سیدسجادی، نخستین کارهای علمی دانشجوئیاش را در «سگزآباد» قزوین و با تائید دکتر نگهبان انجام داد، البته شانس همراهی با یوسف مجیدزاده را قبل از آغاز دوره کارورزیاش در «تپه - قبرستان سگزآباد» از دست نداده بود. با توجه به فعالیتهایش و براساس خبرهایی که تا کنون از کشفیاتاش منتشر شده و همانطور که خودش هم به زبان میآورد، حتما یکی از باستانشناسان خوششانس ایران است.
به گزارش انجمن خرد به نقل از ایسنا، وی علاوهبر سالها کاوش محوطههای داخلی و خارجی، در «شهر سوخته» کار کرده، محوطهای تاریخی و ارزشمند که ریچارد فرای – ایرانشناس آمریکایی - آن را «بهشت باستانشناسان» نامید. اصلا شاید بتوان گفت که داستان «شهر سوخته» داستان کاوشهای باستانشناسی «سید منصور سید سجادی» است.
«سیدسجادی»، خود را یک انسان خوششانس در حوزه باستانشناسی میداند و میگوید: من از این شانس خوب خودم استفاده کردم. با باستانشناسان قَدَر بینالمللی کار کردم و راه روش حفاری را از یوسف مجیدزاده - باستان شناس، انسانی استثنائی و محققی عالی - آموختم. در زمان کاوشها نسبت به حرکات آنها در سایتها دقت و تحقیق زیادی انجام دادم که چطور و کجا کار میکنند. با خانم «کنتور» یا آقای «دایسون» در حسنلو و حتی «هنری رایت» در ایذه کار کردم و از آنها یاد گرفتم که آنچه در باستانشناسی به دست میآید، نباید بیرون ریخت. حتی نمونه خاکهایی داریم که هیچ بخشی از آن را بیرون نمیریزیم. با توجه به اینکه امروز سواد تکنولوژی و آگاهی برای کار را نداریم، به همین دلیل دادههای باستان شناسی را به صورت نخاله گاهی اوقات خارج از شهرها بیرون میریزیم.
دستاوردهای سیدسجادی برای باستانشناسی ایران
سیدسجادی از جذابیتهای کارش از همان ابتدای کار میگوید که «برای نخستینبار که به حفاری رفتم، برایم بسیار جذاب بود. من جزو نخستین گروههای دانشجویانی هستم که حفاری کردهاند، چون قبل از ما دانشجویان باستانشناس اجازه حفاری نداشتند. از سال 49 که مرحوم دکتر نگهبان 20 واحد درس عملی برای این رشته تعیین کرد، من و همشاگردیهایم 20 واحد درس خود را در «سگزآباد قزوین» گذراندیم. تا پیش از آن ما هیچ حفاری را به طور عملی ندیده بودیم، هرچند پیش از این کار، من همراه دکتر مجیدزاده برای کاوش به چغامیش رفته بودم. در آن زمان فقط به حرکات او نگاه میکردم.»
این پیشکسوت باستانشناسی با یادی از گذشتهاش و بیان تاریخچهای مختصر از آنچه به صورت رسمی کار کاوش در مرکز باستان شناسی ایران مینامد، بیان میکند: نخستین کارم را به صورت رسمی در تپه «حسنلو» و در تابستان 51 آغاز کردم. پس از آن در محوطههایی مانند «ماهیدشت» کرمانشاه، بندرسیراف، ایذه و بروجرد به همراه پروفسور «هنری رایت» و سپس از سال 52 در «شهرسوخته» ادامه دادم.
سیدمنصور سیدسجادی نخستین حفاریهای پس از انقلاب در سال 1362 را در تپه «نورآباد لرستان» انجام داد، به گفتهی خودش قرار بود فقط یک گمانهزنی در این محوطه داشته باشد تا برای حفظ محوطه از سوی سازمان میراث فرهنگی بتوانند از ژاندارمری منطقه نیرو بگیرند و از ورود قاچاقچیان به منطقه جلوگیری کنند، اما موفق شد گمانهزنی در محوطه را به یک حفاری رسمی تبدیل کند.
او در مدت زمانهای مختلفِ کارش، بررسی و مطالعه در «دهانه غلامان»، «کوه خواجه»، «تپه طالبخان» در سیستان و «تپه بمپور» در بلوچستان را کاوش کرد. پس از آن به «شهر دقیانوس» در جیرفت میرود و «دشت سبزواران» را در طول رودخانه «هلیل رود بررسی» میکند، او همچنین تپههای «کنارصندل» و «جیرفت» را کشف میکند. پس از آن به مرور خود را فقط معطوف به کاوش و بررسی «شهر سوخته» کرد.
قوانین نانوشته باستانشناسان
او که سالهاست سرپرست هیاتهای باستانشناسی از جمله «شهرسوخته» است، دربارهی قوانین نوشته شده و نانوشتهای که میان باستانشناسان در این حوزه کاری وجود دارد، میگوید: در دورهی دکتر نگهبان برای سرپرست هیات شدن این قانون بود که باید چندین دوره حفاری به صورت عضو و همچنین چندین دوره کاوش به عنوان نماینده در محوطههای باستانی حضور فعال داشته باشیم، پس از آن محوطهای را برای بررسی به باستانشناس میسپردند. من نیز بررسی «بردسیر» و تهیهی نقشه باستانشناسی این منطقه را جزو سوابقم برای سرپرست هیات شدن دارم.
