مانی در سال 215 یا 216 میلادی، اواخر دوره اشکانیان در شمال بابل به دنیا آمد. مادرش مریم از خاندان شاهان اشکانی بود و پدرش «فاتک» یا «تپگ» از اهالی همدان بود. پدرش از همدان به بابل مهاجرت کرد و به طایفه مغتسله که یکی از فرقههای گنوسی بودند ملحق شد. مانی در کودکی با آیین مغتسله تربیت یافت و سپس با ادیان زردشتی مسیحی و با فرقه های گنوسی مانند مسلک ابن دیصان و مرقیون آشنا شد. بنا بر روایات مانوی او چند بار مکاشفاتی یافت و ملکی اسرار عالم و حقایق عالی را به او عرضه کرد. اولین بار در دوازده سالگی و سپس در دوازده سال بعد یعنی در بیست و چهار سالگی باز فرشته بر او ظاهر شد و به او دستور داد تا به تعلیم دین بپردازد. او نخست پدر و بزرگان خانواده را دعوت کرد و سپس با سفر دریایی به هند، سرزمین توران و مکران رفت یعنی به محدوده سند و بلوچستان امروزی سفر کرد و قادر شد شاه توران و گروهی از درباریان را به دین خود آورد. وی در زمان بر تخت نشستن شاهپور اول، از طریق دریا به سرزمین پارس بازگشت و به حضور شاهپور رسید. «بنا بر روایت ابن الندیم نخستین خطبه مانی در روز جلوس شاهپور، یکشنبه اول نیسان (بیستم مارس 242 میلادی) ایرادشد». (کریستین سن، 1373، 260)
سپس از طریق خوزستان به بابل رفت و پس از تبلیغ دین در بابل به پارس و سرانجام به سرزمین ماد رفت. او توانست پیروز، یکی از برادران شاه را به دین خود در آورد. و سرانجام شاپور ساسانی به وی اجازه تبلیغ دینش را در سراسر کشور خود داد. او علاوه بر تبلیغ دین به پزشکی نیز میپرداخت. در اواخر عهد شاپور، مهرشاه برادر دیگر شاه که فرمانروای میشان بود به دین او در آمد. در زمان مرگ شاپور اول در حدود سال 273 میلادی مانویت در سراسر شاهنشاهی پایگاهی استوار یافت؛ در حالی که دین زرتشت دین رسمی کشور بود. در زمان پادشاهی کوتاه هرمزد پسر شاپور مانی در بابل بسر میبرد. او در دوره بهرام ساسانی از محدوده دجله به تیسفون آمد و به دستور بهرام به زندان انداخته شد و در زنجیر کشیده شد و پس از بیست و شش روز اسارت در حدود سال 273 میلادی در سن شصت و یک سالگی یا اندکی بیشتر جان سپرد. بنابر یک روایت شرقی، مانی مصلوب شد یا زنده زنده پوست او را کندند و بعد سرش را بریدند و پوست او را پر از کاه کرده و در یکی از دروازههای شهر گندی شاپور خوزستان آویختند که از آن پس دروازه به باب مانی معروف شده پس از مرگ مانی، گروههای بزرگی از مانویان به آسیای میانه و محدوده ماوراء النهر رفتند. در سده دهم میلادی مرکز مانویت نیز از بغداد به سمرقند انتقال یافت. (بهار، 1375، 83)
همانطور که گفته شد عقاید مانی برپایه عقاید گنوسی و دین زردتشتی و مسیحیت قرار داشت او در عین حال عقیده تناسخ را از هندیان خاصه بوداییان گرفت. مانی اعلام داشت که دو جهان روح و ماده در برابر هم قرار دارند و در طبیعت خود بر ضد یکدیگر میباشند. در آغاز بهشت روشنی در بالا بود و در پایین دوزخ یا جهان تاریکی قرار داشت. بهشت روشنی ازلی و ابدی بوده و کسی آن را خلق نکرده و گوهر آن از پنج عنصر روشنی شکل یافته بود که فروهر، باد، روشنی، آب و آتش بود (پنج مهرسپند) و زروان بر این بهشت فرمان میراند. علاوه بر آن ایزد بانویی نیز به نام روح القدس وجود داشت که ظاهراً همسر زروان بود. (کریستین سن ، 1373، 293)
در این دین سه گروه از خدایان زندگی میکردند در گروه نخست مادر زندگی است، که فرزندش هرمزد بغ (اولین انسان) کی باشد. هرمزد بغ پنج فرزند خود را از پنج عنصر بهشت فراز میآورد که آنها را (مهرسپندان) خوانند. پدر بزرگی دومین گروه خدایان را دارد. نخستین خدای گروه دوم دوست روشنان و سپس بام ایزد و بعد مهر ایزد است. مهر ایزد نیز پنج فرزند دارد. مهر ایزد است که نیروهای تاریکی را شکست میدهد. و هشت زمین، ده آسمان و خورشید و ماه را میسازد و ستارگان را پدید میآورد و سه چرخ آتش، آب و باد را میسازد. در این دین راه رستگاری از طریق کوشش آگاهانه برای پرهیزگاری و به گونه فردی ممکن است. در پایان جهان عیسی دوباره ظهور میکند و کرسی داد را بر پا کرده و نیکوکار را از بدکار جدا میکند. (کریستین سن ، 1373، 294)