دودمان و تبار و یاران
همان گونه که با قاطعیت در بارۀ زمان و مکان پیامبر نمیتوان سخن گفت و داوری کرد، دربارۀ خاندان و تبارش نیز این روش مصداق دارد. منابع و مآخذ پهلوی هستند که از پدران و چهارده نیای وی و فرزندان و همسر و خاندانش مطلب دارند. امّا در اوستا این مطلب به روشنی و آشکاری موجود نیست. به همین جهت برپایۀ گاثاها ، کوچک ترین فرزند پیامبر، دختری است به نام «پَئوروچیسًتا» و هر چند «ایسَتَ – واسَتَرَ» نیز در یسنا یاد شده، امّا نه با نام و نشان ِپسرِبزرگِ زرتشت.
به موجب بخشِ سی و دوم از کتاب بَنَ دَهِشَنَ که در آن از دودمان و نَسَبِ زرتشت یاد شده، با چهارده پشت به «منوچهر» - از شاهانِ نامیِ پیشدادی – میرسد. نهمین نیایِ زرتشت، سَپی تامَه نام داشته و از همین روی است که این نام به گونۀ نام خانوادگی برای پیامبر باقی مانده و شهرت یافته و هفت بار در گاثاها یاد شده است. نام پدرِ زرتشت، «پوروشَسَپ» است. این نام در گاثاها نیامده، امّا در هوم یشت (یسنای نهم، بند 13) و وی – دَثَو- داتَ از وی به عنوان پدرِ زرتشت یاد شده و در یشتِ پنجم موسوم به آبان یشت بندِ هجدهم نیز از او به همین نام که به معنی «دارندۀ اسب پیر » میباشد، یاد شده است.
«پوروشَسَپ» پسرِ «پیتَرَسَپ» که این خود پسر «اوروگَذَسَپ» میباشد که این نیز پسر «هِچَت اسپ» میباشد، نامی که در گاثاها، دو بار آمده و پیامبر در کنار «سَپی تاما» به عنوان نام خانوادگی نیز از آن بهره برده است. پنجمین نیای زرتشت، «چَخَشَنوش »است. در فروردین یشت، بند 114 فَرَوَشیِ پارسایی به نام «چاخَشی» ستوده شده است که چه بسا منظور همین کس باشد. نام ششمین نیا نیز «پیتَرسَپ» بوده است که خود پسر «اَرِجَ ذَرَشَنَ» معرفی شده است. «هردار» هشتمین و نام نهمین نیا «سَپی تامَه» میباشد که به عنوان نام خانوادگی زرتشت از گاثاها گرفته تا متأخرین بخش های ادبی سنّتی به فارسی شهرت و کاربرد داشته است. «سپتی تامه» پسر «ویدَشَت» و «ویَدشت» پسر «نَیازِم» و این نیز پسر «ایریچ» یا «ایرج» است. «ایرج» پسر «دوراسَروَب» پسرِ «منوچهر» میباشد. مادر زرتشت بنا بر شهر «دَغدو» نام داشته که در منابع پهلوی از او با نام « دوغذَوا» یاد کرده اند. «دوغدو» به موجب بندِ دهم از فصل سی و دوم بَندَهِشن، دختر ِ«فَراهیم رَوا» بوده و مادرش به موجب اشارۀ زاتَ سَپَرم ، فَرِنو» نام داشته است. از همسرِ نخست ِ پیامبرآگاهی نداریم. گویا پیش از مهاجرت و سفرهایش فوت شده باشد . همسرِ دیگرِ «هَوَوی» دخترِ «فَرَشوشَتَر»، مشاور «ویشتاسپ» شاه می باشد. به موجب اوستا و هم چنین مآخذ پهلوی، زرتشت دارای شش فرزند بوده است؛ سه پسر و سه دختر. پسران به ترتیب «ایسَتَ واسَترَ» و «اوروَتَت نَرَ» و «هًوَرِچیثًرَه» نام داشتهاند. سه دختر نیز «پَئوروچیستا» و «فَرِنی» و تَریتی نام داشته اند. «آراسَتی» برادرِ «پوروشَسَپ» و عموی زرتشت بود. نخستین گروندۀ زرتشت که نامش در گاثاها آمده است «مِدَیَوماه» پسر «آراستی» میباشد. «مدیوماه سَپی تامه پس از آن که آیین مزدا را دریافت و شناخت، آن کس را که از برای جهان دیگر کوشاست، همت خواهد گماشت تا دیگران را راهنما گردد و به دین راستین آشنا سازد، از آن که پیرویِ آیین مزدا، در سراسر زندگانی بهترین چیزهاست.» بند 59 از یِشت سیزدهم که فَرَوشی «مدیوماه» در آن ستوده شده است حاکی از این اشارت می باشد که: «فروهر مدیوماه پسر آراستی پاک را می ستاییم، نخستین کسی که به گفتار و آیین زرتشت گوش فرا داد.»