چرا «شهرسوخته» جهانی شد؟
سید سجادی سالها در محوطه شهر سوخته کاوش کرد، چه در زمان دانشجو بودن و چه در زمان سرپرست هیات شدن. او حالا دربارهی لزوم جهانی شدن این محوطه اظهار میکند: اهمیت هر سایت در ارتباط با اطلاعاتی است که دربارهی تاریخ گذشته به ما میدهد. اطلاعات شهر سوخته در سال 1967 میلادی تا امروز بسیار زیاد بوده است، اما صرف اطلاعات زیاد هم کافی نیست. آنها باید نوعی گرهگشاییها را در مورد مسائل اجتماعی داشته باشند.
وی یکی از مُحَسنات شهر سوخته را موقعیت استراتژیک خاص آن میداند و میگوید: این منطقه محل تلاقی چند فرهنگ و تمدن بوده است. هرچند شهر سوخته سایت نیست که به خودی خود قدرت جهانی داشته باشد، بلکه یک قدرت منطقهای در حد ارائه اطلاعات تاریخی از محوطه بوده است. چون کارهای میان رشتهای (یعنی آشنایی و شناخت با جامعه شهر سوخته به عنوان یکی از اهدافی که در کاوش در شهر سوخته دنبال شده است)، توسط همکاران قبل و پس از ما انجام شده است.
او مطرح کردن این بحث را بیشتر از این دیدگاه حائز اهمیت میداند که یک نوع باستانشناسی سنتی بسیار گسترده در این منطقه گسترش یافته و اطلاعات آن بهروز است و ادامه میدهد: من معتقد به بازسازی جوامع گذشته هستم، یعنی نه تنها پیدا کردن کاخ، در و دیوار این محوطه تاریخی بلکه آثار مادی به دست آمده را میتوانیم در خدمت بازسازی جوامع آن زمان به کار بگیریم. این کار فایده دارد، چون با شناخت ساختار یک جامعه باستانی میتوانیم به روند تکاملی بسیاری از علوم و دانشهای پیشامدرن پی ببریم.
چرا کاوشها معطوف به «شهرسوخته» شد؟
هرچند به نظر میرسد امروزه باستانشناسان برای انتخاب محوطهای تاریخی که قصد کاوشهای مستمر در آن را دارند، مطالعه و تحقیق میکنند، اما «سیدمنصور سیدسجادی» به نظر میرسد بیشتر با یک اتفاق ساده راهی «شهرسوخته» شد.
او در این زمینه میگوید: زمانی که دانشجو بودم قصد داشتم نخست شرق ایران را بررسی کنم. در آن منطقه هیچ چیز به جز چند مقاله در مجله «هنر و مردم» از دکتر بهنام و استاد دکتر نگهبان پیدا نکردم. پس از آن به دنبال یک اتفاق در سال 52 با «آقای توزی» آشنا شدم و از آن به بعد بود که سرنوشتم با «شهر سوخته» گره خورد. پس از آن در مجارستان، ترکمنستان، ایتالیا و یک محوطه بسیار کوچک در گرجستان کاوش کردم.
سرقتهای علمی در باستانشناسی فراگیر شده
او با تاکید بر اینکه امثال «شهر سوخته» در ایران بسیار زیادند، اما یک باستانشناس - نه یک تاجر - باید بداند در کار خود چطور به درستی جنساش را بفروشد و محوطه در دست کاوش خود را معرفی کند، ادامه میدهد: آسیب شناسی بیماریهای موجود در باستانشناسی باید بررسی شود. به عنوان مثال ما همیشه از مسئولان در راس انتقاد میکنیم، ولی به خصوص در 10 سال اخیر بیماری وحشتناکی مانند موریانه در باستانشناسی افتاده که به آن «سرقت علمی در باستانشناسی» میگویند.
وی از جمله مصادیق سرقتهای باستانشناسی را تغییری کوچک در کتاب «باستانشناسی نخستین شهرهای فلات ایران» و تغییر نام مولف کتاب یا انتشار مجدد گزارشهای «شهرسوخته» با نام برخی از افراد میداند.
سیدسجادی، آسیبشناسی باستانشناسی را بیماری میخواند که خود باستانشناسان یا فارغالتحصیلان باستانشناس ناقل آن هستند و میگوید: همانطور که ما به دانشگاه رفتیم و مدرک دکتری گرفتیم، مانند زمان ناصرالدین شاه که تعداد ژنرالها بیشتر از سربازان بود امروز هم تعداد افراد دکترا گرفته از تعداد کسانی که به دانشگاه رفتهاند، بیشتر است و این اصلا معقول نیست.
وی تخریب باستانشناسانِ دیگر را یک نمونهی دیگر از آسیبشناسی باستانشناسان میداند و میگوید: اگر یک باستانشناس خود قدرت کافی در حرف و عمل نداشته باشد، کنار گود مینشیند و هرکس که کاری را انجام میدهد، او نقد میکند. هرچند نقد کردن خوب است، اما نقدی که با تخریب همراه باشد، بد است.
سید سجادی عدم رعایت حریم و حرمت باستانشناسان پیشکسوت کشور را از موارد دیگری میداند که باید به آن توجه شود و ادامه میدهد: هرچند انتظار یک توجه خاص را نداریم اما انتظار توهین را هم نداریم، اوایل انقلاب دکتر فیروز باقرزاده اجازهی خروج آثار تاریخی را از کشور متوقف کرد، این نمونهای از اتفاقات بود که به باستانشناسی ایران کمک بسیاری کرد.
این باستانشناس دخالت در کار همکاران باستانشناس دیگر را از مهمترین مواردی بیان میکند که باید به آن توجه شود، هر چند متاسفانه کسی در گذشته این بدعت بد را در باستانشناسی ایران پایهگذاری کرد.
