ق. وهابيها با لشکري وارد مکه شدند؛ از سوي ديگر مدينة منوره را نيز به اشغال در آوردند. در اين شهر، خانه وحي را غارت کرده، اموال آن را به تاراج بردند و اعمال زشتي در اين شهر مرتکب گرديدند. بعد از اين فجايع، اميري را بر شهر مدينه مسلط نمودند که نامش مبارک مزيان بود.
حکومت وهابيون در اين شهر، هفت سال طول کشيد. آنان مانع از آن ميشدند تا حجاج شامي و مصري با شتران وارد مکه شوند. براي خانة کعبه، پردهاي از جنس عبا دوختند و مردم را مجبور کردند تا از عقايدشان پيروي کنند و گنبدهاييکه بر روي قبور اوليا بود، ويران نمودند. دولت عثماني به خاطر جنگ با دول غربي و نيز به خاطر ضعف از درون، نميتوانست جلوي اعمال وهابيان را بگيرد. (مفتاح الکرامه، محمدجواد حسینی عاملی، ج 5، ص512)
ت) يورش به نجف اشرف:
در سال 1221ق. وهابيها از چندين محور، از جمله محور نجف، به عراق حملهور شدند، ولي ساکنان شهرها از شهر زبير تا سماوه با همکاري و کمک عشاير همپيمان خود، به دفاع برخاستند و تجاوزات سفاکان وهابي را به راحتي دفع کردند. ولي خطر شديد متوجه نجف اشرف شده بود، به طوريکه در آستانه ورود به شهر، ناگهان با ضد حملة مردم نجف اشرف روبه رو شده، شکست سختي را متحمل گرديدند.
به نقل از محمدجواد حسینی عاملی در شب نهم از ماه صفر سال 1221ق. قبل از طلوع صبح، در حاليکه مردم در خواب بودند، وهابيون به شهر نجف حمله کردند و بر بالاي ديوارهاي شهر رفته، آن را به محاصره خود درآوردند؛ امّا کرامات عظيمي از امام علي (عليه السلام) ظاهر شدکه بسياري از وهابيون به قتل رسيدند و مفتضحانه گريختند و خدا را بر اين امر شاکريم.
البته حملات پي در پي وهابيان به نجف و استمرار آن باعث تشکل مردم و اهالي نجف شده بود؛ به گونهاي که به گروهها و احزاب منسجم و منظمي درآمدند و به قصد دفاع از شهر مقدس و دور کردن خطر وهابيت، کاملاً متشکل شدند.
مجدداً سعودبن عبدالعزيز در ماه جمادي الآخر سال 1223ق. با لشکري از مردمان نجد، که نزديک به 20 هزار جنگجو و يا بيشتر بودند، به شهر نجف حمله کرد، او تهديد کرد که قصد دارد در يک عمليات غافلگيرانه، شهر نجف را به همراه اهالياش منهدم کند. ما تهديدش را جدي گرفته، همگي به طرف ديوار شهر رفتيم.
سپاه وهابي شبانه به نجف رسيد، ما هم با احتياط به آنها نگاه ميکرديم؛ به طوريکه تمام ديوار شهر را با تفنگها و توپها، محافظت نموديم. لشکر سعودي کاري از پيش نبرد و به طرف حلّه رفت که با مقاومت مردم آنجا روبه رو گرديدند. سپس به کربلا حمله نمود و در حاليکه مردم در خواب بودند، بر آنان تاخت. حاصل کار اين شدکه هر يک از طرفين تلفاتي دادند و لشکريان وهابي شکست خورده، بازگشتند. اما بعد از مدتي دوباره به عراق يورش برده، خونهاي زيادي ريختند و ما مدتي از ترس، درس و بحث را ترک کرديم، «لا حول و لا قوّة...» بعد از اين ماجرا، وي بر مکه و مدينه مستولي گرديد و به مدت دو سال از فريضه حج ممانعت نمود و نميدانيم عاقبت چه ميشود. (مفتاح الکرامة، محمدجواد حسینی عاملی، ج 5، ص514)
ث) دستاندازي به شام:
صلاحالدين مختار ميگويد: در ششم ربيعالاول سال 1225ق. اميرسعود با 8 هزار تن از جنگجويان خود به ديار شام حمله کرد. به او خبر دادند که عشاير سوريه از قبيله: غنزه و بنيصخر و... در نَقَرة شام مستقر شدهاند، وقتي که او به شام رسيد هيچ يک از اين افراد را نديد؛ از اينرو به همراه يارانش به حوران حمله کرد و به شهرهاي دساکر و بصره نيز يورش برد و اموال آنجا را به يغما برد. اهالي اين مناطق از ترس هجوم وهابيها به نواحي و اطراف شهر گريختند. بعد از آن اميرسعود به قصر مزريب حمله برد، ولي مقاومت مردم مانع از پيشروي آنان شد؛ سپس شبانه به بصره تاخت و از آنجا، در حالي که غنايم زيادي به چنگ آورده بود، به شهر خود بازگشت.
