پیدایش صنایع در انگلیس:
الف) انگیزهها
شرایط اقلیمی سهم بزرگی در انقلاب صنعتی داشت. اﻗﻠﯿﻢ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن آن ﺳﺎن ﻧﺒﻮد ﻛه دﻟﺨﻮاه آدﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ: هواي ﮔﺮﻣﻲ ﻛه در ﻧﺘﯿﺠﺔ ﺟﺮﯾﺎن درﯾﺎﯾﻲ «ﮔﻠﻒ اﺳﺘﺮﯾﻢ» در اﻗﯿﺎﻧﻮس اﻃﻠﺲ ﺷﻤﺎﻟﻲ ﭘﺪﯾﺪار ﻣﻲ ﮔﺸﺖ، ﺑﺎ ﺑﺎدهﺎي ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎل ﻣﺒﺎرزه اي ﺑﻲ اﻣﺎن داﺷﺖ و از ﺣﺎﺻﻞ اﯾﻦ ﺑﺮﺧﻮرد، ﻣه و ﻧﻢ و ﺑﺎران ﻓﺮاوان ﺑﺮ ﺳﺮاﺳﺮ اﯾﺮﻟﻨﺪ، اﺳﻜﺎﺗﻠﻨﺪ، و اﻧﮕﻠﯿﺲ ﻓﺮود ﻣﻲ آﻣﺪ ﻛه ﺧﺎك را ﺣﺎﺻﻠﺨﯿﺰ و ﺑﺎرور ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ؛ ﭘﺎرکها را ﺳﺒﺰ ﻧﮕﺎه ﻣﻲ داﺷﺖ؛ درﺧﺘﺎن را ﭘﺮﺷﻜﻮه ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ؛ و ﺧﯿﺎﺑﺎنها را ﺗﺮ و ﻧﻤﻨﺎك ﻣﻲکرد. ﮔﺮﭼه ﺟﺰﯾﺮة ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﻣﺮدم انگلستان، آﻧﺎن را ﺗﻨﮓ ﻧﻈﺮ و ﻣﻨﺰوي ﺳﺎﺧﺖ، در همان ﺣﺎل، آﻧﺎن را در ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎدهﺎي ﻣﺘﻐﯿﺮ ﻋﻘﺎﯾﺪ، هوسهای زودﮔﺬر در ﻋﺎﻟﻢ هنر، دﯾﻮاﻧگیها و ﺗﻨﺪرویهای ﻧﺎﺷﻲ از اﻧﻘﻼبها و ﻛﺸﺘﺎرهاي دﺳﺘه ﺟﻤﻌﻲ ﺣﺎﺻﻞ از ﺟﻨگهای ﻛه ﻗﺎرة اروﭘﺎ را ﭘﯿﻮﺳﺘه دﺳﺘﺨﻮش ﺧﻮد ﻣﻲ داﺷﺖ، ﻣﺼﻮن و ﺑﺮ ﻛﻨﺎر داﺷﺖ. آﻧﺎن ﺑﺮ زﻣﯿﻦ ﺧﻮﯾﺶ اﺳﺘﻮار ﺑﺮﺟﺎي ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ.
