یونانیان از دیر باز آیین زمانِ بی کرانه را به زرتشت و مغان نسبت میدادند و آنان آنچنان به این پندار خو گرفتهبودند که عقاید خودشان دربارهٔ اعصار ازلی تحت تأثیر باورهای زروانی قرار گرفتهبود و این امر خود قدمت و اهمیت کیش زروانی را آشکار میکند. این حقیقت که در سرودهای گاهانی در عین رد و انکار اصول ثنوی محض از دو مینوی همزاد سخنرفته، خود دلیل آنست که باوری مشابه پیش از زرتشت وجود داشتهاست. گمان میرود که پیش از زرتشت همین نقشی که زروان در غرب داشته است در شرق اهورامزدا عهدهدار بودهاست. باور به همزادها جزء اصلی یک یزدانشناسی سنتی را میسازد که پیش از زرتشت در انجمن گاهانی وجود داشت.
اما در کهنترین سندهای زرتشتی هیچگونه اثری از زروان یافت نمیشود. نخستین بار این واژه در متنهای مقدس زرتشتی غربی دیده میشود یعنی در یسنای نو و سرودها و نمازهای دین و در آنجا نیز جای کمی به آن داده شده است که به روشنی دیده میشود که مهمان ناخوانده است. در سرودهای گاهانی اهورامزدا بدون تردید بالاترین خداست و تصور و باورداشتی که به موجب آن اهورامزدا یک خدای فرعی و ضمنی باشد با همهٔ یزدانشناسی گاهانی ناسازگار است.
زروان در نوشتههای پهلوی خدای زمان است. اما بنابر آیین زروانی، زروان خدایی است که در زمانی که هیچ وجود ندارد نیایشهای بجای میآورد تا پسری با ویژگیهای آرمانی اورمزد داشته باشدکه جهان را بیافریند. در پایان هزار سال زروان در اینکه این نیایش به ثمر برسد شک میکند و در همان هنگام نطفه اورمزد و اهریمن در بطن او بسته میشود. اورمزد ثمره نیایش و صبر اوست و اهریمن میوه شک اوست. زروان درآن هنگام پیمان میبندد که پسری را که نخست زاده شود فرمانروای جهان کند. اهریمن از این نیت آگاه میشود و سعی میکند که نخست بدنیا آید. بدین ترتیب اهریمن، آلوده و بدبو در برابر زروان ظاهر میگردد و اورمزد پاکیزه و خوشبو و پر از نور و روشنایی پس از او زاده میشود، زروان برای التزام به پیمانش مجبور میشود اهریمن را برای دورانی از نه سال باقی مانده فرمانروا کند، با اطمینان به اینکه در پیکاری که در پایان جهان میان دو همزاد رخ خواهد داد اورمزد پیروز خواهد شد و به تنهایی و تا ابد فرمانروایی خواهد کرد. بدین ترتیب کل آفرینش زروانی در دوازده هزار سال انجام خواهد شد.(آموزگار،14،1385)
این آیین دین تازهای در مقابل کیش زرتشتی محسوب نمیشد بلکه بیشتر یک طرز تلقی دیگر از مساله خیر و شر بود نوعی مذهب کلامی در آیین مزدیسنا بشمار میآمد. زروانیها همواره یک فرقه زرتشتی تلقی میشدند، چنانکه در اوایل دوران ساسانی هم قول آنها در باب «زروان اکرانه» با اعتقاد به ثنویت اخلاقی خیر و شر منافات نداشت و مبارزه دایم بین خیر و شر را نفی میکرد. (قدیانی،271،1384)