با بررسی منابع متوجه میشویم بطور حدودی از سال 1223 ق/ 1808 م . مردم عراق 7 سال،شاميها سه سال و مصريها 2 سال از انجام مناسک حج توسط سعودیها محروم شدند.
هـ) محاصره نجف و کربلا:
در سال 1225، اعرابي از قبيلة عنيزه که معتقد به وهابيّت بودند و شعارهاي آنها را تکرار ميکردند، به نجف اشرف و مشهد امام حسين (ع)حمله کردند و در بين راه، به راهزني پرداختند و زائران امام حسين (ع)را، که از زيارت قبر آن حضرت در ماه شعبان برميگشتند، غارت نمودند؛ جمعي از اين زوار را به قتل رساندند که بيشتر کشته شدگان، عجمها (ايرانيان) بودند که تعدادشان 150 نفر بود و البته کمتر از اين هم گفتهاند و بقيه اين افراد، عرب بودند. اکثر زائران در حلّه ماندند و توان بازگشت به نجف را نداشتند و بعضي ديگر به حسکه رفتند و الآن که من اين مطالب را مينويسم در محاصره هستيم و مهاجمان دست از محاصره برنداشتهاند و نيروهاي آنان از کوفه تا دو فرسخي يا بيشتر با مشهد امام حسين (ع)فاصله دارند. (مفتاح الکرامة، محمدجواد حسینی عاملی،ج7، ص 653)
تعصب کورکورانة وهابيان به جايي رسيد که تجارت با مردمان ديگر را قطع کردند و از سال 1229ق. تجارت با شام و عراق را حرام اعلام نمودند.( عنوان المجد في تاريخ نجد ، عثمان بن عبدالله بن بشر النجدي الحنبلي، ج1، ص122) و هر تاجري را که در بين راه مييافتند، اموالش را هدر دانسته، با او معاملة اهل کتاب نموده، مصادرهاش ميکردند.( تاريخ العربية السعودية، الکسی واسیلیف، ص 105)
ج) تهاجم به لارستان و بحرین:
در سال 1223ه /1808 میلادی همزمان با زمامداری فتحعلی شاه بر ایران، به دلیل اختلافی که بین خوانین لارستان ایجاد شده بود، یکی از خوانین عرب بستک و جهانگیر متوسل به طایفهای وهابی شد که در حدود بحرین مستقر بودند. با این دستاویز، دستهای از اعراب به لارستان آمده، قلعه بستک و جهانگیر را تصرف نمودند. حسینعلی میرزای فرمانفرما، محمد صادق خان، پسر رضا خان قاجار دولو را با سپاهی به مقابله با آنها فرستاد که پس از راندن اعراب وهابی از دو قلعه لارستان در حدود قطیف و بحرین با پیروزی کامل تعداد زیادی از آنها را به هلاکت افکند. (روضه الصفای ناصری، رضاقلی خان هدایت ، 9، ص 466)
چ) تشکیل هيأت امر به معروف:
سعودبن عبدالعزيز هيأتي به نام امر به معروف تشکيل داد. کار اصلي اين گروه آن بود که در اوقات نماز به بازار ميرفتند و مردم را به اداي نماز اوّل وقت ترغيب ميکردند. اين روش از آن زمان تا حال ادامه دارد که به خيابانها ميروند و کساني را که با ريش تراشيده از خانه بيرون ميآيند، مورد ضرب و شتم قرار ميدهند و يا کسي که بخواهد قبر رسول اکرم (صلي الله عليه وآله) را يا قبر امامي از ائمة بقيع: را مسح نمايد و موارد ديگر ـکه با عقايد وهابيون هماهنگ نيست، ممانعت ميکنند و حتي با کساني که به طورعلني دخانيات مصرف ميکنند، گرچه از کشورهاي ديگرآمده باشند، برخورد کرده و آنها را کتک ميزنند. (هذه هي الوهابية، مغنیه، ص127)