در وصف قابلیتهای «شهرسوخته»
او با بیان این که از دوره مدرن به بعد داستان دنیا حتی در حوزهی باستانشناسی متفاوت است، میگوید: به دنبال اطلاعاتی که شهر سوخته در اختیار باستانشناسان قرار داده به بسیاری از سوابق علوم و فنون پی بردهایم، به بیماریها توجه کرده و به بازسازی محیط زیست علاقمند شدهایم و دربارهی آن کار میکنیم، بنابراین مجموعه اطلاعات بسیار بزرگ شهر سوخته علاوه بر کوششی که ایتالیاییها قبل از انقلاب برای این محوطه تاریخی کردند، فقط در یک دنیای محدود باستان شناسی بوده است.
او با تاکید بر این نکته که درباره قابلیتهای گوناگون شهر سوخته اطلاعات زیادی وجود دارد، ادامه میدهد: برای کاوش در شهر سوخته به رشتههای مختلف میان رشتهای در حوزه باستانشناسی نیاز داریم. مطالعات میان رشتهای همراه با باستانشناس به ما اجازه میدهد تا حدودی جامعه «شهر سوخته» را بازسازی کنیم و مسائل مربوط به تغذیه، لباس، پوشش، شغل، آیینها، باورهای اجتماعی و مذهبی را به دست آوریم و به این اطمینان برسیم که همه آنها با یکدیگر در ارتباط هستند.
سید سجادی غذا را یکی از نخستین مواردی میداند که انسان به دنبال آن است و میگوید: مطالعات گیاه باستانشناسی، جانور باستانشناسی، معدن باستانشناسی و برای نخستینبار در ایران مطالعات «پالئو پاتولوژی» یعنی «شناخت بیماریهای باستانی» را از سال 85 در این محوطه تاریخی آغاز کردیم و قصد داریم دنیایی که در این زمینه باز میشود را به طور کامل بررسی کنیم، چون بزرگترین کلکسیون اسکلت از سایتهای باستانی ایران در «شهر سوخته» قرار دارد.
سید سجادی در توضیح این مطلب که از بررسی هر اسکلت انسانی چه اطلاعاتی را میتوان به دست آورد، بیان میکند: نوع غذا و میوه، علت خراب شدن زود هنگام دندان مردم عصرهای گذشته، علت افتادن دندانها قبل از مرگ، استفاده از انواع گیاهان و جانوران و هر نوع خوراکی که در گذشته بوده را میتوانیم از یک دندان اسکلت به دست آوریم.
حدسهایی که به یقین تبدیل شدند
وی باستانشناسی را تا سال 1960 میلادی یک علم حدسی مینامد که اطلاعات به دست آمده از آن بیشتر براساس حدس و گمان بوده و بیان میکند: پس از آن به دلیل رشد مطالعات در این حوزه حدس و گمانها قطعیتر شدند، به گونهای که اکنون یک انسانشناس ماهر با اختلاف یک تا دو سال سن مُرده را تشخیص میدهد. در این علم باستانشناسان دیگر خیالبافی نمیکنند و با افسانه باستانشناسی را نشان نمیدهند. براساس مستندات صحبت میکنند و صحبتهایشان دربارهی دندان یک انسان عصرباستان با قطعیت است.
در علم باستانشناسی، باستانشناسان دیگر خیالبافی نمیکنند و با افسانه باستانشناسی را نشان نمیدهند. براساس مستندات صحبت میکنند و صحبتهایشان دربارهی دندان یک انسان عصرباستان با قطعیت است.
وی اضافه میکند: این باستانشناسان زمانیکه خاکِ به دست آمده از یک کوزه را شناور میکنند، آن را شستوشو میدهند و مواد به دست آمده را جدا کرده و در نهایت با تلفیق اطلاعات درباره محیط زیست منطقه، به راحتی میتوانند اظهار نظر کنند. کاری که در طول این سالها در کاوش شهرسوخته انجام دادهایم.
مردم شهر سوخته 30 کیلومتر جنگل را نابود کردند!
او با بیان این نکته که سیستان منطقهای خشک و بی آب و علف است، میگوید: یک محاسبه کوتاه به ما نشان داد در برخی مناطق سیستان در گذشته آب و هوای مدیترانهای وجود داشته است و حتی براساس بررسیها در مدت هزار سال پیش چوبی که برای سقف شاهتیر خانهها در این محوطهی تاریخی به کار برده شده از جنگل یا بیشهای به طول 30 کیلومتر و عمق 300 متر به دست آمده است، یعنی ما چنین مساحتی را در آن زمان از دست دادهایم.
وی ادامه میدهد: براساس برخی بررسیها، حدود 800 تپه یا روستا یا شهرک در شهر سوخته دارای تمدن بودهاند و تقریبا همه این روستاها جمعیت داشتهاند و برای گرما، انرژی، مصارف خانگی و صنعتی، کورهها، اجاقها و حتی سفالگری و فلزگری از انرژی استفاده میکردهاند اما اینکه انرژی را از کجا به دست آوردهاند جای سوال دارد! هرچند قطعیترین جواب درختان هستند.
سرپرست هیات کاوش در «شهرسوخته» شواهد به دست آمده از کاوشها در «شهرسوخته» را حاصل این اطلاعات میداند که امروز دیگر در سیستان نسل درخت مو و تاک از بین رفته، هر چند در گذشته در نقاط مختلف درخت انگور وجود داشته است و بیان میکند: با توجه به این نکته که در این محوطه جهانی متوسط 35 هزار قبر وجود دارد که حدود 10 درصد آنها بدون اشیا هستند و دستکم در در بقیهی و در هر قبر دو تا سه لیوان کشف شده، این یعنی مردم در آن زمان تولیداتی از خود داشتهاند.
