آنچه به افکار عمومی آمریکا مربوط است اینکه به دنبال هیچ جنگی از جانب آمریکا علیه کشورها نیستند بلکه به منافع آمریکا توجه دارند، در این میان ترامپ از وظایف آمریکا در قبال جامعه جهانی نیز استنکاف میکند و هزینههای آمریکا را برای دیگر کشورها غیر لازم میداند، برای همین از تمام اموری که برای این کشور هزینه زاست دوری میکند، حتی خروجش از سوریه برای همین منظور بوده است …
البته هنگامی که چنین فضایی بر تفکر سیاستمداران نقش بسته باشد در مذاکره پیشروتر و اهل معامله خواهند بود، چرا که مذاکره و ایجاد فضاهایی برای چالشهای منطقهای صرفا برای تامین منافع کشور آنها خواهد بود. لذا جنگی که سودی برای منافع ملی آنها نداشته باشد وارد نمیشوند.
آنچه بر افکار عمومی و نخبگان آمریکا روشن است، این است که از جهات مختلف با ورود به جنگ با ایران هیچ سودی نخواهند داشت.
کل سیاستهای آمریکا در آن کشور؛ فقط برای گرفتن حال ایران نیست . اینگونه نیست که همکارانی که ترامپ عوض و بدل میکند برای این باشد که همکاران قبلی او به اندازه کافی ضد ایران نبودهاند! این نظریه به این معطوف است که کل سیاستهای آمریکا حول محور ضد ایران بودن میچرخد، در حالیکه آمریکا و ترامپ در کل سیاستهای قبلی آمریکا در حال تجدید نظر است و این ربطی به ایران ندارد؛ فقط ایران نیست که باعث تغییر نگرش سیاستهای ترامپ برآن محور تنظیم شده باشد، آمریکا با تمام امورات مختلف در دنیا ارتباط دارد و منافع مستقیم دارد ، از آب و هوا و جمعیت مهاجر ، داعش، اختلافات منطقهای چین و ژاپن و کرهسمالی و جنوبی و قطر و عربستان و تعرفه های گمرکی و واردات و صادرات و بقیه امور خود که مقدار بسیار کمی از آن به ایران مربوط میشود، و قرار نیست برای حل همه آنها متوسل به جنگ شود…
الان در کشور آمریکا از سیاستهای ترامپ انتقاد میشود حتی توسط جمهوریخواهان! این نشانهای از عدم توافق با سیاستهای او در قبال کل مسائل مورد اختلاف است نه فقط در خصوص ایران؛ هنگامی که در یک کشوری مانند آمریکا تمام رسانهها و نخبگان مخالف جنگ هستند و حتی در وزارت دفاع آمریکا با آن مخالف میشود، امکان راه اندازی جنگ توسط جان بولتون (با ایران) برایشان مقدور نیست. افکار عمومی و رسانه و نخبگان در آمریکا بسیار تعیین کننده هستند، علاوه بر اینکه سیاستهای آمریکا در پژوهشکدههای معتبری ساخته و پرداخته میشود. اینگونه نیست که به راحتی برای تصمیم بزرگی مانند جنگ ارتجالاً تصمیم بگیرند و با منویات یک نفر یا چند نفر اقدام به آن کنند.
اینکه برخی تحلیلگران آمریکایی و غیر آمریکایی و یا هرکس دیگری که تحلیلهایی مبتنی بر گرایش ضد ایرانی در کابینه ترامپ را گوشزد میکنند به معنای جنگ قطعی نیست ، بلکه برای افکار عمومی آمریکا تشریح و تفسیر میکنند تا از سیاستهای ترامپ در همه زمینه ها از جمله موضوع ایران انتقاد و مخالفت ورزی شده باشد؛ چونکه جنگ طلبی در میان نخبگان و افکار عمومی آمریکا امری مذموم تلقی میگردد، از این نگرش و ذهنیت علیه ترامپ سوگیری میکنند.
سود آمریکاییها بویژه جمهوریخواهان در این است که با «شبح جنگ» به فروش سلاح و ارتباطات مالی و غیره با کشورهایی که برای آنها شبهه جنگ ساختهاند(مانند کشورهای منطقه خاورمیانه) به دوشیدن برخی کشورهایی که متکی به آنان هستند ادامه دهند.
هیچگاه شرایط و امکان جنگ برای آمریکا در منطقه خاورمیانه سود و آوردهای نخواهد داشت، پس عاقلانه نیست که دور و بر جنگ بگردند. لذا تحرکات آمریکایی معنا و مفهوم تحکیم و اقتدار در سیاستهای آنهاست . برای آمریکای مقتدر که از رقبای خود عقب نیفتد جنگ آفت بزرگی تلقی میگردد. این نکات به معنای این نیست که آنها به سیاست فشار علیه کشور ما ادامه نخواهند داد، بلکه نشان این است که در حفظ منافع ملی خود ارجحیت را در ارتباط و تجارت میدانند نه در جنگ.