در روزگار قدیم منطقه دهانه اروند رود/ شط العرب و کرانه های کارون و دجله و منطقه فعلی بصره (پس راه) و خرمشهر مرکز تمدن کشاورزی و تجاری مهمی بوده است مردمانی از ملیتهای مختلف در آنجا سکونت داشتهاند و حداقل از قوم پارس و دراویدی/ هندی/ یونانی و رومی آن سخن گفته شده است گفته شده که ساکنان آن از اومانا بودهاند با توجه که عمان یا اومانا کهن و تاریخی شهری در منطقه مکران – و بنادر ساحلی سیستان و بلوچستان بوده است. و اومانا شهری پارسی توصیف شده است پس مردمان آن پارسی بودهاند.
پریپلوس گفت دو شهر خاراکس و اپلو/ ابله /اُوبله/اُبلا در حاشیه خلیج فارس و رودخانه بودهاند در حالی که بعضی این دو شهر را در حوالی بصره میدانند. واقعیتهای جغرافیایی نشان میدهد که این دو شهر باید در کرانه رودخانه و نزدیک به دهانه خلیج فارس باشند. و طبق گزارشهای یونانیها ساکنان آن باید یونانی و رومی باشند. چون در آن دوره هنوز گزارشی از وجود اقوام عرب در کرانه اروند رود وجود ندارد.
نخستین آشنایی علمی باستان شناسان با پادشاهی میسان یا میشان مربوط به سال ۱۸۱۱ میلادی و بر اثر کشف سکههایی به زبان یونانی بود. آنچه در این سکّهها نظر محققین را جلب کرد تطابق اسامی پادشاهان حک شده بر این سکهها با نامهای پادشاهانی بود که طبق نوشتههای مؤرخین باستانی روزگاری بر سرزمین میشان در شمال رأس خلیج فارس حکومت میکردند.
طبق گفتههای نویسندگان و مؤرخین باستانی معاصر با میشانیان پایتخت آنان شهر خاراکس یا کرخینیا بود و تاریخ بنای آن به زمان اسکندر مقدونی میرسد. و طبق آنچه ذکر گردیده اسکندر پس از فتوحات خود در هند در راه بازگشت خود به بابل به منطقهای که به احتمال زیاد شهر خرمشهر کنونی یا کمی در شمال [ احتمال شمالیتر بودن به واقعیت نزدیکتر به نظر میرسد زیرا به دلایل جغرافیایی منطقه خرمشهر کنونی در آن زمان زیر آبهای خلیج فارس قرار داشته و بعدها با رسوبات رودخانههای بزرگ این منطقه خلیج فارس عقب نشینی کرده است.] آن قرار داشته رسیده و دستور به بنای شهری بزرگ به نام خود او میدهد. اسکندر به خوبی ارزش جغرافیایی آن منطقه که دارای زمینی مرتفع در مجاورت آبهای رودخانهها و خلیج فارس بود را دریافت و هدف از بنای این شهر نیز بدلیل نقش تجاری و بازرگانی وسیعی بود که میتوانست بعدها ایفا کند.
اسکندر این شهر را به نام خود تأسیس کرد و بعدها به نامهای خاراکــــس و همچنین کرخینیا معروف گردید.
پس از مرگ اسکندر در بابل و تأسیس دولت سلوکی این شهر تحت کنترل سلوکیان در آمد. تا اینکه در سال ۱۶۵-۱۶۶ قبل از میلاد قسمتهایی از شهر بر اثر طغیان آب رودخانهها تخریب گردید و توسط امپراطور سلوکی نامدار آن زمان آنتیوخوس چهارم بازسازی میشود و آن را به نام خود آنتیوخا مینامد و یکی از فرماندهان خود را به نام هیسپاوسین به حاکمیت آن شهر و منطقه میگمارد. اما در طی حکومت هیسپاوسین بار دیگر شهر دچار سیل شده و اینبار بدستور هیسپاوسین یا اسپاسینو اقدام به بنا و مرّمت آن میکنند و نام خود را بر نام شهر اضافه کرده آن را خاراکس-اسپاسینو مینامد. این شهر در کتیبههای تدمری به نام کاراک اسبیاسینا و در نقوش آرامی به نام کرک دمیسان به معنی قلعه میسان و در تلمود بابلی به نام میشا/ میشان ذکر گردیدهاست.
در بین سالهای ۱۴۱ الی ۱۳۹ قبل از میلاد پس از انتشار ضعف در پیکر دولت سلوکیان هیسپاوسین استقلال خود را بر مناطق تحت فرمان خود اعلام کرده، به نام خود سکّه ضرب میکند اما روابط خود را با سلوکیان حفظ میکند.
در سال ۱۲۹ قبل از میلاد هسپاوسین حملهای بزرگ علیه همیروس، حاکم نیابی فرهاد دوم، پادشاه اشکانی بر منطقهی بابل و سرزمینهای مابین النهرین انجام داده و موفقت به شکست او و ضمیمه کردن بابل و اراضی مجاور به قلمرو حکومتی خود میشود. همچنین ذکر گردیده که او حملهای علیه حاکم الیمایی سرزمینهای عیلام به نام ((بیتیت)) تدارک داده و پس از شکست او موفّق به بسط منطقهی نفوذ خود میگردد.