وی که برای نخستینبار «طرح مسأله جراحی جمجمه سر» را مطرح کرده، اضافه میکند: زمانیکه یک قبر در این محوطه حفاری میکنیم، مواد زیادی مانند حصیر، نی، کشمش و تور ماهیگیری به دست میآوریم. همچنین براساس پیکره گاوهای به دست آمده به این نتیجه میرسیم که مصرف گوشت گاو بیشتر از جانوران دیگر در شهرسوخته بوده است. حتی 21 درصد از استخوان جانوران به دست آمده متعلق به جانوران اهلی بودهاند.
سیدسجادی اطلاعات به دست آمده از این محوطه تاریخی و جهانی شده را مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد و یک دوره هزارساله میداند و میگوید: زمانیکه تاکستان و نخلستان در منطقه وجود داشته یعنی آب و هوا ومحیط زیست در آن متفاوت بوده است، در غیراین صورت آنها نمیتوانستند در آن شهر زنده و در آن زمان رشد کنند.
روند رسانهای شدن «شهرسوخته»
این باستانشناس پیشکسوت نخستین فیلم مستند باستانشناسی ساخته شده از «شهر سوخته» را مربوط به سال 1979 میلادی میداند و درباره مجموعه مطالعات انجام شده از این محوطه جهانی اظهار میکند: در نخستین شماره مجله «باستان شناسی و تاریخ» که سال 1365 شمسی به چاپ رسید، دربارهی شهر سوخته اطلاعات مستند و کاملی ارائه شد.
او میگوید: پس از آن نیز مرور زمان و به دست آمدن نتایج کاوشها در فصلهای مختلف باستان شناسی از این محوطه تاریخی و رسانهای شدن آنها و در نتیجه ثبت جهانی این محوطه، توانست «شهر سوخته» را به طور کامل به مردم معرفی کند، به اندازهای که هرگاه کسی حتی راننده تاکسی متوجه میشود که مسافر سیستان و بلوچستان هستم، نخستین چیزی که از شهر به ذهناش میآید وجود محوطهای تاریخی و مهم به نام «شهرسوخته» است.
هرگاه کسی حتی راننده تاکسی متوجه میشود که مسافر سیستان و بلوچستان هستم، نخستین چیزی که از شهر به ذهناش میآید وجود محوطهای تاریخی و مهم به نام «شهرسوخته» است.
وی علمی و خشک بودن باستانشناسی را رد کرده و بیان میکند: با توجه به اینکه گزارشهای باستان شناسی از این دید (خشک و علمی) فقط به درد خود باستان شناسان میخورد و اگر حتی یک علاقه مند هم در میان مردم معمولی وجود داشته باشد از گزارشها هیچ چیز متوجه نمیشود، ما باید در عین حال با زبان علمی و عمومی این محوطه را به مردم معرفی کنیم. کاری که تاکنون بسیار تاثیر گذار بوده است و مردم سیستان و بلوچستان به این شهر بسیار مغرور شدهاند.
سرپرست هیات باستانشناسی شهر سوخته با اشاره به اینکه بولتنهای «شهرسوخته» چاپ و نایاب شدند و حتی در بولتنها به زبان ساده و تصاویر زیبا وضعیت را معرفی کردهاند، میافزاید: در این موارد ریزه کاریهای تخصصی نیاز به گفتن ندارند در چاپ سوم این بولتنها 14 هزار نسخه منتشر شد. آن هم در کشوری که میانگین فروش کتابش حدود 800 نسخه است.
هیات مشترک باستانشناسی خارجی در «شهرسوخته» آری یا خیر؟
حضور هیات مشترک کاوش باستانشناسان خارجی در محوطهای تاریخی مانند «شهرسوخته» مسالهای است که در طول سالهای گذشته به آن پرداخته شده است، بحثی که سیدسجادی آن را رد و حتی تاکید میکند: پس از انقلاب اسلامی تا کنون حتی یک بار هم یک تیم کاوش مشترک بینالمللی در شهر سوخته حضور نداشته است.
او میگوید: متاسفانه وقتی به «شهر سوخته» میرویم نخستین سوالی که از ما میپرسند این است که خارجیها آمدند؟ اما یک نفر نمیپرسد فلان انسانشناس یا باستان شناس پیشکسوت ایرانی برای مطالعه و بررسی به این محوطه جهانی قدم گذاشته یا خیر؟ این گونه صحبتها بیش از بزرگ کردن خارجیها در بحث باستانشناسی است.
وی با تاکید بر این نکته که باستان شناسان خارجی قبل از انقلاب نقش بسیار مهمی در شهرسوخته داشتهاند، ادامه میدهد: آقای «توزی» که سرپرست کاوشها در آن زمان بود، شهر سوخته را فقط در دنیای آکادمی باستانشناسی و نه در بین مردم، بسیار عالی معرفی کرد. تعداد مقالات، کتابها و رسالههای دکتری که تاکنون خارجیها از شهر سوخته منتشر کردهاند به چیزی حدود 300 عدد میرسد. در واقع نقش آنها را قبل از انقلاب نمیتوان کتمان کرد، اما پس از انقلاب باستانشناسان خارجی هیچ نقشی در «شهرسوخته» نداشتند. این اشتباه است که آن زمان رسانهها نام باستان شناسان خارجی مانند «کستانتینی» را میآوردند.
این باستانشناس پیشکسوت تاکید میکند: ما از پس از انقلاب اسلامی به هیچ عنوان تاکنون هیات مشترک باستان شناسی با خارجیها در «شهر سوخته» نداشتهایم. نحوه حضور خارجیها در هیاتهای باستانشناسی در این محوطه جهانی فقط در شرایطی که نیاز به یک محقق داشتیم و نوع تخصص آن در ایران نبود از محققان خارجی برای پژوهش در شهر سوخته دعوت میکردیم.
