1649 میلادی: انگلستان به یک جمهوری به ریاست الیور کرامول مبدل میشود. و شورش بزرگی در ایرلند برپا شد، که کرامول با قساوت تمام به سرکوبی آن از طریق کشتار جمعی معترضان با روش موسوم به کاشت درخت انسانی پرداخت.
1651 میلادی: قیام سلطنت طلبان اسکاتلند به سرکردگی چارلز دوم، فرزند چارلز اول که سپاهی از اسکاتلندی به انگلستان حمله کرده بودند در نبرد ووستر در غرب انگلستان در نزدیکی مرز ولز، از کرامول شکست میخورد و چارلز دوم به اروپا میگریزد.
1651 میلادی: جنگهای دریایی میان انگستان و هلند به وقوع پیوست که با پیروزی انگلستان خاتمه یافت.
1653 میلادی: هر چند کرامول در ابتدا اعلام حکومت جمهوری کرده بود؛ اما چون نمایندگان پارلمان را با خود همراه ندید، پارلمان را منحل کرد.
۱۶۵۷ میلادی: مجدد پارلمان تشکیل میشود و مقام سلطنت به کرامول پیشنهاد گردید، اما وی از قبول آن خودداری ورزید. برخلاف چارلز اول که در مهار پارلمان موفق نشد و سر خود را به باد داد، کرامول با چنین مشکلاتی دست به گریبان نبود. او با تصفیه پارلمان در حدود صد تن از پرسبیتِرینها را از مجلس اخراج کرد و تا مدتی یک اقلیت مطیع به دست آورد. جنگ باعث شده بود که فقط نیروی نظامی مهم جلوه کند و حکومت مشروطه مورد تحقیر قرار گرفت تا باقی عمر کرامول حکومت انگلستان یک دیکتاتوری نظامی بود که اکثریت ملت از آن متنفر بودند ولی برانداختن آن محال بود زیرا هواداران جمهوری دیکتاتوری قدرت نظامی را در اختیار داشتند.
1658 میلادی: جنگهایی که از ۱۶۵۵ تا ۱۶۵۸ جهت تصرف مستعمرات اسپانیا در آمریکای جنوبی شروع شده بودند با پیروزی انگلستان به پایان رسیدند.
از بازگشت سلطنت تا انقلاب شکوهمند
کرامول در حالی در ۱۶۵8 درگذشت که قدرت سیاسی انگلستان در جهان نسبت به زمان پیش از او، رشد چشمگیری یافته بود. با مرگ کرامول، تنها جمهوری تاریخ انگلستان به پایان آمد؛ و حکومت پس از حدود 10 سال با پادشاه شدن چارلز دوم پسر شاه مقتول، مجدداً به خاندان استوارت رسید. البته در این فاصله برای مدت ۸ ماه، ریچارد کرامول پسر اولیور کرامول، قدرت را در دست داشت، که با فشارهای وارده مجبور به استعفا و فرار از کشور شد.
چارلز دوم در اولین دور فرار از کشورش (1646 م) در فرانسه اقامت گزید و به مدت دو سال در آنجا مانده و تحت آموزش توماس هابز فیلسوف قرار گرفت. در 1651 به اسکاتلند رفت و در آنجا تاجگذاری کرد اما در جنگ با کرامول شکست خورد و مجدد به فرانسه گریخت. پس از رسیدن به تاج و تخت نیز هرچند از نظر سیاسی همچون پدرش با خودکامگی و سرکوبگری و خشونت رفتار میکرد، فردی هنردوست و هنرپرور بود و چارلز دوم هرگز دیگر به سفر نرفت و قدری اعتدال نیز پدید آورد. او اختیار وضع مالیاتهایی را کـه از تصویب مجلس نگذشته بود برای خود ادعا نکرد؛ به قانون Habes Corpus Act که شاه را از حق توقیف اختیاری اشخاص محروم میساخت گردن نهاد. گاهی با گرفتن کمک مالی از لویی چهاردهم اختیارات مالی پارلمـان را بـه سخره می گرفت؛ اما رویهمرفته پادشاه مشروطه بود. بسیاری از محدودیتهای اختیارات مقام سلطنت کـه مطلوب مخالفان چارلز اول بود در تجدید سلطنت پذیرفته شد و مورد احترام چارلز دوم قرار گرفت زیرا که معلوم شده بود پادشاهان هم ممکن است به دست اتباع خود گوشمال داده شوند. نویسندگان بزرگی چون چاوسر، پپیس، میلتون و بانیان در دوران او ظهور کردند. همچنین کمدی در زمان او رونق بسیاری یافت.
در ۱۶۶۶ میلادی آتشسوزی مهیبی لندن را در کام خود گرفت. در دوره بازسازی شهر، کریستوفر رن معمار بزرگ، بناهای ارزشمندی چون کلیسای سنت پل را ساخت.