ه-1: ویرجینیا
وقتی جانشین ملکه الیزابت، ژاک اول، پسر ماری استوارت در سال ۱۶۰۳، به تخت سلطنت انگلستان نشست، طبعاً خود را برای تصاحب تیولی که از ملکه الیزابت به جا مانده بود محق میدانست. مدعای او شامل تمامی سواحل اقیانوس اطلس واقع در مدارات ۳۴ و ۴۵ درجه، یعنی میان کارولینا در جنوب و نیواسکاتلند در شمال نیز میگردید. بنابراین وی در سال ۱۶۰۶ به یک کمپانی سهامدار به نام «ویرجینیا کمپانی» امتیازی در مورد سرزمینهای فوق اعطا کرد که این کمپانی در این معامله سود کلانی را بو کشیده بود. مبلغ این سرمایه گذاری که در آن زمان رقم قابل ملاحظهای به حساب میآمد، به مشارکت دو شرکت لندن کمپانی و پلیموت کمپانی انجام گرفت.
شرکت اولی مجاز به تأسیس مؤسسهای بین ۳۴ و ۴۱ درجه عرض شمالی شمرده شده بود. امتیاز این شرکت از ویژگی خاصی برخوردار بود. با توجه به سنن کهن، مبارزه جویی سکنة انگلیسی به خاطر آزادی، در این امتیاز چنین آمده بود که مهاجران باید در سرزمین جدید نیز از کلیه آزادیها و معافیتها و مصونیتهای خود در پایتخت برخوردار باشند، «همچنانکه اگر در کشور پادشاهی انگلستان اقامت داشتند و در آن زاده میشدند، از این حقوق برخوردار میگشتند.» بدین معنی که ماگنا کارتا و کامن لاو(Magna Carta: یا فرمان کبیر - Commun Law یا قانون عام) در مورد ایشان نیز باید مجری و به اجرای آن مطمئن باشند.
از اوایل سال بعد، در ماه مه ۱۶۰۷، سه کشتی کوچک متعلق به لندن کمپانی به نامهای گود اسپید(Good Speed) و سوزان کنستانت(Susan Constant) و دیس کاوری(Discovery) در خلیج چزاپیک لنگر انداخت. این بخش ویرجینیا و حتی محل اولی یعنی «پاليساد بسیار بجا و خوب انتخاب شده بود. خلیج چزاپیک(k , che - sepi - ack به معنی کشورهای روی رودخانه بزرگ) در میان لنگرگاههای بیشمار، یکی از جالب ترین آنهاست، مصب وسیع در ساحل غربی کشورهای متحد، اجازه میدهد تا بسهولت و نیز عمیقاً به داخل زمینها - تا حدود موانع مرتفع آلگانی(Alleghany) یا آپالاش(Appalaches) پیشروی کند. طول آن در حدود سیصد کیلومتر و پهنایش از شش تا شصت کیلومتر متغیر است. این خلیج که یک دریای داخلی واقعی است، خود دارای چندین مصب وسیع است که بزرگترین آنها سوسکه هانا(Susquehanna)، پوتوماک(Potomac)، راپاهانوک(Rappahannack)، چوپتانک(Choptank)، جیمز ریور(James River) هستند.
صدها مهاجر بریتانیایی که به این ترتیب اقیانوس اطلس را پیموده بودند، در شبه جزیره پستی که بزودی به افتخار ژاک اول پادشاه اول جیمزتاون نامیده شد، مستقر گردیدند. سالهای اول بسیار سخت و دشوار بود. یرقان، گرسنگی و شبیخون سرخپوستان نیز مزید بر علت میشد. این دسته مهاجر کوچک در برابر دو زمستان اول به نیروی اراده و قدرت فکر ماجراجویانه فردی چون جان اسمیت که خود را به نام رئیس و سرکرده مهاجران تحمیل کرد، جان سالم به در برد. از سال ۱۶۱۴ به بعد به هر جهت اوضاع رو به بهبود نهاد زیرا در لحظات بسیار بحرانی، دو کشتی مملو از خواربار و مواد غذایی با مهاجرانی تازه و چند حیوان اهلی فرارسیدند. در این هنگام امتیاز تازه دیگری به کمپانی اعطا شده بود، اولین کشت توتون با موفقیت انجام یافته و برگهای آن در انگلستان خواهان یافته و به بهای غیر منتظرهای به فروش میرفت. بزودی کاروانهای تازهای تعداد جمعیت را به بیش از هزار نفر رسانید.