او در تعریف نحوه عملکرد هیاتهای مشترک باستان شناسی خارجی در این محوطه جهانی اظهار میکند: هیاتهای مشترک یعنی مرتبه علمی دو سرپرست خارجی و ایرانی باید نزدیک به هم یا رتبه آنها یکی باشد. به عنوان مثال یک استاد دانشگاه هاروارد نمیتواند در شهر سوخته با یک باستان شناسی تازه فارغ التحصیل از ایران در قالب هیاتی مشترک کار کند. هیات مشترک یعنی انتشارات و بودجه مشترک؛ اگر دولت 50 میلیون تومان برای ان کاوش اختصاص میدهد هیات خارجی مشترک نیز باید همین مقدار اعتبار را در اختیار داشته باشد. در واقع هیات مشترک یک تعریف دارد که با حضور خارجیها در ایران متفاوت است.
او توضیح میدهد: برای شهر سوخته مهمان خارجی با عنوان «محقق» داشتهایم. آنها عضو هیات «شهر سوخته» بودند نه به عنوان «هیات مشترک». بیشتر آنها متخصصان رشتههایی مانند «گیاه باستان شناس»، «جانور باستان شناس» و «آسیب شناسی بیماری شناسی باستان شناسی» بودند که از تخصصشان در ایران نداشتیم، بنابراین مجبور بودیم یک نفر را به عنوان مهمان از خارج از کشور دعوت کنیم تا این بررسیها را در «شهر سوخته» انجام دهد.
وی دعوت از خانم لورنس از دانشگاه نیوکاسل انگلیس به عنوان «پالئو پاتولوژیست» برای بررسی موها و دندانهای اسکلتهای به دست آمده یا حضور یک استاد باستانشناس از دانشگاه سوربون برای بررسی سنگهای قیمتی کشف شده را نمونهی حضور باستانشناسان محقق خارجی در محوطهی جهانی «شهرسوخته» دانست.
خارجیها فقط مهمان محققاند، نه تیم مشترک کاوش
«سیدسجادی» باستانشناسی در ایران را باستان شناسی سنتی مینامد و میگوید: در سایت فقط حفاری نمیکنیم، بلکه به جامعه، وضعیت بیماری، تغذیه، محیطزیست، مرمت گیاهان و فلزات نیز توجه داریم و آنها را مطالعه میکنیم. باستانشناسان خارجی که برای بررسی برخی از این موارد به ایران دعوت میشدند، مهمانان ما بودند. هیچگاه و هیچگونه وجه اشتراکی به عنوان یک هیات مشترک نداریم.
در سایت فقط حفاری نمیکنیم، بلکه به جامعه، وضعیت بیماری، تغذیه، محیط زیست، مرمت گیاهان و فلزات نیز توجه داریم و آنها را مطالعه میکنیم. باستانشناسان خارجی که برای بررسی برخی از این موارد به ایران دعوت میشدند، مهمانان ما بودند. هیچگاه و هیچگونه وجه اشتراکی به عنوان یک هیات مشترک نداریم.
وی با این وجود از حضور حدود 80 باستانشناس ایرانی در محوطه شهر سوخته قبل از انقلاب و همزمان با حضور باستانشناسان خارجی در این سایت مهم تاریخی خبر میدهد و اضافه میکند: یکی از کارهای من در شهر سوخته که همیشه روی آن اصرار داشتهام«تعلیم جوانان» است، به همین دلیل از گذشته تا امروز دانشجویان را زیردست استادهای با تجربهتر میگذاشتیم.
حضور متخصصان باستانشناس ایرانی در «شهرسوخته»
کاوشگر شهر سوخته با این وجود از حضور یک هیات علمی ایرانی از دانشکده بهداشت دانشگاه تهران برای بررسی مسائل مربوط به بیماریهای ناشی از کرمهای مختلف در شهر سوخته خبر میدهد و میگوید: در دنیای باستان شناسی ما حرف غریبی است که کسی درباره کرمها مطالعه باستان شناسی انجام دهد، با این وجود ما معتقدیم مطالعه این جانوران منجر به شناسایی بیماران و تغذیه آنها میشود.
او تاکید میکند: زمانی که ما متوجه شدیم در ایران میتوانیم چنین کارشناسانی داشته باشیم، با باستان شناسان خارجی قطع ارتباط کردیم چون دیگر لزومی به حضور آنها نبود.
وی در ادامه هیاتی را یک هیات باستان شناسی موفق میداند که تقسیم بندی داشته باشد و کارشناسان مختلف در حوزههای میان رشتهای مانند آب باستانشناس، انسان باستانشناس و غیره را در گروه خود داشته باشند.
او معتقد است: هنر باستانشناس این است که شی را معرفی کند و نشان دهد آن چه فایدهای دارد و مشخص کند از هر شی چه اطلاعاتی را میتوان فهمید و ان چه اثری به دست میدهد؟
باستانشناس خارجی نباید در ایران بررسی کنند
سیدسجادی در پاسخ به این پرسش که چقدر در ایران استانداردسازیها برای حضور هیاتهای مشترک باستانشناسی فراهم شده است، بیان میکند: من جزو نخستین افرادی هستم که پس از انقلاب از خارجیها برای تبادل نظر و افکار با باستانشناسان ایرانی دعوت کردم، بنابراین مطلقا مخالفتی با حضور خارجیها در حفاریها نداریم، اما شدیدا با بررسی خارجیها در ایران مخالفم.
وی با بیان این نکته که باید بررسیهای باستانشناسی در ایران را فقط ایرانیها انجام دهند، ادامه میدهد: زمانی که ترانشهای ده در ده متر ایجاد میشود و خارجیها میخواهند بررسی منطقه را انجام، شناسایی و تعیین حریم کنند، کار ایراد دارد. در واقع با شکل کنونی هیاتهای مشترک مخالفم و معتقدم که ما باید برابری را حفظ کنیم.
