هنگام اقامت عبدالعزیز و پدرش عبدالرحمن در کویت، میان حکومت عثمانی و دولت انگلیس برای جلب توجه شیوخ عرب به سوی خود، مبارزه شدید جریان داشت. عبدالحمید دوم سلطان عثمانی احساس کرد که شیخ کویت به طرف انگلستان متمایل است. از این روی به یاری عبدالعزیز الرشید امیر شمر که دشمن شیخ کویت بود، شتافت و به او خبر داد که دولت عثمانی از این که وی کویت را ضمیمه کشور خود سازد، ممانعتی ندارد. عبدالعزیز الرشید از این امر بسیار مسرور شد زیرا معتقد بود که اگر این بندر را تصرّف کند، پایه استواری برای دوام حکومت آل رشید خواهد بود، به این منظور ۱۳۱۷ هجری (۱۹۰۰) با افراد جنگجوی عشایر شمر، آمادۀ حمله به کویت شد. امیر کویت قدرت مبارزه با او را نداشت، لیکن با کمک مالی، عشایر عجمان و ضقیر و منتفق را با خود همراه ساخت و نیز دست یاری به طرف آل سعود دراز کرد و وعده داد که ریاض را به ایشان برگرداند، عبدالعزیز را هم از اهداف خود آگاه نمود، سرانجام شیخ مبارک بن الصباح امیر کویت و عبدالرحمن آل سعود و پسرش عبدالعزیز، گرد هم برآمدند و به پایان دادن کار ابن الرشید مصمم شدند.
در سال ۱۳۱۸ ه.ق در جنگی که میان دو طرف روی داد، شیخ کویت سخت شکست خورد و ابن الرشید تا پشت دروازه های کویت رسید، اما ناگهان ناگزیر از عقب نشینی شد زیرا با قوای انگلیسی که از راه دریا بر سر راه او قرار گرفته بودند، مواجه گردید. و انگلیسیها از راه نصیحت به او گفتند که مصلحتش در مراجعت است وگرنه تار و مار خواهند کرد، ابن الرشید خواست از باب عالی عثمانی کمک بخواهد ولی در اثر مذاکراتی میان استامبول و لندن ، انگلستان دولت عثمانی را قانع کرده بود که ابن الرشید را یاری نکند.
گویند از این جریان، سود عمده را انگلستان برد که برای خود در خلیج فارس در سر راه هند، جای پای استوار به دست آورد. شیخ کویت از این که مورد تهاجم قرار بگیرد، نیز ایمن شد .