* سالهای فترت و دوره دوم حکومت آل سعود بر صحرای نجد: 1818 تا 1902 میلادی (1196 تا 1280 خورشیدی)
بعد از سقوط درعيّه به دست ابراهيم پاشا او در درعيّه هفت ماه باقی ماند و بعد از آن، دستور به ويراني اين شهر داد که درعیه را تبديل به شهر مردگان کرد. سعوديها نيز در اين ميان بيست تن از نزديکان شيخ؛ از جمله سه تن از برادران را از دست دادند. ابراهيم پاشا به قاهره نامه نوشت و گزارش داد که در اين زد و خوردها 14 هزار نفر از وهابيون به قتل رسيدند و شش هزار نفر آنان اسير گرديدند و در ميان غنائم به دست آمده، شصت حلقه توپ نیز وجود دارد.(تاريخ العربيّة السعودية، ص131)
بعد از شکست سعودیها، در قاهره جشنهاي باشکوهي برگزار گرديد؛ توپها شليک شد و مردم به آتشبازي پرداختند و فتحعلي شاه قاجار، پادشاه ايران، نامهاي به محمدعلي پاشا نوشت و از او به خاطر سرکوب وهابيون قدرداني کرد. (تاريخ الجبرتي، ص636)
مرحوم مغنيه مينويسد: شهري از شهرهاي وهابي نبود که از دست لشکريان ابراهيم پاشا سالم بماند. وي اموال خاندان آل سعود و خاندان محمدبن عبدالوهاب را مصادره کرد و بسياري از سران و زنان و کودکانشان را مجبور به ترک وطن نمود و بسياري را هم به مصر تبعيد ساخت و اين سزاي جنايت وهابيها و خيانتي بود که در حقّ خدا و قرآن و پيامبر و سنت مرتکب گرديدند؛ و هر ظالمي به ظالمتر از خودش گرفتار ميگردد. (هذه هي الوهابية، ص129)
بعد از سقوط درعیه تا چند سال کسی از خاندان سعودی به فکر سلطنت نیفتاد. ابراهیم پاشا مقام حکمرانی نجد را به یکی از اعیان مصر به نام اسماعیل پاشا واگذار کرد و او از سوی خود افسری از خاندان آل سعود را به عنوان دست نشانده به نام خالد بن سعود بن عبد العزيز بن محمد بن سعود (خالد پاشا) که مردی بی عرضه و همراه لشگر مصریان بود را حاکم نجد کرد. صحرانشینان نجدی از ضعف وی استفاده کرده به حالت بدوی و غارتگری برگشتند و به جان هم افتادند.
با مرگ ابراهيم پاشا، از خاندان آل سعود آنان که از کشتار و تبعید موفق به فرار شده بودند، به درعیه بازگشتند. از جمله کساني که دوباره به شهر آمدند، عمربن عبدالعزيز بن محمد، تَرَکي برادرزاده عبدالعزيز و مِشاري بن سعود عم عبدالعزیز (عبدالعزیز بن محمد بن سعود 1766 تا 1803 م آخرین حاکم دوره اول حکومت آل سعود) بودند.
اين افراد دست به تعمير خرابيهاي شهر زدند و بدين ترتيب بسياري از اهالي آن دوباره بازگشتند. مصريها از سلطه دوباره وهابيها نگران شدند؛ از اينرو لشکري به فرماندهي حسين بيگ ترتيب دادند و به شهر هجوم آوردند و حاکم آن را که مِشاري بن سعود بود، دستگير نموده، او را تحت الحفظ به مصر فرستادند. اما وي در ميان راه از دنيا رفت و بقيه افرادش گريختند و به قلعه رياض پناه بردند. حسين بيگ سه روز آنجا را محاصره کرد. از طرفي چون آذوقه شان تمام شده بود، از حسين بيگ امان خواستند. حسين بيگ به آنها امان داد، در نتيجه همگي، به غير از ترکي که شبانه از قلعه فرار کرد، خارج شدند و دست بسته به مصر رفتند.
1) تَرَکی پسر عبدالله بن محمد بن سعود، 1823 تا 1834 میلادی (1201 تا 1212 خورشیدی).
تَرَکی مدتي طولاني در مناطق جنوب، مخفيانه زندگي ميکرد و هر از چند گاهي به صحراي نجد ميرفت و اعراب باديه نشين را به آيين وهابيت فرا ميخواند. وي با زني از خاندان تدمر ازدواج کردکه ثمره اين ازدواج فرزند پسري به نام جلوي شد.