سال ۱۶۱۹ سرنوشت ساز آینده بود. زیرا این سال با سه حادثه مهم از اهمیت خاصی برخوردار گشته است.
دو حادثه اول اهمیت جمعیتی دارد. یک کشتی، نود دختر را از انگلستان به همراه آورد. مردها میتوانستند به شرط پرداخت مخارج مسافرت دخترها، با ایشان ازدواج کنند. برای ازدواج کافی بود که صدوبیست لیور توتون فراهم آورند. از آن پس مستعمره میتوانست به خودی خود و بدون آنکه فقط روی ماجراجویان و تازه واردان انگلیسی حساب کند، توسعه یابد.
در ماه اوت همان سال یک کشتی هلندی که در جیمزتاون لنگر انداخته بود، برای تفریباً بیست برده آفریقایی به آسانی مشتری یافت. این امر سر آغاز یک انقلاب اقتصادی و اجتماعی بود. تعداد کارگران قراردادی بسیار کم بود. آنها یا از تمدید قرارداد سر باز میزدند یا بازده کارشان چندان رضایت بخش نبود. از سوی دیگر توتونکاران سفید بزودی دریافته بودند که هرگز موفق به سر به راه و اهلی کردن سرخپوستان نخواهند شد. بنابراین از این پس این امکان برایشان پیش آمده بود که سخت ترین کارها را بر دوش مطیع ترین و رام ترین انسانها بیندازند، از جمله کشت توتون که دیگر اجتناب ناپذیر شده بود. کشت توتون در سایه کار دستی این اجیران رام و مطیع، چنان ابعادی یافت و چنان سودآور شد که تعدادی از ملاكان مزارع توتون، سدهای خصوصی ایجاد کردند. به این وسیله بردههای سیاهشان میتوانستند بستههای مال التجاره را مستقیماً تا داخل کشتیهایی که به مقصد بریستول میرفتند حمل کنند.
سومین حادثه سال ۱۶۱۹ شاید در مقایسه با دو حادثه پیشین از اهمیت بیشتری برخوردار بود. در سی ام ژوئیه همین سال در کلیسای جیمزتاون، اولین مجمع نمایندگان انگلیسیهای آمریکایی تشکیل گردید. این هیئت قانونگذاری غیر از حاکم و شش مشاورش، از بیست و دو بورژوا» (به انگلیسی Burgesse یعنی شهرنشین) تشکیل میگردید زیرا جیمزتاون دو نماینده و هریک از مراکز کشت نیز دو نماینده انتخاب کرده بودند که تعداد آنها در آن حوالی بزودی به ده مرکز رسیده بود. این مجمع که «خانه بورژواها» (House of Burgesses) نامیده شد، شکل اولیه هیئت مقننه(Legislatuve) آینده ویرجینیا بود. در سرتاسر دوران استعماری، این مجمع به رغم مخالفتهای حکومت سلطنتی در پایتخت (لندن) به عنوان یک مرکز اعمال دموکراسی شناخته گردید که رفته رفته استحکام و قوام بیشتری یافت. حتی وقتی امتیاز کمپانی لندن در سال ۱۶۲۴ لغو گردید و ویرجینیا یک مستعمره پادشاهی که حکام آن مستقیماً به وسیله شاه برگزیده میشدند، به حساب آمد، این مجمع انتخابی پابرجا ماند و نفوذ خود را همچنان حفظ کرد. این مجمع از تعیین اختیارات و حقوق خاص خود واهمهای نداشت، به طوری که اعلام داشت بدون تصویب وی، حاکم اختیار افزایش مالیات نداشته و مبالغ مأخوذ نیز باید طبق نظرات و برحسب اراده وی به مصرف برسد. ضمناً تصریح نمود که هیچ نوع حکم توقیف نباید در مورد یک نفر «بورژوا، صادر و به اجرا درآید. اندکی بعد مجمع بر این مهم همت گماشت که سکنه از حقوق داوری به وسیله هیئت منصفه برخوردار گردند. تا هنگامی که رژیم کامنولث تحت حمایت اولیور کرامول (Oliver Cromwell که در سال ۱۶۵۸ درگذشت) دوام داشت، پارلمان ویرجینیا مجمعی مقتدر باقی ماند. پس از بازگشت استوارتها در ۱۶۶۰، این مجمع برای اعمال قدرت دچار مشکلات فراوان گردید. لیکن الزامی که در مورد اطاعت از اراده یک حاکم مقتدر پادشاه به نام سر ویلیام برکلی به مجمع تحميل میگردید، از سوی اعضای منتخب عکس العمل بسیار شدیدی برانگیخت.