سرانجام میشان بعنوان یک از ساتراپهای مهم دولت اشکانی در آمده و بصورت نیمه مستقل و گاهی مستقل به پادشاهی خود در بیش از ۳ قرن ادامه میدهد تا هنگامیکه آخرین پادشاه میشانی در اوایل برآمدن حکومت ساسانیان توسط اردشیر بابکان به قتل رسیده و حکومت آنان پایان مییابد. [این روایت نباید صحیح باشد زیرا در کتیبه پایکولی نرسی از پادشاه میشان و سپس سرکوب او توسط خودش یاد میکند یا به احتمال این پادشاهی توسط نرسی منقرض شده نه اردشیر پاپکان]
پلینیوس رومی و سفرنامه پریپلوس اریتراس۵۰ میلادی شهر خاراکس و اپلو (ابله) را در شمال رأس خلیج فارس ذکر کرده و نوشتهاند شهر اپلگوس یا ابله در انتهای خلیج فارس بر کنار رودخانه است، شهری آباد و مرکز تجارت پارسها و رومیها و هندیها است. سال ۹۷ میلادی یک ژنرال چینی به نام گان ینگ که از طرف امپراطور چین پان چو از دودمان هان مأمور به سفر به دربار امپراطور روم بود در طی مسیر خود از شهر میشانی خاراکس عبور کرده و در توصیف خود از این شهر آن را tiozeh نامید که از هرسو به جز در زوایهی شمال غربی در احاطه آب است. در سال ۱۸۱۸ میلادی تحقیقات و پژوهشهای متعددی صورت گرفت که منجر به کشف منطقهی حکومتی این پادشاهی گردید و موقعیت جغرافیایی آن در بین رودهای دجله و فرات و رود کارون تعیین گردید.
خاراکس یا کرخینیا مهمترین شهر میشان و پایتخت آن بوده و به نامهای کرخینیا و خاراکس اسپاوسینو نیز شناخته میشود. تاریخ بنای آن به زمان اسکندر مقدونی میرسد و بدلیل موقعیّت بندرگاهی خود نقش بزرگی در تجارت میشان داشت و امروزه رودخانه کرخه در خوزستان هنوز نام قدیم این شهر، کرخینیا را به یادگار دارد. به اعتقاد باستان شناسان به احتمال زیاد مکان جغرافیایی آن در شمال شهر خرمشهر امروزی یا کمی آن واقع بودهاست و بعدها این شهر در زمان ساسانیان به استرآباد اردشیر نامیده میشود. از مشاهیر این شهر جغرافیدان باستان ایزیدور خاراکسی میباشد.
پلینی بزرگ در قرن اول میلادی آن را تابع پادشاه کرخینیا – کرخه ذکر کرده و آن را در حوالی ۱۱ مایل در جنوب شهر خاراکس میداند. شهر خاراکس در شرق اروند رود در جایی نزدیک به آبادان امروزی بوده است. فرانتس آلتهایم مکان آن شهر را بصره امروزی دانسته اما طبق مشخصاتی که پریپلوس بیان کرده نظر دیگر جغرافیدانان و بعضی از مورخان عرب آن است که مکان آن در منطقهای در شرق اروند رود در حوالی بهمنشیر امروزی و در شمال آبادان امروزی بوده باشد.
رودخانه فرات نام خود را از این شهر میشانی گرفتهاست و در زمان ساسانیان نام آن به بهمن اردشیر (بهمنشیر) تغییر مییابد.
اُبلَه: از شهرهای میشانی که نام آن از نام یونانی شهر اپولوگوس گرفته شده باشد این شهر یکی از شهرهای تجاری مهم پادشاهی میشان بوده و در عهد اسلامی یکبار در عهد ابوبکر توسط خالد بن ولید و بار دیگر در عهد عمر توسط عتبه بن غزوان فتح میگردد و تا مدتها پس از آن نقش تجاری خود را حفظ میکند. ابن بطوطه ذکر میکند که اُبله شهر بزرگی بوده که تاجران هندی و فارس برای تجارت به آن میآمدهاند. مکان آن در نزدیکی شهر بصره عراق میباشد.
آنطور که پریپلوس شهر آپلگوس ا توصیف کرده مکان آن باید جایی در آبادان باشد و نه در بصره او نوشته است این شهر سعادتمند است و حاکمی عادل دارد و تجارت از هر سوی پارس و روم و هند در آن جاری است.
افامیه: امروزه آن را عوامیه می گویند، این شهر توسط سلوکوس اول جانشین اسکندر مقدونی ساخته شد و در شمال پادشاهی میشان واقع بودهاست و در همین شهر بود که تراژان امپراطور روم در طی حمله به امپراطوری اشکانی مورد استقبال پادشاه و مردم میشان قرار گرفت.
پروفسور کریستینسن آنان را از عربهایی میداند که خاستگاه آنان منطقه عمّان بودهاست. البته او فراموش کرده که عمان تاریخی از مردمان پارس توصیف شدهاند. پریپلوس مبحثی از مشاهدات عمانا /اومانا دارد و مردم آنجا را پارسی میخواند. نشانهای وجود ندارد که قبل از اسلام در عمان عرب ساکن بوده باشد. طبق نظر محققین هیسپاوسین پادشاه میشانی نامی با ریشه ایرانی است که یونانیشده است و تباری آریایی داشته است در منابع دیگر تبار آنها مردمانی میتانی ذکر شده اگر میشان و میسان و میتان را گویش های مختلف یک نام بدانیم باید بگوییم که آنها مردمانی بودهاند که از کرانههای دریای کاسپین به اینجا کوچ کردهاند.
حکومت میشانی توسط اردشیر اول، سرنگون شد. در این مورد پروفسور کریستینسن میگوید: «عاقبت میان اردشیر و شاهنشاه اشکانی جنگ در گرفت. اردوان پادشاه اهواز را فرمان داد که به جنگ اردشیر شتافته، او را به تیسفون فرستد. اردشیر مهلت نداد. بعد از آنکه شاذشاپور شهریار اصفهان را مغلوب و هلاک کرد، رو به جانب اهواز نهاد و شهریار آنجا را شکست داده و کشور او را به قلمرو خود ملحق نمود. آنگاه ولایت کوچک میشان را، که در کرانه رود دجله و ساحل خلیج فارس بود، به تصرف آورد. [با توجه به کتیبه پایکولی گمان میرود که پادشاهی میشان استقلال خود را از دست داده و به عنوان یک حکومت وابسته به ساسانیان تا زمان نرسی ادامه حیات داده است]، دشت هویزه و دشت میشان بقای سرزمین پادشاهی میشان است.
نویسندگان عرب با جعل در ترجمه و تحریف مطالب پلینی چنین نتیجه گرفتهاند که او خاراکس و میشان را پادشاهی عرب دانسته است باید گفت کتاب پلینی ترجمه عربی آن کاملا مغشوش و تحریف شده است در حالیکه پلینی دستکم ۲۰ بار از خلیج فارس و دریای فارس سخن گفته در ترجمه عربی آنها را به خلیج عربی تحریف کردهاند و بعد ادعا کردهاند که پلینی خلیج عربی بکار برده اما کتابهایی مانند زیر تحریفها و ترجمههای غلطی در همین رابطه و در خصوص پادشاهی میشان بکار بردهاند.
نقود میسان العربیه – د.محمد باقر الحسینی
نشوء و تطور مملکه میسان – د.واثق اسماعیل الصالحی
الاماره العربیه فی میسان –عبدالرزاق الحصان
دوله میسان العربیه – د.منذر عبدالکریم البکر
از گفتههای پلینی در زیر نتیجه گرفتهاند که میشان پادشاهی عربی بوده است همچنین از نوشته کتاب ” ایران در زمان ساسانیان-کریستینسن-ص۹۹ که گفته است اهالی میشان از مردمان عمان بودهاند نتیجه گرفته است که پس خارک (خاراکس) پادشاهی عربی بوده است.
باید گفت پلینی مرزهای پارس/ماد/پارت را چنین مشخص کرده است در شرق رود هندوس – در غرب رود دجله در شما منطقه قفقاز رود کور و تاروس در جنوب دریای سرخ. پادشاهی میشان در دهانه خلیج فارس و کرانه رود اروند/شط العرب و کارون و دجله بوده است. بطور طبیعی طبق تعریف پلینی این پادشاهی در قلمرو ایران قرار داشته است. پادشاهی عربیا از جنوب و مکه کشیده میشده و محدود میشده است به حریم شهر خاراکس.
ترجمه متن:
اما آن بخشی که تا حدودی قابل عبور است که آنرا خاراکس می دانند و مرز پادشاهی عربیا است که از آن سخن خواهیم گفت
(آنرا اینگونه ترجمه کرده اند خاراکس که مرکز پادشاهی عربی است.!؟)
اما در مورد استناد به اینکه چون مردمان خاراکس و یا از اومانا آمده اند پس عرب بوده اند باید گفت تمام نوشتهها و مستندات نشان میدهد که دستکم تا سدههای قبل از اسلام اومانا و اومان/ عمان مردمانی دراویدی و پارس بودهاند و این را پریپلوس اریترا به خوبی شرح داده است.
ضمن اینکه واژگان نیز پارسی است مثلا خراسن .Characene لاتینی میتواند همان خورسان پهلوی باشد که به معنی طلوع خورشید و محلی که خورشید میآید، باشد (خوراسان در فارسی میانه خاوران شده است).
میشان نیز میتواند از کلمه میش و گومیش باشد که معرب آن جاموس شده است. و اینجا منطقهای بوده است که گاومیشهای وحشی از دوران کهن و از بقایای نسل گاومیشهای آفریقایی و هندی در اینجا زیستگاه داشتهاند.