«فَرَسوسَتَر» و «جاماسپ» دو وزیرِ مشاور و دانایِ درباره شاه «ویشتاسپ» بودند که به خاندان زرتشت پیوستند. «جاماسپِ» دانا با کوچک ترین دختر زرتشت، «پوروچیستا» ازدواج کرد. شرح و توصیف زیبا و ژرفِ این همسری که در آن زرتشت خطابهای ایراد میکند، درگاثاها، یسنا، هاتِ 53 آمده است. هم چنین زرتشت چنان که گذشت با دختر «فرسوشتر» به نام «هووی» ازدواج می کند و این دو نیز در شمار خاندان وی در میآیند. البته کسانی چون «فَرَسوشتَر» و «جاماسب» ابتدا از یاران و گرایندگان زرتشت و آیین بودند، اما چنان که گذشت، با وی نسبت خانوادگی نیز پیدا کردند. اما «گشتاسپ» یا به موجب اوستا «ویشتاسپ» نخستین «کَوی» یا شاهی بود که به آیین ِ مزدایی ِ زرتشت ایمان آورد. در این جا نکته ای بسیار جالب توجه وجود دارد و آن دیگرگونی و تحولی است که پس از زرتشت در نام گذاری به وجود میآید. حتی نام خودِ زرتشت به معنی «دارندة شتر پیر» یا «ستاره زرین» با تغییر در جزء اول از ترکیب نام، دارای معانی در همین حدود است. اما پس از آشکار شدن رسالت و دین، نام فرزندان همین کسان دیگر در این حد نیست و از ترکیب شتر و اسب و گاوِ نر و بسا جانوران دیگر درست نمیشود. نام پسران زرتشت که گذشت، «ایست و استر» به معنی «باشندة توانا» یا «آباد کننده» و «پرورنده کشتزار» میباشد. «اوروَتَتَ نَرَ» به معنی «دوستدار» یا «فرمانگزار مردمان» و «هَوَرِ چیترَ» به معنی «خورشید روی» یا «خورشید چهر» میباشد. نام دختر کوچکش «پئورچیستا» به معنی «پردان» یا «دانا» میباشد. نام پسر عمویش «مِدَیوماه» نیز چنین است. «مدیوماه» نیز پسری به نام «اَشَس تو» دارد که فروهرش در یشتِ سیزدهم ستوده شده و نامش به معنی «ستایندة راستی» است. نام پسرانِ «کَوی ویشتاسپ»، «سَپنتوداتَ » یا «اسفندیار» - هواخواه پرشور زرتشت – به معنی «دادگر و افزایندة داد و عدل» و «فَرَش – هانًم – وَرِت َ به معنی «تازه گرویده» و « فَرَشَوکَرَ» به معنی «نوکننده» و «تازه کننده» است. پسران «فرسوشتر» یکی «هوشَیَه اَثَنَ» به معنی «نیک کردار»، دیگری «خَوَدَئِنَه» به معنی «همدین» و پسر ِ «جاماسپ» « هَنگ هَئورَوَه» به معنی «پیروزی ِ کامل یا با کمال» می باشد . نظایری این چنین باز هم در شمار مقایسة نام های پیش از زرتشت و نام هایی که پس از وی رواج یافت ، دیده می شود ، این نامها و دیگر دیسه شدن آنها دربارة ایزدان و خدای زرتشت و امشاسپندان نیز قابل تأمل است، و این نیست مگر اثرات مستقیم دین جدید و آیینی که در اعماق و ژرفای شئون اجتماعی و اخلاقی نفوذ می کرد. از دیگر یاران زرتشت، بید از خاندان «فَرَیانَه» سخن گفت. در سرودها از این خاندان یاد شده. اینان خانوادهای از تورانیان میباشند و می دانیم که تورانیان مخالفان دین زرتشت بودند و سرانجام میان آنان و تیره ای دیگر از آریاها بر سر دین تازه جنگ درگرفت. امّا دریسنا، زرتشت از این خاندان به