اقلیم جزیره ﻣﺮدمانش را ﻓﺮاﻣﻲ ﺧﻮاﻧﺪ ﺗﺎ در ﭘﻲ ﻣﺎﺟﺮاهﺎي دور و دراز ﺑﺮ آﯾﻨﺪ. هﺰاران ﮔﺬرﮔﺎه آﺑﻲ، ﻣﺮداﻧﻲ را دﻋﻮت ﺑه ﺳﯿﺮ و ﺳﯿﺎﺣﺖ ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ ﻛه ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ اﻣﻮاج دﺳﺖ و ﭘﻨﺠه ﻧﺮم ﻛﻨﻨﺪ، درﻋﯿﻦ ﺣﺎل، ﺳﻜﺎن ﻛﺸﺘﻲ را هﻤﭽﻨﺎن اﺳﺘﻮار نگهدارﻧﺪ. ﺻﺪهﺎ ﺳﺮزﻣﯿﻦ دور دﺳﺖ در اﻧﺘﻈﺎر ﺑﻮدﻧﺪ، ﺳﺮزﻣﯿﻨهاﯾﻲ ﻛه ﻓﺮاوردهها و ﺑﺎزارهاﯾﻲ داﺷﺘﻨﺪ و ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن از ﯾﻚ ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﻛﺸﺎورزي ﺑه ﯾﻚ ﻛﺸﻮر ﺻﻨﻌﺘﻲ و ﭘﺎﯾﮕﺎه ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ و ﺳﺮﻣﺎﯾه ﮔﺬاري ﺟهاﻧﻲ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮد. ﭘﯿﭻ و ﺧﻤهاي ﺑﯿﺸﻤﺎر ﻛﺮاﻧه هﺎي درﯾﺎ، هﻢ ﺑﺮاي آرام ﮔﺮﻓﺘﻦ اﻗﯿﺎﻧﻮﺳها ﻣﺄﻣﻨﻲ ﺑﻮد و هﻢ ﻟﻨﮕﺮﮔﺎههاﯾﻲ ﺗﻌﺒﯿه ﻣﻲ ﻛﺮد ﻛه ﻛﺸﺘﯿهاﯾﻲ از ﺳﺮاﺳﺮ دﻧﯿﺎ در آن پهلو ﮔﯿﺮﻧﺪ. در ﺧﻮد ﺟﺰﯾﺮه، ﭼﻨﺪﯾﻦ رودﺧﺎﻧﺔ ﻗﺎﺑﻞ ﻛﺸﺘﯿﺮاﻧﻲ ﺟﺮﯾﺎن داﺷﺖ و ﺻﺪهﺎ ﻛﺎﻧﺎل آن رودﺧﺎﻧه هﺎ را در ﮔﻮﺷه و ﻛﻨﺎر ﺑه ﯾﻜﺪﯾﮕﺮ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻣﻲ دادﻧﺪ. هﯿﭻ ﻓﺮد اﻧﮕﻠﯿﺴﻲ در هﺮ ﻧﻘﻄﺔ از ﺟﺰﯾﺮه ﻛه ﺑه ﺳﺮ ﻣﻲ ﺑﺮد ﺑﯿﺶ از ﯾﻜﺼﺪ و ﺑﯿﺴﺖ ﻛﯿﻠﻮﻣﺘﺮ از ﯾﻚ رودﺧﺎﻧه ﯾﺎ ﮔﺬرﮔﺎه آﺑﻲ ﻓﺎﺻﻠه ﻧﺪاﺷﺖ ﺗﺎ از آﻧﺠﺎ ﺧﻮد را ﺑه پهنۀ درﯾﺎ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ.
در نتیجه ﻛﺸﺘﯿهاي ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰرﮔﻲ ﺳﺎﺧﺖ ﻛه ﺗﺎ آن زﻣﺎن بیساﺑﻘه ﺑﻮد. ﺑﺮﺧﻲ از اﯾﻦ ﻛﺸﺘﯿهاي ﻛﻮه ﭘﯿﻜﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ «رهﺮوان هﻨﺪ ﺷﺮﻗﻲ» ﺗﺎ ﺑﺪان ﺣﺪ مجهز ﺑﻮد ﻛه ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺗﺎ هﻨﺪ ﯾﺎ ﭼﯿﻦ ﺑﺮود و ﺷﺸﻤﺎه در راه ﺑﺎﺷﺪ. اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن، درﯾﺎ را ﺑه ﺷﯿﻮه اي ﺗﺴﻠﻂ ﺟﻮﯾﺎﻧه دوﺳﺖ ﻣﻲ داﺷﺖ و آن را ﺑه ﻋﻨﻮان ﮔﺴﺘﺮﺷﻲ از ﻗﻠﻤﺮو ﻛﺸﻮر ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲ ﻛﺮد؛ و ﺑﺮاي آﻧﻜه آن «آﻓﺎق دﯾﮕﺮ» را ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﺔ ﺧﻮﯾﺶ درآورد ﻋﻠﯿه اﺳﭙﺎﻧﯿﺎﯾﯿها و هﻠﻨﺪﯾها ﺗﺎ ﺳﺮﺣﺪ ﺑه ﭘﯿﺸﺒﺎز رﻓﺘﻦ ﻣﺮگ ﺟﻨﮕﯿﺪ، و اﻛﻨﻮن ﻋﻠﯿه ﻓﺮاﻧﺴﻮﯾها ﭼﻨﺎن ﻣﻲ ﻛﺮد. ﺑﺮاي راهﯿﺎﺑﻲ ﺑه ﻗﺎرههﺎي دﯾﮕﺮ و دور زدن آﻧها، راههاي درﯾﺎﯾﻲ ﺗﺎزه ﮔﺸﻮد ﺗﺎ ﺑه ﻣﻨﺎﺑﻊ و ﺑﺎزارهﺎي اﻓﺮﯾﻘﺎ، هﻨﺪ، ﺧﺎور دور، اﺳﺘﺮاﻟﯿﺎ، اﻗﯿﺎﻧﻮس آرام ﺟﻨﻮﺑﻲ و دو ﻗﺴﻤﺖ ﺷﻤﺎﻟﻲ و ﺟﻨﻮﺑﻲ ﻗﺎرة اﻣﺮﯾﻜﺎ دﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ. آن دو ﻗﺴﻤﺖ از ﻗﺎرة اﻣﺮﯾﻜﺎ ﮔﺮﭼه ﻧﺴﺒﺖ ﺑه دﺳﺖ اﻧﺪازي اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن اﺣﺴﺎس ﺑﯿﺰاري ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ ﯾﺎ ﺳﺮ ﺑه ﺷﻮرش ﺑﺮداﺷﺘه ﺑﻮدﻧﺪ، وﻟﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑه ﺑﺮﻗﺮاري رواﺑﻂ ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ اﺷﺘﯿﺎﻗﻲ داﺷﺘﻨﺪ. ﻓﻘﻂ «ﮔﺬرﮔﺎه ﺷﻤﺎل ﻏﺮﺑﻲ» ﺑﻮد ﻛه دﺳﺖ رد ﺑﺮ ﺳﯿﻨﺔ اﯾﻦ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﺋﯿهاي ﺟﺴﺘﺠﻮﮔﺮ ﺳﯿﺮي ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﻧهاد و آﻧﺎن را ﻛه از ﺳﺮﻣﺎ ﺑه ﻟﺮزه اﻓﺘﺎده وﻟﻲ هﻨﻮز دﺳﺖ از ﻃﻠﺐ ﺑﺮﻧﺪاﺷﺘه ﺑﻮدﻧﺪ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺳﺎﺧﺖ ﺑه وﻃﻦ ﺑﺎزﮔﺮدﻧﺪ.
ﺑه هﺮ ﺣﺎل آن ﻧﺎوﮔﺎن ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ و ﻧﯿﺮوي درﯾﺎﯾﻲ ﭘﯿﻮﺳﺘه درﮔﺸﺖ و ﮔﺬاري ﻛه از آن ﻧﺎوﮔﺎن ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﻛﺮد، ﻣﻲ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﺎ اﻟﻮاري ﺳﺎﺧﺘه ﺷﻮد ﻛه ﻗﺴﻤﺖ اﻋﻈﻢ آن وارد ﻣﻲ ﮔﺸﺖ. ﺳﺮزﻣﯿنهاي ﻣﺴﺘﻌﻤﺮه و ﻣﺸﺘﺮﯾﺎن ﻣﻮﺟﻮد در دﯾﺎرهﺎي ادوﯾه، ﻣﻮاد ﻏﺬاﯾﻲ و ﻣﯿﻮه هﺎي رﻧﮕﺎرﻧﮕﻲ ﻛه ﻋﺮﺿه ﻣﻲ داﺷﺘﻨﺪ که در اروﭘﺎ ﻧﺎآﺷﻨﺎ ﺑﻮد اما ﻣﻲ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﭼﯿﺰي درﯾﺎﻓﺖ دارﻧﺪ؛ و آن ﭼﯿﺰ هﻤﺎﻧﺎ ﻓﺮاورده هﺎي