غُرهای یک باستانشناس پیشکسوت
این باستانشناس پیشکسوت صحبتهایش را «غُرهای یک باستانشناس» برای باستانشناسی ایران میخواند و معتقد است: این بحثها باید تا حد امکان نوشته شوند و افراد خارجی باید به گونهای عمل کنند که هیچ چیز از چشم سرپرست یا مسئول ایرانی پنهان نماند. همانطور که برای خارجیها نیز همین وضعیت است.
سرپرست هیات باستانشناسی «شهرسوخته» ادامه میدهد: اگر بخواهیم هیات مشترکی داشته باشیم آنها باید در همه زمینهها مانند بحثهای مالی، علمی و تخصصی با ما اشتراک داشته باشند. اگر یک تیم فرهنگی پنج نفره باشند ما نیز باید همین تعداد باشیم. هیاتهای مشترک حق ندارند به زبان غیر انگلیسی مطلبی را بنویسند یا سر سایت با زبان دیگری صحبت کنند. گزارشها باید در همان مکان در تپه در حال کاوش نوشته شود. آنها باید حتی بین خودشان نیز انگلیسی صحبت کنند.
وی تاکید میکند: هیات مشترک باید همهی مستندات و مدارکی که در محوطه باستانی تهیه کرده را بدون جابجا کردن یک ویرگول تحویل نماینده هیات ایرانی بدهد و یک کپی نیز خود داشته باشد و متعهد شود گزارش کار را در عرض یکسال و قبل از انتشار در ایران، خارج از کشور منتشر نکند، پس از این اتفاقات میتواند گزارش خود را به جایی ارائه دهد.
وی میگوید: ایران نمیتواند محوطهها و تپههای تاریخی را برای دانشگاههای خارجی به ازمایشگاه تبدیل کند. اگر قرار باشد یک باستانشناس خارجی در یک تپه ایرانی کار کند و چند گزارش و یک عکس به ایران بدهد و نتایج اصلی را به دانشگاه خود منتقل کند یعنی خرش از پل گذشته است.
«باستانشناسان» و «فارغالتحصیلان باستانشناس» از دید دکتر نگهبان
او با اشاره به اظهارنظرهایی که دکتر عزتالله نگهبان دربارهی کار باستانشناسی داشت، اظهار میکند: دکتر نگهبان همیشه بین «فارغ التحصیلان باستان شناسی» و «باستان شناسان» تفاوت قائل بود، چون مکاتب مختلفی در باستان شناسی وجود داشت. بنابراین زمانی که با یک باستانشناس صحبت میکرد یک نوع پاسخ میداد و با «فارغ التحصیلان باستان شناسی» به گونهای دیگر صحبت میکرد؛ چون معتقد بود که هر کدام پیرو یک طرز تفکر هستند. چون «باستانشناس» علمی است و برای بازسازی جوامع گذشته کار میکند.
«فراخوان» رسمی غیراخلاقی برای کاوش در محوطههای تاریخی
سید سجادی درباره اعلام فراخوان برای کاوش در محوطههای تاریخی نیز اظهار میکند: رسم اخلاق حرفهای متاسفانه در میان باستان شناسان بسیار کم شده است، پیش از این رسم بر این بود تا زمانی که باستان شناس زنده، سالم و فعال است و کار میکند، چنین اتفاقاتی رخ ندهد حال یک سوال پیش میآید تا زمانی که این شرایط برای باستان شناسانی که روی یک محوطه تاریخی کار میکنند، وجود دارد فراخوان دادن به چه دلیل است؟
وی ادامه میدهد: محوطهای مانند «جیرفت» که شخصی مانند دکتر یوسف مجید زاده که سالها روی ان کار کرده و هنوز زنده است و فعالیت میکند و حرفاش در دادگاهها حجت است، چرا باید برای ادامه کار در ان فراخوان بدهند؟
این باستان شناس اعلام فراخوان از سوی «عباس علیزاده» برای کار در محوطه «شوش» را متفاوت با اعلام فراخوان برای دیگر محوطهها میداند و میگوید: دکتر علیزاده سالها خارج از کشور بوده و حالا قصد دارد این کار را آغاز کند و چون با محوطه اشنایی چندانی ندارد، به هماهنگیهایی نیاز دارد، پس باید باید بپرسد و بداند، پس اشکالی در فراخوان دادن مصاحبه و انتخاب اعضای تیم ندارد.
وضعیت یافتههای باستانشناسی «شهرسوخته» پس از کشف
سیدسجادی در ادامه درباره وضعیت دادههای باستان شناسی «شهر سوخته» و تقسیم مکانهای نمایش اثار به دست آمده از این محوطه، همچنین صحبتهایی که دربارهی به حال خود رها شدن آثار پس از کشف مطرح میشود، توضیح میدهد: تا جائی که اطلاع دارم آنچه تا کنون از شهر سوخته به دست آمده در هشت مکان متفاوت شامل مخزن موزه ملی ایران، سالن نمایش موزه ملی ایران، مخزن و سالن نمایش موزه منطقهای جنوب شرق ایران در زاهدان، موزه مردم شناسی زابل، موزه مردم شناسی «شهر سوخته»، مخازن پایگاه باستان شناسی «شهر سوخته»، موزه هنرهای شرقی رم در ایتالیا (که قبل از انقلاب و حدود سالهای 51 به این موزه منتقل شد) و تعدادی نیز به صورت پراکنده در موزههای داخل کشور مانند تبریز قرار دارند.
وی سپس با اطمینان میگوید که دادههای باستان شناسی شهر سوخته را از دست ندادهایم و نمیدهیم. چون هر سال آن اطلاعات را در بانک اطلاعاتی در این زمینه ثبت و ضبط کرده و هیچ چیز را از دست نمیدهیم.
