نرسی شرح جنگ و تفضیل اطاعت بزرگان نسبت به خود را در کتیبه پایکولی (پایقلی) به دو زبان پهلوی اشکانی و ساسانی بدین ترتیب بیان کرده است:
«این یادبود پدید آمده است از بغ مزداپرست، خدایگان نرسی شاهنشاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد، فرزند بغ مزدا پرست، خدایگان شاپورشاهنشاه ایران و انیران پدید آمده است.» این یادبود به فرمان نرسی شاهانشاه بنا شد.
من شاه ارمنستان بودم ... وهونم خود سوگند شکست و اسیر اهریمن و دیوان شد و همهی راهها را بست و بدین روال نه در برابر ما راهی بود و نه ...
برابر شاهزادگان ... آن گاه بزرگان و آزادان و پارسیان و پارتیان... گرد آمدند و بر آن شدند که غاصب [بهرام سوم] را با سلاح پاسخ گویند.
7 - شاهپور، ارگبذ و نرسی شاهزاده فرزند ساسان و پاپک بیدخش و اردشیر هزاربد و اردشیر سورن، و اسپهبدرشن و ...
8- دیگر شاهزادگان و بزرگان و کدخدایان و آزدان و پارسیان و پارتیان که در دربار ما بودند برتر و نیرومندتر شدند و از پشتیبانی ایزدان برخوردار گشتند و سفیر فرستادند ...
9- ارگبذان و آزادان و سفیر آمد تا بگوید که شاهنشاه مهربان از ارمنستان عازم ایرانشهر است تا افتخار کشور و تخت خویش و شهریاری که از سوی نیاکان و ایزدان بدو عطا شده باز گیرد.
10- و ما که این پیام را دیدیم آنگاه بنام اهورامزدا و همه ایزدان و ایزد آناهیتا روانه ایرانشهر شدیم. بسیاری از فرمانروایانی که هواخواه ما بودند و نیز عدهی دیگر شهریار را پذیره شدند.
15 و 16 - در این مکان ما این بنای یادبود را پدید آوردیم. سپس شاهپورارگبذ و شاهزاده پیروز و شاهزاده نرسی فرزند ساسان و پاپک بیدخش و اردشیر هزار بد و اردشیر سورن و هرمزد و اسپهبد رشن و اردشیر شهرب تهم شاپور و ... سرگنجور کشور و زودکرت مهردار و همه شاهزادگان و بزرگان و آزادان و کدخدایان و شهربها و آمارگرها در حیان؟ گرد آمدند و اینجا این یادبود بر پا شد.
17- هنگامی که دشمنان ما شنیدند که ما از ارمنستان بسوی ایرانشهر روان شدیم و از این واقعه آگاه شدند وهونم خود نامهای به آذر فرنبغ شاه میشان[2] نوشت و او را بسوی خود متمایل کرد و نیز سکانشاه (بهرام سوم) را از این کار آگاه کرد، ولی نرسی بنوبه خود پیامی به شاه میشان فرستاد و او را آگاهی داد که:
18- شاه ارمنستان به همراه ارگبذ و بزرگان به کاخ خویش میرود.
(چنین بنظر می رسد که پشتیبانی شاه میشان اهمیت فراوان داشته است.) سپاه نرسی بسوی تیسفون تاخت و فرماندار وهونم که بر تیسفون حکومت میکرد، نیروی کافی برای جلوگیری از نفوذ سپاه نرسی در اختیار نداشت. او بار دوم پیامی به شاه میشان فرستاد و از او کمک فوری خواست چنین به نظر میرسد که بهرام سوم با اسبان و سپاهیان خویش شتابان از سکستان[1] عازم پایتخت شد ولی نتوانست خود را به موقع به آنجا برساند.
سپاه نرسی آسورستان (عراق امروزی) را به تصرف آورد و از آنجا تا پایتخت چند روز بیش را نبود. نرسی پیامی فرستاد تا بزرگان شاهنشاهی او را به رسمیت بشناسند. او به همه بزرگان و کدخدایان پیشنهاد کرد تا به اردوگاه او حاضر شوند و به وهونم نیز تکلیف کرد تا دست از جدال بردارد ولی «خواتواندیکان (خداوند هند) وهونم و سکستان شاه .... که دشمن او بودند به آسورستان نرفتند.»
گمان میرود به خاطر تصرف پایتخت ایران جنگی در نگرفته باشد. نرسی همینکه به کاخ رسید خود را شاهنشاه خواند و بزرگان هواخواه او سوگند وفاداری یاد کردند. بیدرنگ سپاهی جهت سرکوبی میشان فرستاده شد او در کتیبهی خود چنین گوید:
26- ما تاج از سر شاه میشان برگرفتیم و او را تخت شاهی و شهریاری برکنار کردیم پس از اندکی سپاه وهونم درهم شکست و خود او اسیر شد و وی را دست بسته به پایتخت آوردند.
در کتیبه چنین آمده است: که هواداران نرسی پایتخت را به تصرف آوردند و فرمانروایان و نیز عدهی دیگری از شهریاران پادشاهی او را پذیرفتند.
از سنگنوشته که آسیب فراوان دیده، معلوم نیست که بر سر بهرام سوم چه آمده است.
ولی در قسمتهایی آمده: « اما سکانشاه هنگامیکه دانست وهونم دستگیر شد و به بند اندر آمده...» و از پس نامی از شاه سکستان دیده نمیشود. مقصود از سکانشاه در کتیبههای نرسی بهرام سوم است.
در دنبالهی کتیبه که سطرهای این بخش افتادگی بسیار دارد، از شجره و نسب نرسی یاد شده است. همچنین او در بخشهایی یادآور میشود که از سر لطف و عنایت شهریاری ایرانشهر را پذیرفته است.
نرسی در این کتیبه ذکر میکند که تخت شاهی ایران از سوی پدرش شاپور یکم به او واگذار گردیده:
31 – 32 - «شاهپور ... وصیت کرد که او شهریار ایران باشد زیرا او از سوی ایزدان ... و در ایرانشهر ... خشنود و گرامی در اداره کشور فرمان یافته بود، و پس از شاهپور شاهان شاه که از همه نیکوتر و دادگرتر و کوشاتر» پس از آن «برنامه اداره ایرانشهر» در کتیبه آمده است. «شاهنشاه وعده داد که به کار سربلندی و شکوفندگی ایران توجه داشته باشد بدان گونه که»
42- «نیای ما شاهنشاه اردشیر بود و او بنام ایزدان همه کشور را قرین افتخار کرد و دیگر کس چون او نبوده است»
43 - «ارگبذ و شهرداران و شاهزادگان و بزرگان و آزادان چنین پیامها و پاسخهای ما را فرستادند...»
44- «که باشد تا روز بازخواست، کشور در زیر فرمان شما باشد و از شکوه و بزرگی شما این کشور نیز قرین خرسندی شود...»
45- «و همه شاهزادگان و بزرگان و آزادان از سراسر استانهای ایرانشهر نزد ما آمدند و هم استانها به شهریاری ما وفادار ماندند.»