ﺻﻨﻌﺘﻲ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﺑﻮد. در هﻤﺎن ﺣﺎل، ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ هﻤﺮاه ﺑﺎ روﻧﻖ روز اﻓﺰون، ﺗﺄﻣﯿﻦ ﺳﺮﻣﺎﯾﺔ ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز آن، و اﻧﺒﺎﺷﺘﻦ اﻧﺒﺎر ﻛﺸﺘﯿهاي ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ، ﻣﻲﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑه ﻣﺪد اﻧﻘﻼب ﺻﻨﻌﺘﻲ اﻧﺠﺎم ﮔﯿﺮد. ﺑﺘﺪرﯾﺞ، اﻧﮕﻠﯿﺲ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ًﻗﺴﻤﺘهاي ﻣﯿﺎﻧﻲ و ﺷﻤﺎﻟﻲ آن، و اﺳﻜﺎﺗﻠﻨﺪ، ﺑه وﯾﮋه ﻧﺎﺣﯿﺔ ﺟﻨﻮﺑﻲ آن، زﻧﺪﮔﻲ اﻗﺘﺼﺎدي ﺧﻮد را ﺗﺠﺪﯾﺪ ﺳﺎزﻣﺎن دادﻧﺪ ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺎن ﻛه ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺳﺎﻛﻦ ﺑﺨﺸهاي ﻛﺸﺎورزي و روﺳﺘﺎهﺎ را ﺑﯿﺶ از ﭘﯿﺶ ﺑه ﺧﺪﻣﺖ ﻛﺎرﺧﺎﻧه هﺎ ﻛﺸﺎﻧﯿﺪﻧﺪ و اﻓﺰارﻣﻨﺪان و ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺣﺮﻓه هﺎ را از درون ﺧﺎﻧه هﺎ و ﻛﺎرﮔﺎهها و از ﺣﻠﻘﺔ اﺻﻨﺎﻓﺸﺎن ﺑه درآوردﻧﺪ ﺗﺎ ﺑه ﺻﻮرت ﻛﺎرﮔﺮ در ﮔﺮوههاﯾﻲ در ﺑﻨﺪ و ﻣﻨﻀﺒﻄﻲ از ﻣﺮدان و زﻧﺎن و ﻛﻮدﻛﺎن در آﯾﻨﺪ، ﻣﻮاﻇﺐ و ﮔﻮش ﺑه ﻓﺮﻣﺎن ﻣﺎﺷﯿﻨها ﺑﺎﺷﻨﺪ، و ﺑﺮاي دﻧﯿﺎ ﻛﺎﻻهﺎي ﻣﺎﺷﯿﻨﻲ تهیه ﻛﻨﻨﺪ.
همانطور که در قسمت پیش ذکر آن رفت، وﺟﻮد ﻣﺤﻮﻃه هﺎﯾﻲ از زﻣﯿﻦ ﻣﺤﺼﻮر در ﭘﺮﭼﯿﻦ، ﺑه اﯾﺠﺎد ﭼﻨﯿﻦ ﺗﺤﻮﻟﻲ ﻛﻤﻚ ﻛﺮد. از ﺣﺪود ﻗﺮن دوازدهﻢ ﻣﯿﻼدي، اﻧﮕﻠﯿﺴﯿﺎن ﺑه اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠه رﺳﯿﺪه ﺑﻮدﻧﺪ ﻛه از زﻣﯿﻨهاي زراﻋﺘﻲ در ﺻﻮرﺗﯿﻜه ﺑه ﺷﻜﻞ ﻗﻄﻌﺎت ﺑﺰرگ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺳﻮدآوري ﻓﺰوﻧﺘﺮي بهره ﺑﺮداري ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ آﻧﻜه زﻣﯿﻦ ﺑه ﺻﻮرت ﻗﻄﻌﺎت ﺧﺮد ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺎن ﺑﻮد ﻛه ﺑﺘﺪرﯾﺞ ﻛﺸﺘﺰارهﺎي ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑه ﻛﺸﺎورزان ﺧﺮده ﭘﺎ و هﻤﭽﻨﯿﻦ «اﻣﻼك ﻋﻤﻮﻣﻲ» را ﺧﺮﯾﺪاري ﻛﺮدﻧﺪ. ﻏﺮض از اﻣﻼك ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﻣﺮاﺗﻌﻲ ﻛه دهﻘﺎﻧﺎن از زﻣﺎﻧهاي ﭘﯿﺸﯿﻦ، ﺑه ﺷﯿﻮه اي ﺳﻨﺘﻲ، رﻣه هﺎي ﺧﻮد را در آن ﻣﻲ ﭼﺮاﻧﯿﺪﻧﺪ ﯾﺎ ﺑﯿﺸه هﺎﯾﻲ ﻛه هﯿﻤه و ﺳﻮﺧﺖ ﺧﻮﯾﺶ را از آن ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ ﺑﻮد. ﻣﺰارع ﺗﻮﺳﻌه ﯾﺎﻓﺘه ﺑﺎ ﻛﻤﻚ دﺳﺘهاي اﺟﯿﺮ و ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺎرت ﯾﻚ ﻣﺒﺎﺷﺮ اداره ﻣﻲ ﺷﺪ. ﺻﺎﺣﺒﺎن ﻛﺸﺘﺰارهﺎي وﺳﯿﻊ در ﻗﺮن ﭘﺎﻧﺰدهﻢ ﺑه اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠه رﺳﯿﺪﻧﺪ ﻛه هﺮ آﯾﻨه ﺑه ﺟﺎي ﺷﺨﻢ زدن زﻣﯿﻦ و ﻛﺸﺖ در آن، ﺑه ﺗﺮﺑﯿﺖ اﺣﺸﺎم هﻤﺖ ﮔﻤﺎرﻧﺪ، ﯾﺎ از آن بهتر، ﻛﻮﺷﺶ ﺧﻮد را ﻓﻘﻂ ﻣﺼﺮوف داﻣﺪاري ﻛﻨﻨﺪ، ﺳﻮدي ﺑﺲ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺎﯾﺪﺷﺎن ﺧﻮاهﺪ ﺷﺪ، زﯾﺮا ﺑﺎ اﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﺑه ﺗﻌﺪاد ﺑﺴﯿﺎر ﻛﻤﺘﺮي ﻛﺎرﮔﺮ ﻛﺸﺎورزي ﻧﯿﺎز ﻣﻲﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﻛه ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎي ﺳﺮدﺳﯿﺮ، ﻣﺮدﻣﻲ ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻮﺷﺖ دارد، و هﻤﭽﻨﯿﻦ در ﺧﺎرج از ﻛﺸﻮر، ﺑﺎزارهﺎي ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺑﺮاي ﻓﺮوش ﮔﻮﺷﺖ و ﭘﺸﻢ ﻣﻮﺟﻮد ﺑﻮد. ﺑﺘﺪرﯾﺞ ﺗﻌﺪاد ﺑﯿﺸﺘﺮي از دهﻘﺎﻧﺎن ﺻﺎﺣﺐ زﻣﯿﻦ، زﻣﯿﻨهاي ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺘﻨﺪ ﯾﺎ از دﺳﺖ دادﻧﺪ و ﺑه ﺳﻮي شهرهﺎ راﻧﺪه ﺷﺪﻧﺪ. ﻃﺒﻘﺔ ﺧﺮده ﻣﺎﻟﻚ ﺳﻨﺘﻲ در اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﻛه ﺑﺮاي ﺧﻮد هﯿﺒﺖ و ﺳﻄﻮﺗﻲ داﺷﺖ، آهﺴﺘه آهﺴﺘه از ﺻﺤﻨه ﺑﯿﺮون رﻓﺖ و ﺑﺨﺸﻲ از اﺳﺘﻮاري و ﻏﺮور ﻣﺸﺨﺺ ﺳﺎزﻧﺪة ﺳﯿﺮت اﻧﮕﻠﯿﺴﻲ را ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺧﻮد ﺑﺮد. در ﺳﺎل١٨٠٠ ﺟﻤﻌﯿﺖ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ١۵ ﻣﯿﻠﯿﻮن ﺑﻮد و در هﻤﺎن ﺳﺎل١٩ ﻣﯿﻠﯿﻮن ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮ ﺧﺎك اﯾﻦ ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﻣﻲ ﭼﺮﯾﺪ.