جنجال گم شدن «بز انیمیشن» هنوز پرخاطره است
این باستان شناس در ادامه به داستان شایعهای مبنی بر گم شدن ظرف سفالی بز انیمیشن اشاره میکند: پس از کشف این شی و قراردادن آن در مخزن موزه ملی ایران، زمانی که در ایتالیا بودم شخصی با این ادعا که پدر انیمیشن ایران است، به دنبال انیمیشنها به جنوب کشور سفر کرد. او که اطلاعاتی درباره کشف این ظرف سفالی به دست آورده بود به دنبال ظرف رفت.
وی ادامه میدهد: آن شخص از همهی افراد با ربط و بیربط درباره این ظرف پرسید، به جز من! در حالی که منطق میگوید درباره یک امامزاده باید نخست از متولیاش سوال کرد!
او اضافه میکند: در آن زمان آن شخص در رسانههای ایران جنجال زیادی به پا و اعلام کرد آن ظرف سفالی دزدیده شده است، آن زمان آقای مرتضایی در معاونت میراث فرهنگی در تماسی که با من گفت که «میگویند بز انیمیشن گم شده است». اما من جای ظرف را در مخزن موزه ملی به او گفتم و پس از آن این سروصداها خوابید.
حفاری یک محوطه به طور کامل، اشتباه است
سیدسجادی ادامه میدهد: حفاری یک محوطه به صورت کامل کار غلطی است هرگز نباید به ویژه در تپههای پیش از تاریخ و تاریخی به خود اجازه دهیم که همه محوطه را حفاری کنیم، تا یک تپه یا یک روستای تاریخی در دل منطقه را در آوریم، چون زمانیکه این کار به طور کامل انجام شود هیچ اقدام دیگری نمیتوانیم روی آن محوطه انجام دهیم، اما زمانی که جایی مانند «شوش»، «شهر سوخته» یا «تپه حصار دامغان» که محوطههای کلیدی و بزرگی هستند را بر فرض محال بتوانیم حداکثر با دو نسل باستانشناس پشت سر هم حفاری کنیم باید به این فکر شود که آینده چه پیش میآید؟
وی ادامه میدهد: از این محوطهها یک سلسله اطلاعات به دست میآید، اطلاعاتی که با امکانات زمان حاضر به دست آمدهاند و با دانشی که گروه باستان شناس در حال کار دارند و مربوط به سال 94 است. اما در این میان یک نکته وجود دارد، اینکه آیا این دانش در سال 94 و تکنولوژی موجود آن برای شناخت کامل محوطه کفایت میکند یا خیر؟
وی بیان میکند: باید همیشه محوطههای بزرگ پس از سی تا چهل سال بار دیگر بازبینی شوند. دو نمونه مناسب این کار در ایران «تپه حصار دامغان» و محوطه «سیلک» در کاشان هستند. تپه حصار توسط آقای «اشمیت» و با امکانات دهه 30 میلادی حفاری شد. آن زمان یک باستان شناس به عنوان سرکارگر، چهارصد کارگر را برای کاوش مدیریت میکرد، اما امروز یک باستان شناس سه کارگر را برای حفر زمین مدیریت میکند. کم شدن این تعداد کارگردان به دلیل پول نیست بلکه به دلیل عوض شدن روش و تکنیک است. در حال حاضر باستان شناسان به دنبال چیزهایی میگردند که باستان شناسان دهه 30 آن را نداشتند.
او اضافه میکند: سال 1376 آقایان «دایسون و توزی» محوطه حصار دامغان که سال 1350 آقای اشمیت کاوش کرده بود را بازنگری کردند، بنابراین به یک سلسله اطلاعات دست پیدا کردند که اشمیت در زمان خود نمیتوانست آنها را به دست آورد، این اتفاق به دلیل پیشرفت علم و وجود تکنولوژی مدرن است.
وی نمونهی دیگر این اقدام را مربوط به محوطه «سیلک» میداند که دهه 30 توسط رومن گریشمن حفاری شد و ادامه میدهد: او در ان زمان با امکانات دهه 30 کار کرده بود، پس از آن در دهه 70 تا 80 دکتر صادق ملک شهمیرزادی کار بازنگری محوطه را انجام داد.
باستانشناسی یک عملیات تخریبگرانه است
او با تاکید براینکه در بازنگری محوطههای تاریخی معمولا اطلاعات موجود از گذشته با حال تطابق دارند، ادامه میدهد: با این وجود از این محوطهها اطلاعات بیشتری به دست میآید. بنابراین حفاری کامل یک محوطه باستانی کلا اشتباه است. اما باید توجه داشت که حفاری یک مسجد دوره اسلامی اشتباه نیست، چون آثار معماری آن گویا هستند و هنوز با دخالت عوامل جوی و انسانی پوشانده نشدهاند. اگر در حفاری یک محوطه قدمت را اشتباه بگوییم در بازنگری آن را میتوانیم تصحیح کنیم.
وی باستان شناسی را یک عملیات تخریبگرانه می داند و ادامه میدهد: وقتی من به عنوان باستان شناس همه چیز را در می آورم و آثار را به بخشهای مختلف میفرستم بنابراین دیگر مجموعه وجود خارجی ندارد، پس اگر درحین کار اشتباه کنم، هر میزان هم تکنولوژی پیشرفته باشد نمیتواند اشتباه من را اصلاح کند.
طرح دورکاری هنوز آسیب میزند
این باستانشناس پیشکسوت انتشار اطلاعات را عامل دیگری در امکان وجود هر اشتباهی میداند و بیان میکند: ما همیشه گزارشهای «شهر سوخته» را ناخوداگاه فنی ارائه دادهایم، چون به این قضیه فکر کردهایم که یافتههای به دست آمده در معرض نابودی و از بین رفتن هستند.
