فیزیوکراتها؛ کنه و تورگو پیشرفت را در رشد علوم و رهایی از خرافه میدانستند. روشنی اندیشه با خود رشد تساهل و اصلاحات سیاسی و اجتماعی به همراه میآورد. اندیشه پیشرفت در نظریات این اقتصاددانان قرن هیجدهم فرانسه جای داشت. نخستین بار دوپون دو نمور واژه فیزیوکراتها را به کار برد که شامل خود او نیز بود. فیزیوکراتها در آغاز خود را اقتصاددان مینامیدند ولی نام خاص آنها مرکب از کلمات یونانی فوسیس (phusis) به معنی طبیعت و کراتین (kratein) به معنی حکومت، نامی است مناسب حال آنها چه این نام ذهن را متوجه عقیده اساسی آنها میکند عقیده آنها این بود که قوانین اقتصادی طبیعی وجود دارد و پیشرفت اقتصادی تابع آن است که ما اجازه دهیم که این قوانین فارغ از محدودیت عمل کند.
از این موضع فکری چنین بر میآید که حکومت باید حتی الامکان در امور اقتصادی دخالت نکند. جامعه مبتنی بر قراردادی است که به موجب آن فرد تا آنجا به محدود کردن آزادی رضایت میدهد که اعمال این آزادی منافی حقوق افراد دیگر باشد. حکومت باید دخالت خود را به تسهیل تحقق این قرارداد محدود کند اگر سعی کند که مثلاً با رقابتهای محدود کننده یا با حفظ امتیازات یا انحصاراتی برای خود در حوزه اقتصاد دخالت کند مانند آن است که بخواهد در عملکرد «قانون طبیعی» دخالت کند و از چنین دخالتی هیچ خیری عاید نمیشود چون طبیعت خود بهتر میداند.
نباید این سخن بدین معنی گرفته شود که فیزیوکراتها آزادیخواهانی به پرشوری هواخواهان متعصب اندیشه حکومت مردمی بودند به عکس آنها به حکومت مطلقه مبتنی بر روشن اندیشی به چشم وسیله نیکویی برای تحقق سیاست خود مینگریستند. تفکر عدم دخالت دولت در امور اقتصادی و آزادی عمل، معنایی انقلابی داشت و به عنوان جزئی از خواست عمومی برای آزادی به کار میرفت و در واقع هم به کار رفت ولی نه "کنه" و نه "تورگو" هیچ کدام را نمیتوان مدافع انقلاب دانست، یا خواستار اینکه حکومت مردمی جانشین حکومت سلطنتی شود.
نظم طبیعی
فیزیوکراتها نخستین کسانی هستند که درك واضحی از علم اجتماع و قوانین اقتصادی ارائه میدهند. به نظر آنها جوامع بر طبق همنواختیهای عمومی که همان نظم طبیعی باشد، رشد و تکامل پیدا میکند این نظم طبیعی و رای آن حالت طبیعی است که روسو عزیزش میدارد این نظمی است خدا خواسته برای بهروزی آدمی تا آن را بیاموزد و بشناسد و از آن پیروی کند. نفع شخصی هیچ کسی نمیتواند بر خلاف این نظم الاهی باشد چراکه وقتی آدم سود خود را جستجو کند درست در جهت سود عموم عمل میکند از این رو کافی است مردم آزاد گذاشته شوند تا دنیا به سوی نظم و هماهنگی پیش برود.
تقسیم ثروت
فیزیوکراتها همچنین نخستین کسانی هستند که درباره مسیری که ثروت از لحظه تولید تا مصرف طی میکند نظریهای جامع ارائه میدهند و مفهومهای تولید خالص و جریان اقتصادی را باز مینمایند.
تولیدخالص
نظر فیزیوکراتها با مفهوم امروزی تولیدخالص ملی (NDP) به عنوان نمایشگر تفاوت میان ثروتی که از طریق عملیات تولیدی حاصل شده با ثروتی است که در راه همین تولید به مصرف رسیده است، بسیار نزدیک است. به عقیده اینان تنها کشاورزی است که مایه تولید خالص است این تنها شاخهای است که زاینده سرمایههایی است که بر ثروتهای از بین رفته فزونی دارد زیرا که این تنها رشتهای است که در آن دست طبیعت برای تولید به یاری دست آدمی میآید
جریان اقتصادی
عبارت است از تقسیم تولید خالص بدست آمده که در میان اعضای جامعه مانند خون که در بدن جاری است، پخش میشود. شالوده فکری این مکتب بر تقسیم جامعه به سه طبقه استوار است، طبقه مولد یعنی کشاورزان؛ طبقه به اصطلاح سترون، نازا و بی ثمر یعنی بازرگانها و صاحبان صنایع؛ و سوم طبقۀ انگلها و مفتخورها یعنی ملاکان. بنابر نظریه تولید خالص، تنها سرچشمه ثروت از طبقه اول میجوشد و در پرتو کار اوست که حرکت دورانی روی میدهد و ثروت حاصله در جامعه پخش میشود. پس کشاورزی به طور سیستماتيك باید تشویق شود و توسعه یابد، زیرا که این تنها منبع تولید خالص است این نظر در سراسر قرن هجدهم اروپا نافذ میشود و جنبشی برای بازگشت بسوی زمین را پدید میآورد و به لطف کاربرد کودها و تکمیل کارافزارها کشت، کشاورزی به پیشرفتهای قابل ملاحظهای میرسد.
یك سیاست اقتصادی ارضی یا لیبرال ارضی از این اصول ناشی گردید.