وﻟﻲ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﭼﻨﺪان هﻢ دﺳﺘﺨﻮش اﻏﺮاق ﺷﻮﯾﻢ. در ﺳﺮاﺳﺮ اﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﺮن (ﺑه ﺟﺰ دوره اي ﻛﻮﺗﺎه ﺑه ﺳﺎل١٨١١ ﻛه در اﺛﺮ ﻣﺤﺎﺻﺮة اﻗﺘﺼﺎدي اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﺑه ﺣﻜﻢ ﻧﺎﭘﻠﺌﻮن، وﺿﻌﻲ ﻧﺰدﯾﻚ ﺑه ﻗﺤﻄﯿﺰدﮔﻲ و ﻛﻤﺒﻮد ﺷﺪﯾﺪ ﻣﻮاد ﻏﺬاﯾﻲ ﻋﺎرض اﯾﻦ ﻛﺸﻮر ﮔﺸﺖ) ﻛﺸﺎورزي اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﺑه ﻃﺮزي ﭘﺮﺷﺘﺎب ﻣﻜﺎﻧﯿﺰه ﻣﻲ ﺷﺪ و ﺳﺮﻣﺎﯾه هﺎي ﺑﺰرﮔﻲ ﺑه ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص ﻣﻲ داد، و ﺗﻮﻓﯿﻖ آن را ﻣﻲ ﯾﺎﻓﺖ ﻛه ﺑﺪون ﻧﯿﺎز ﺑه ﻛﻤﻚ ﺧﺎرﺟﻲ ﺳﺎﻛﻨﺎن ﺟﺰﯾﺮه را ﺗﻐﺬﯾه ﻛﻨﺪ. ﻛﺸﺘﻜﺎران ﺗﺎ آن ﺣﺪ ﺑه ﻧﺘﯿﺠﺔ ﻛﻮﺷﺶ ﺧﻮﯾﺶ اﻃﻤﯿﻨﺎن داﺷﺘﻨﺪ ﻛه ﭘﺎرﻟﻤﺎن را وادار ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻗﻮاﻧﯿﻦ ﻏﻠه را ﺑﮕﺬارﻧﺪ، و ﺑه ﻣﻮﺟﺐ آن ﻗﻮاﻧﯿﻦ ﻛه ﺑﺮ ﻏﻠﺔ وارداﺗﻲ ارزاﻧﺘﺮ ﻋﻮارض ﺳﻨﮕﯿﻨﻲ ﻣﻲ ﺑﺴﺖ، از ورود ﻛﺎﻻي رﻗﯿﺐ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮي ﻛﺮدﻧﺪ. ﺑه هﺮ ﺗﻘﺪﯾﺮ، ﻣﻘﺎرن آﻏﺎز دهﺔ١٧٩٠ ، ﻣهاﺟﺮت دهﻘﺎﻧهاي از زﻣﯿﻦ راﻧﺪه ﺷﺪه ﺑه ﺳﻮي شهرهﺎ، و ﺑه هﻤﺮاه آن، ﺳﺮازﯾﺮ ﮔﺸﺘﻦ ﺳﯿﻞ ﻣهاﺟﺮان ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ از اﺳﻜﺎﺗﻠﻨﺪ و اﯾﺮﻟﻨﺪ ﺑه ﺳﻮي ﻣﺮاﻛﺰ ﺻﻨﻌﺘﻲ، ﻧﯿﺮوي ﻛﺎر ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز ﻛﺸﻮر را ﻓﺮاهﻢ ﺳﺎﺧﺖ.
ﺗﺎ آن زﻣﺎن، ﺻﻨﻌﺖ ﺑه ﻃﻮر ﻋﻤﺪه ﻣﺤﺪود ﺑه ﻓﺮاورده هﺎﯾﻲ ﺑﻮد ﻛه در ﺧﺎﻧه هﺎ ﯾﺎ در ﻛﺎرﮔﺎههاي ﻛﻮﭼﻚ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﻲ ﺷﺪ. ﻧﻮع اﯾﻦ ﻓﺮاورده هﺎ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎي اﺣﺘﯿﺎﺟﺎت هﺮ ﻧﺎﺣﯿه ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﻲ ﺷﺪ و در هﻤﺎن ﻧﺎﺣﯿه ﻧﯿﺰ ﺑه ﻣﺼﺮف ﻣﻲ رﺳﯿﺪ. ﺻﻨﻌﺖ هﻨﻮز ﺗﺎ ﺑﺪان ﭘﺎﯾه ﺳﺎزﻣﺎن ﯾﺎﻓﺘه ﻧﺸﺪه ﺑﻮد ﻛه ﻧﯿﺎز ﺑﺎزارهﺎي ﻣﺘﻨﻮع و ﮔﺴﺘﺮده در ﺳﺮزﻣﯿﻨهاي ﻓﺮاﺳﻮي درﯾﺎهﺎ را ﺑﺮآورده ﺳﺎزد. زﻧﺪﮔﻲ ﺻﻨﻌﺘﮕﺮي ﻛه در ﺧﺎﻧه ﯾﺎ در ﻛﺎرﮔﺎه