پس از تجاوزات و قتل و غارت توسط وهابیان سعودی دیر زمانی به طول انجامید که شاه ایران و سلطان عثمانی که زمامداران بزرگترین کشورهای اسلامی آن زمان بودند،واکنشی قاطع نسبت به اعمال ایشان نشان دهند در نهایت با پارهای از اقدامات دول اسلامی منجر به شکست و انحلال دوره اول حکومت سعودیها بر شبه جزیره عربستان شد که شرحی از در پی میآید:
فتحعلی شاه نامهای به آقا سیدعلی مجتهد به انشای میرزا عبدالوهاب معتمد الدوله (نشاط) نوشت که چون بغداد به تهران نزدیکتر از قسطنطنیه است و نباید امور آن جا (به بهانه فوت سلیمان پاشا والی بغداد) مختل بماند، تصمیم کردیم که نظم آن جا و احترام پاشا را عهده دار شویم و در تیسیر مرام و تدمیر مخالفین اسلام فروگذار نکنیم و تا رسیدن توقیع رفیع سلطانی، دارالسلالم بغداد را ثُلمه را نیابد و بر عهدهی آن جناب است که در ترغیب موافقین پاشا و ترغیب مخالفین وی نهایت کوشش مرعی دارد و عموم اهالی آن دیار بدانند که ما به حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس و سواحل عمان، و به محمد علی میرزا ناظم امور خوزستان و لرستان و کرمانشاهان امر کردهایم که در حین لزوم از دفع دشمنان پاشا که اعدای دین اسلاماند، مسامحه نکرده، عِده و عُده بفرستد. به گزارش محمدتقی سپهر کاشانی نگارنده ناسخالتواریخ در سال 1217 منشوری از دربار ایران به عبدالعزیز بن سعود فرستاده شد و استرداد اموال غارت شده از روضهی مقدس حسینی (ع) و مردم کربلا و زایران و ادای دیهی کشتگان را نپردازد، سپاه ایران خاک درعیه را بر باد خواهد داد. (ناسخالتواریخ، محمدتقی سپهر کاشانی، ص109، چاپ اسلامیه) سرانجام در ابتدای سال 1226 هجری قمری مصادف با 1189 هجری خورشیدی و 1811 میلادی امام مسقط بدلیل عجز و فروماندگی نسبت به سعودیها از حسینعلی میرزا، فرمانفرمای فارس یاری طلبید. محمد صادق خان که در گذشته در حدود بحرین شکستی بر طوایف وهابی وارد آورده بود، از طرف حسینعلی میرزا مأمور دفع سعودیها شد. بدین ترتیب ایشان با سپاهی به مسقط رفته و از آنجا به اعراب نجد تاخته، تا حوالی درعیه مرکز سعودی هم پیش رفت. در آن حوالی محمد بن سیف و سیف بن مالک که از سوی امیر سعود به مقابله با محمد صادق خان سردار آمدند نبردی سخت درگرفت که در نتیجه سرداران سعودی زخمی و اغلب اماکن آنها سوزانده و مورد تخریب قرار گرفت. با این پیروزی سردار قاجار، سعودیها از سواحل عمان راند و خیال سید سعید بن سید ثوینی را که پدر برغش سلطان زنگبار و سید ترکی امام مسقط است، را آسوده کرد و امام مسقط در مقام سپاس هنگام بازگشت محمد صادق خان به شیراز تحف گرانقدری به ایشان هدیه کرد. (ناسخالتواریخ، محمدتقی سپهر کاشانی، ص121، انتشارات امیر کبیر)