نیکی یاد کرده و امیدوار است که سرانجام قبول دین کنند. در کنار این یاران و دوستان که به موجب گاثاها به سه دسته تقسیم می شوند: خَوَنِتو (خیتو) به معنی «خودمانی» که بی گمان از شمارِ نخستین پیروانِ نزدیک و همنشین ِ پیامبر بودند و بدون واسطه از تعالیم و آموزش ها بهره مند میشدند. دوم وَرِزنَ که گروندگان ِ عام میان مردم بودند و سوم گروه اَنًیًریَه مَنَه بیگمان این سه طبقه یا سه گروه از پیروان زرتشت به ترتیب از نگاه زهد و پارسایی و دانایی و بینش قرار داشتهاند . هم چنین در گاثاها، از دو گروه دیگر، امّا نه به عنوان دوست و یار، بلکه به عنوان دشمن و بر هم زنندِگان نظم و راستی سخن می رود. این دو گروه عبارتند از « کَرَپَن» و « کَوی». این واژه همان عنوانی است که در جلئ و پیش نام شاهانی از سلسلة کیانی آمده، چون: «کی کاووس»، «کی خسرو»، «کی سهراب» و «کی ویشتاسپ» یا «کوی ویشتاسپ». همان عنوان شاه و شاهزاده یا امیر و حکمرانی است که امروز از این واژه دریافت می شود. از میان «کوی» ها یا شاهان و امیران که در ضمن علاوه بر ریاست و رهبریِ سیاسی، پیشوای روحانی نیز بودند، تنها کسی که به زرتشت پیوست و او یاری کرد، «کوی ویشتاسپ» بود. امّا سایر «کوی» ها یا شاهان و شاهزادگان و امیران که هم زمان با پیامبر بودند، یا زمانی نزدیک به وی، نه تنها دین را نپذیرفتند، بلکه مخالفت هم کردند. امّا «کرپن» ها به عنوان کاهنان، پیشوایان مذهبی بود که مراسم و نیرنگها و مناسک دینی را که بسیار پیچیده بود برای مردم انجام میدادند و علاوه بر دستمزدهای کلان، قدرت فوق العادهای داشتند که از قدرت و نیرویشان به زیان مردم سوء استفاده میکردند. زرتشت با همة نیرو و توان در برابر این گروه نیز پایداری کرد. سه خاندان یا سه تن از این «کرپن» ها در سرودها یاد شده اند. این سه عبارتند از «اوسیج» و «گرِهًمه» که در آغاز در نهایت تندی و شدت در مقابل زرتشت و دین او مقاومت کردند امّا سرانجام دین تازه پیروز شد:
ای مزدا، چگونه بَدراهان نیرومند شدهاند. و نیز میپرسم اینان که صف کشیدهاند، تنها به سود خودشان است. بنابراین تیرة کرپن و اوسیج در گیتی نفرت پدیدار کردهاند و تیرة کوی گیتی را به بند و ناله سپردهاند. چرا اینان هدف اَشا را نمیخواهند که فزونی امنیت است. (گاثاها 20/44)
یا دربارة «بِنَدَوَهَ» یکی از پیشوایان «کرپن» ها در سرودهها این چنین یاد میکند:
«ای مزدا و ای اَشا، همیشه بندوه سد راه من است، وقتی که میخواهم غفلت زدگان را خشنود ساخته و به راه راست آورم. ای راستی به سوی من آی و پناه استوار من باشد. ای وٌهومَن، بُندوَه را نابود ساز. این بندوهِ گمراه کننده که یکی از دروغ پرستان است دیر زمانی است که خار راه من است. کسی است که منفورِ اشاست، از این جهت است که در جلب نمودن اَرمَنی تی مقدس ساعی نیست و نه در خیال آن است که طرف شور منش پاک شود ای مزدا. ( گاثاها 2-1/49)