ﻛﺎر ﻣﻲ ﻛﺮد، ﺑﺴﺘه ﺑه وﺟﻮد واﺳﻄه هﺎﯾﻲ ﺑﻮد ﻛه ﻣﻮاد و ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻣﻮرد ﻧﯿﺎزش را ﺑه او ﻣﻲ ﻓﺮوﺧﺘﻨﺪ و ﻣﺤﺼﻮل ﻛﺎرش را ﻣﻲ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ. ﻣﯿﺰان ﭘﻮﻟﻲ ﻛه ﻋﺎﯾﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﺻﻨﻌﺘﮕﺮي ﻣﻲ ﺷﺪ ﺑه ﻋﺮﺿه و ﺗﻘﺎﺿﺎ در ﺑﺎزار ﺑﺴﺘﮕﻲ داﺷﺖ و ﻧﯿﺰ ﺑه اﯾﻨﻜه ﮔﺮﺳﻨه ﺗﺮﯾﻦ و ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪﺗﺮﯾﻦ رﻗﯿﺐ، ﻣﺤﺼﻮل ﺧﻮد را ﺑه ﭼه ﺑهاﯾﻲ ﻋﺮﺿه دارد. ﻣﻌﻤﻮﻻً هﻤﺴﺮ و ﻓﺮزﻧﺪان اﯾﻦ ﺻﻨﻌﺘﮕﺮ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻮدﻧﺪ از ﺑﺎم ﺗﺎ ﺷﺎم ﭘﺎ ﺑه ﭘﺎي او ﻛﺎر ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺧﻮد را از ﮔﺮﺳﻨﮕﻲ در اﻣﺎن نگهدارﻧﺪ. اﮔﺮ ﻗﺮار ﺑﻮد ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪﯾهاي ﺟﻤﻌﯿﺖ رو ﺑه اﻓﺰاﯾﺶ داﺧﻠﻲ ﺑﺮآورده ﯾﺎ اﻧﺒﺎرهﺎي ﻛﺸﺘﯿهاي ﺑﺎزرﮔﺎﻧﻲ ﭘﺮ ﺷﻮد ﺗﺎ ﺑه ﺟﺴﺘﺠﻮي ﻛﺎﻻﯾﻲ ﺑﯿﮕﺎﻧه ﯾﺎ ﺑه دﺳﺖ آوردن ﻃﻼ ﻋﺎزم ﺳﺮزﻣﯿﻨهاي دور دﺳﺖ ﺷﻮﻧﺪ، ﻻزم ﻣﻲ آﻣﺪ ﻛه راههاي ﻋﻤﻠﯿﺘﺮ و ﻛﺎرآﻣﺪﺗﺮي ﺑﺮاي ﺗﺄﻣﯿﻦ ﺳﺮﻣﺎﯾه و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺒﺨﺸﻲ ﺑه ﺻﻨﻌﺖ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺷﻮد.
ﺻﻨﻌﺖ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﻛه از رهﻨﻤﻮدهﺎي ادم اﺳﻤﯿت اﻟهام ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ، زﻧهارهﺎي ﺣﺰم آﻟﻮد آن را ﻧﺎدﯾﺪه ﻣﻲ اﻧﮕﺎﺷﺖ؛ و ﻻﺟﺮم، ﺑﺮاﺳﺎس ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺑﺨﺶ ﺧﺼﻮﺻﻲ اﺳﺘﻮار و اﻧﮕﯿﺰة ﺳﻮدﻃﻠﺒﻲ ﻣﺸﻮق و روﻧﻖ ﺑﺨﺶ آن ﺷﺪ و ﺑه ﻣﯿﺰان ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈه اي از ﻣﻘﯿﺪ ﻣﺎﻧﺪن در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺎﻣﺎت دوﻟﺘﻲ ﺑﺮ ﻛﻨﺎر ﻣﺎﻧﺪ. ﺳﺮﻣﺎﯾه را از ﻋﻮاﯾﺪ ﺑه ﻣﺼﺮف ﻧﺮﺳﯿﺪة ﺧﻮد ﺑه دﺳﺖ ﻣﻲ آورد ﯾﺎ از ﺑﺎزرﮔﺎﻧﺎن ﻣﺮﻓه و ﺗﻮاﻧﮕﺮ، از ﻣﻼﻛﺎﻧﻲ ﻛه از اﻣﻼك ﺧﻮد درآﻣﺪهﺎﯾﻲ ﺑه ﭼﻨﮓ ﻣﻲ آوردﻧﺪ و از