احتمال نمیرود که گندیشاپور، یا آنگونه که در منابعِ سریانی آمده، بیثلاپات،(۱)پس از آن یک مرکزِ بزرگِ مسیحی شده باشد،(۲)جایی که یک شورای بزرگ در سالِ ۴۸۴ م. که در آن مسیحیانِ ایرانی رسماً اعتقادنامهی نیقیه را رد کردند(۳)و عقیدهی نسطوری را پذیرفتند.
به علاوهی منابعِ ایرانی، چند تاریخنگارِ رومیِ اواخرِ باستان تسخیرِ شهرهای رومی را در سراسرِ سوریه، همهی مناطق و از جمله انتاکیه(۴)، و از آن منطقه به آسیای کوچک را گزارش میدهند. ما از دیگر منابع میدانیم که لشکریانِ شاپور دفع نشدند تا زمانی که به اِمِسا(حُمصِ کنونی، سوریه)، تقریباً ۱۵۰ مایلیِ شمالِ شرقِ فلسطین(۵)رسیدند. روشِ ساسانیان در اسکانِ اسیرانِ رومی در مرزِ پارس توسطِ تنی چند از مورخانِ متأخرِ باستانی تایید شده است،(۶)و از سوی نویسندهی سدهی دهمی مقدسی[جغرافیدانِ مسلمان].(۷)
این انتقالِ کل جمعیت شاید به تغییراتِ مهمی در زندگیِ فرهنگیِ یهودیانِ بابلی و همچنین مسیحیان کمک کرده باشد، زیرا غربِ سوریه نیز مرکزِ مهمِ زندگیِ یهودیان بود.(۸)
غیرِمنطقی نیست که پیشنهاد کنیم که جوامع و ادبیاتِ مختلف در شرقِ سوریه، میاندورود و غربِ ایران تأثیراتِ سیاستِ شاپور را در دورههای مختلفِ این سده را نشان داده و این تأثیرات در کلّ منطقه توسعه یافته و بدان وابسته است.(ص ۸_۷)
یادداشتها:
1. Bei Lapat in Bavli.
بِی لاپات در باولی، بنگرید:
Oppenheimer, Babylonia Judaica, pp. 86_90.
2. Wiesehöfer, Ancient Persia, pp. 162, 204, and 218_219.
۳. مسیحیانِ ایرانی رسماً این آموزه را در یک شورا در سلوکیه_تیسفون در سالِ ۴۱۰ م. پذیرفتند.
۴. برای بررسی دقیق بنگرید به:
History of Antioch in Syria, pp. 252_71 and 587_95;
بهویژه ارجاعات به لیبیانوس، آمیانوس مارسلینوس، و مالالاس،(و همه افرادی که در انتاکیه میزیستند)؛ و منابعِ اشاره شده در:
Michael H. Dodgeon and Samuel N. C. Lieu, eds., The Roman Eastern Frontier and the Persian Wars(AD 226_363): A Documebtary History(London: Routledge, 1991), pp. 34_65 and 354_69.
کتابِ دهمِ پیشگوییهای سیبل(Sibylline Oracles)به نظر میرسد اشاره به یورشِ ایرانیان به انتاکیه دارد، که به نظر میرسد با سندِ سکهشناسی تأیید میشود. نگاه کنید:
The Roman Literature surveyed by Fowden, Empire to Commonwealth, pp. 27_36.
۵. برای نمونه بنگرید به:
W. B. Henning, "The Great Inscription of Sapur I", Bulletin of the School of Oriental Studies 9(1939), p. 827; Rostovtzeff, "Res Gestae Divi Saporis and Dura", pp. 23_30, 35, 39, 45, and 54; Kettenhofen, Die römisch-persischen Kriege, pp. 68_73; Miller, The Roman Near East, pp. 160 and 308_9; Georgina Hermann, "Naqsh-i Rustam 6: The Roman Victory of Shapur I and The Bust and Inscription of Kerdir," p. 20; and D. N. MacKenzie, "Kerdir's Inscription," pp. 43_44(Synoptic text in transliteration), 55(transcription), 58(Translation), and 65(Commentary), both in Iranische Denkmäler, fasc. 13, "The Sasanian Rock Reliefs at Naqsh-i Rustam"(Berlin: Dietrich Reimer, 1989).
6. Ammianus Marcellinus 20. 6. 7; Procopius, Persian Wars 2. 9. 15_16 and 2. 14. 1_4; and Theophylact Simocatta(see The History of Theophylact Simoccatta: An English Translation with Introduction and Notes, ed. and trans. Michael Witby and Mary Witby[Oxford: Clarendon Press, 1986], p. 140, and n. 26, there); and Dodgeon and Lieu, The Roman Eastern Frontier, pp. 34_65 and 354__65. See also Nina G. Garsoïan, "Byzantium and the Sasanian," in The Cambridge History of Iran, ed. Yarshater, vol. 3, pt. I, p. 570; and Miller, The Roman Near East, pp. 159_67.
۷. بنگرید:
Wiesehöfer, Ancient Persia, pp. 218_19.
۸. برای نمونه ن.ک:
Wayne A. Meeks, Jews and Christians in Antioch in the First Four Centuries(Missoula, Mont.: Scholars Prees, 1978).