او طرح دور کاری چند سال گذشته و نقل و انتقالات معاونت میراث فرهنگی و صنایع دستی به شیراز و اصفهان را عامل از بین رفتن بخش زیادی از اطلاعات باستان شناسی میداند و بیان میکند: این اطلاعات در حالی گم شده و از بین رفتند که باید تنظیم و چاپ میشدند.
10 جلد گزارش از «شهرسوخته» در دست انتشار داریم
وی یکی از اقداماتی که گروه باستان شناسی در شهر سوخته انجام داد را انتشار گزارشها میداند و ادامه میدهد: امیدواریم این اتفاق با وجود کمبود اعتبارات ادامه دار باشد. هر چند آن در حال حاضر متوقف شده است، اما در نظر داریم یک دوره 10 جلدی گزارشهای شهرسوخته را منتشر کنیم.
سیدسجادی اطلاعات به دست آمده از «شهرسوخته» را در چند نوع تقسیم بندی میکند و میگوید: گزارشهای فنی و بولتنها برای آشنایی مردم معمولی و سواد معمولی مردم با «شهر سوخته» تهیه شدهاند. بنابراین هر کس ممکن است شناختی از شهرسوخته به دست آورد، مانند اینکه پارچهها و جواهر آلات شهر سوخته چگونه بودند؟
وی ادامه میدهد: تا امروز 15 گزارش از شهر سوخته چاپ شدهاند که همهی آنها نایاب هستند. همچنین یک سلسله کارها برای این محوطه انجام شده است که نیمه کاره باقی ماندهاند. مجموعه مقالات شهر سوخته و دهانه غلامان از آن جمله هستند. ما قصد داشتیم همه مقالههای منتشر شده از «شهرسوخته» به تدریج ترجمه کنیم و از آنها کتاب چاپ کنیم تا اطلاعات آن در دسترس عموم مردم باشد.
به گفتهی او یک مورد دیگر نیز انتشار مقالات علمی و فنی در مجلات تخصصی ایرانی و خارجی و همچنین کتابهای تخصصی است که تیم باستانشناسی «شهرسوخته» برای جلوگیری از گم شدن و نابودی دادهها کتاب را چاپ کرده است.
وی اضافه میکند: معرفی شهر سوخته به جامعهی پس از انقلاب، توسط هیات ایرانی انجام شد. همچنین در ایران پیش و پس ازانقلاب گزارشهای منتشر شده از سوی هیات کاوش «شهر سوخته» از نظر کمیت در هیچ سایت دیگری منتشر نشد.
سرپرست هیات کاوش سهرسوخته اظهار میکند: ما در حال حاضر با 14 فصل حفاری در این محوطه جهانی معدل 7 را نسبت به انتشار کتاب و مقاله به دست آوردهایم. یعنی حدود 100 مقاله و کتاب درباره کاوشهای انجام شده از این محوطه جهانی داریم. در واقع این انتشارات باعث شد شهر سوخته در میان مردم معمولی جایگاه پیدا کند.
«شهرسوخته» به سمت اقدامات پژوهشی میرود
او همچنین به تمرکز بیشتر هیات باستانشناسی شهرسوخته روی اقدامات پژوهشی در این سایت تاریخی اشاره میکند و میگوید: از این به بعد کمتر به حفاری میپردازیم و بیشتر روی کامپیوتر، نقشه و دوربین مسلط میشویم و مستندات سالیان دراز گذشته را جمعآوری کرده و منظم کردن انها بانک اطلاعاتی «شهرسوخته» را کامل میکنیم.
این باستانشناس تاکید میکند: معتقدیم نخست خاک باید نفس بکشد و سر جای خود نشست کند. همچنین زمین باید استراحت کند و پس از آن بانک اطلاعاتی و دادهها را کامل کنیم و باستان شناسان جوان دیگر و تازه نفس اطلاعات و تکنولوژی را با برنامهها و تفکر جدید تحلیل کنند.
وی بیان میکند: با محاسبه اینکه 45 تا 50 روز در هر فصل میتوان کاوش کرد، حفاری کامل شهر سوخته 140 تا 450 سال شاید هم بیشتر زمان نیاز دارد، چون باید مساحتی حدود 500 تا 600 متر مربع را بررسی و مطالعه کرد.
به گفته او شهر سوخته دارای 151 هکتار مساحت است که با تکنولوژی امروز، آشناییهای امروز و پولها و بودجههای تامین نشدهی کنونی نمیتوان آن را به طور کاملا کاوش کرد.
سیدسجادی تاکید میکند: این محوطهی جهانی جایی است که هیات کاوش آن باید از نظر مالی و هزینه قوی باشد تا کارشناسان را پای کار ببرد. براساس یک کارواقعا علمی در قبال یک فصل حفاری کار باید در فصل مرمت انجام شود. بنابراین می توان این اقدامات مدت زمان کاوش را بسیار بیشتر از آخرین رقم میزان سال مطرح شده حساب کرد.
به گزارش انجمن خرد به نقل از ایسنا، وقتی «ریچارد فرای»، ایرانشناس آمریکایی به دنبال مطالعاتاش به سیستان و بلوچستان رسید، این استان را «بهشت باستان شناسان» نامید و امروز نام «شهرسوخته» به عنوان یکی از مهمترین محوطههای باستانی کشور شهرتی جهانی دارد. محوطهای که در شمال شرق استان سیستان و بلوچستان و در فاصله ۵۰ کیلومتری زابل قرار گرفته است. در این نقطه جغرافیایی و در امتداد جاده ترانزیتی زابل - زاهدان تپههای عظیمی دیده میشود که به شکل منظمی درهم تنیده شدهاند.