از كجاي نظریه «چه بايد كرد؟» میتوان استنتاج کرد كه تمام قدرت سياسي و اجتماعي و فرهنگي به دست يك حزب، سپس از يك حزب به دست كميته مركزي آن سپرده شود، و سرانجام در اين نظريه جايگزيني حزب به جاي طبقه، به دست يك نفر سپرده شود؟