تا اینکه در سال ۱۸۱۹م(1197خ) با حدود 30 تن از اعراب شورش کرده ابتدا ریاض و بعد عارض را تصرف کرد و ارتش مصر را که پس از قيام مردم قصيم بر ضدّ آنان، به تدريج در حال خارج شدن از منطقه بودند را بطور کامل از این دو شهر بیرون راند. سپس اعراب جبل شَمَر و مطیر را با خود یار ساخت و در سال 1823 م شبه دولتی تشکیل داد.
و بعد بعضي از مناطق قصيم هم به حکم ترکي، ضميمة حکومت وي گرديد. در ۱۸۳۳م (1211خ) فیصل بن تَرَکی از مصر گریخته به پدر پیوست و به یاری او احساء و قطیف را گرفت و ترکان را از وادی حنیفه بیرون راند. مشایخ قبایل شمر و حایل نیز با ترکی پیمان دوستی بستند و کار سعودیها دوباره رونق گرفت. پس ميتوان گفت که او اولين امير وهابي سعودي در دوره دوم حکومت بود که به واسطهاش، امارت از فرزندان عبدالعزيز بن سعود بن محمد بن سعود به فرزندان عبدالله بن سعود رسيد؛ اما مِشاري بن عبدالرحمان بن حسن بن مشاري بن سعود (آل مشاری)، به همراه يارانش که از قبيله قحطان بودند، دست به شورش و مخالفت با امير ترکي زدند، زیرا حکومت از نسل عبدالعزيز خارج گردیده و ایشان ناراضي بودند. بنابراين، مشاري به حيلهاي، ترکي را به قتل رسانده و خود، حکومت را به دست گرفت.
2) مِشاري بن عبدالرحمان بن حسن بن مشاري بن سعود، 1834 میلادی (1212 خورشیدی).
مِشاری در ریاض به امارت نشست لیکن در سال ۱۸34م (1212خ) تنها پس از 40 روز حکومت بر نجد، فیصل پسر ترکی به کمک آل رشید ریاض را باز پس گرفت و مشاری را کشته خود به جای او نشست.
3) فیصل بن تَرَکی پسر عبدالله بن محمد بن سعود، 1834 تا 1838 میلادی (1212 تا 1216 خورشیدی).
وقتی خبر اغتشاشات به محمدعلی پاشا رسید امیری را به نام خورشید پاشا مأمور نجد کرد و او ریاض را گشوده جمعی از وهابیان را به قتل آورد و فیصل را با دو پسرش عبدالله و محمد و دو برادرش جلوی و عبدالله و جمعی از بنی اعمامش در بند کرد و به قاهره تبعید نمود. محمدعلی پاشا مجدد خالد بن سعود بن عبد العزيز از امیرزادگان سعودی را که تحت سرپرستیاش تربیت اروپایی یافته بود و از فرمانبرداریاش مطمئن بود به جای فیصل به حکومت نجد منصوب کرد.
4) خالد بن سعود بن عبد العزيز بن محمد بن سعود، 1838 تا 1841 میلادی (1216 تا 1219 خورشیدی).
خالد با پشتیبانی محمد علی پاشا و به کمک خورشید پاشا، درعیه را از فیصل گرفتند و بعد از تبعید فیصل به مصر، خالد برای بار دوم از جانب خدیو مصر حاکم نجد شد. حال چگونه خالد پسر سعود معروف به کبیر با توجه به تضاد آل سعود با مصریان دوبار با آنان همراه و از جانبشان به حکومت رسید به روشنی نمیتوان چیزی یافت اما به احتمال پس از مرگ سعود بن عبدالعزيز در سال 1814م که سبب درگیریهای دامنه داری در خاندان آل سعود شده بود سر از مصر درآورده و قرابتی با محمد علی پاشا بنیانگذار مصر جدید یافته بود.
خالد نیز ياراني داشت که ميگفتند نبايد حکومت از اولاد سعود کبير به اولاد عبدالله بن محمد برسد. در اين عقيده بسياري از قبايل رياض هم نظر موافق داشتند؛ بدين ترتيب حکومت به فرزندان سعود کبير رسيد و خالدبن سعود، چهارمین دور دوم و در کل هشتمين حاکم تاریخ آل سعود گرديد.
تا اینکه محمد علی پاشا خدیو مصر وارد دچار یک رشته مشکلات بین المللی و تضاد منافع بویژه با انگلیسیها شد که سرانجام در سال 1840 م او را مجبور به خارج کردن نیروها خود از عربستان کرد. عبدالله ثُنَیان یکی دیگر از مدعیان حکومت بود از این خلاء در سال 1841 م استفاده و بر خالد تاخته و او را از ریاض بیرون کرد و خود بر تخت نشست.
خالد پس از سالها در به در بودن در عربستان به سال ۱۲۷۸ ه. ق (1841 میلادی مقارن با 1240 خورشیدی) در جده درگذشت.