ﻣﺴﺘﻐﻼت شهري ﺧﻮﯾﺶ اﺟﺎره ﻣﻲ ﺳﺘﺎﻧﺪﻧﺪ، و ﺳﺮاﻧﺠﺎم از ﺑﺎﻧﻜﺪاراﻧﻲ ﻛه ﻣﻲ داﻧﺴﺘﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧه ﭘﺎﺑه ﭘﺎي ﺣﻔﻆ ﭘﻮل دراﻓﺰاﯾﺶ آن ﻧﯿﺰ ﻛﻮﺷﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺑﺎﻧﻜﺪاران ﺧﻮﯾﺶ، ﺳﺮﻣﺎﯾﺔ ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز ﺑﺨﺶ ﺻﻨﻌﺖ را ﺑﺎ ﻧﺮخ بهرة ﻛﻤﺘﺮي ﺑه ﺻﻮرت وام در اﺧﺘﯿﺎر ﻣﻲ ﮔﺬاردﻧﺪ. ﺑﺪﯾﻦ ﻧﺤو ﺑﻮد ﻛه اﻓﺮاد و ﻣﺆﺳﺴﺎت، اﻋﺘﺒﺎر ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز را در اﺧﺘﯿﺎر ﻛﺎرﻓﺮﻣﺎﯾﺎن ﺳﺨﺘﻜﻮش و ﻣﺒﺘﻜﺮي ﻣﻲ ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ ﻛه آﻣﺎده ﺑﻮدﻧﺪ ﻓﺮاورده هﺎي ﻣﺮاﺗﻊ و ﻣﺰارع را ﺑﺎ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ و ﻧﯿﺮوي ﻛﺎر و ﻣهارت ﻣﺮدان و زﻧﺎن و ﻛﻮدﻛﺎن ﯾﻜﺠﺎ ﺑﺎ هﻢ درآﻣﯿﺰﻧﺪ و اﯾﻦ ﻛﺎر را در ﻣﻘﯿﺎﺳﻲ وﺳﯿﻊ ﺑه اﻧﺠﺎم رﺳﺎﻧﻨﺪ و ﺳﻮدي ﻛﻼن ﺣﺎﺻﻞ ﻛﻨﻨﺪ ﻣﻘﯿﺎﺳﻲ و ﺳﻮدي وﺳﯿﻌﺘﺮ و ﻛﻼﻧﺘﺮ از آﻧﭽه ﺗﺎ آن زﻣﺎن در ﺳﺮاﺳﺮ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﺑه ﺗﺼﻮر در ﻣﻲ آﻣﺪ. ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛه ﺳﺮﻣﺎﯾه را در اﺧﺘﯿﺎر ﻛﺎرﻓﺮﻣﺎﯾﺎن ﻗﺮار ﻣﻲ دادﻧﺪ ﺑﺮﻣﺼﺮف آن اﻋﻤﺎل ﻧﻈﺎرت ﻣﻲ ﻛﺮدﻧﺪ و ﺑﺮ آن ﻧﻈﺎم ﺳﺮﻣﺎﯾه در اﺧﺘﯿﺎر ﻧهادن، ﻋﻨﻮان ﻧﻈﺎم ﺳﺮﻣﺎﯾه داري ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ، ﻧﻈﺎﻣﻲ ﻛه ﻣﻲ رﻓﺖ از آن ﭘﺲ دﻧﯿﺎي ﻏﺮب را ﻣﺘﺤﻮل ﺳﺎزد.
اﯾﻦ ﺑﺎزي ﭘﺮﻣﺨﺎﻃﺮه اي ﺑﻮد. تاجر انگلیسی درصورتی میتوانست بیشتر کالا بفروشد که کالای زیادتری تولید شود. وی هم مشتریان فراوان داشت و هم کشتی داشت و گذشته از این دو صاحب سرمایهای بود که میتوانست با آن از عهده مخارج عملی ساختن طرحهای جدید برآید. انگیزه جلب منفعت سبب گردید دنبال کشف وسائلی از برای تولید سریعتری برآیند. منسوجات پشمی یک قلم از صادرات ثابت قدیمی انگلیس بود که اکنون صدور آنرا حد و نهایتی نبود به شرط۔ آنکه زیادتربافته شود امکان بسط صادرات پارچههای پنبهای بی اندازه زیاد بود.