همانگونه که یاد شد، بهخوبی آشکار شده که پادشاه شاپورِ اول از پارس شمارِ زیادی از مردم را از کاشانههایشان از استانهای شرقیِ امپراتوریِ روم تبعید نمود. و در پیِ فتوحاتش در دهههای میانیِ سدهی سومِ میلادی، میانِ سالیانِ ۲۴۲ و ۲۶۰ میلادی، آنان را در استانهای مرزیِ غربیِ امپراتوریِ پارس اسکان داد.(۱)مراکزِ مسیحی مانندِ انطاکیه به شدت تحتِ تأثیر سیاستِ تجدیدِ اسکانِ شاپور قرار گرفتند.(۲)
به گفتهی یوزف ویسهوفر:
«جوامعِ مسیحی قبلاً در سدهی دوم در میاندورود و ایران گسترش یافته بودند. با این حال، این "نخستین بشارت" نقشی اساسی در گسترشِ مسیحیت در امپراتوریِ ساسانی را بازی نکرد، بلکه توسطِ تبعید از سکونتگاه شدن از سوریهی روم، کیلیکیه، و کاپادوکیه بهوسیلهی شاپورِ اول.(۳)هم کارهای شاپورِ اول و هم رویدادنامهی عربیِ سعیرت(۴) تأیید میکنند که آنانی که تبعید شدند در میاندورود، پارس و پارت اسکان یافتند».(۵)
همچنین، به گفتهی ریچارد فرای:
« لشکرکشیِ شاپور بسیاری از اسیران را به چنگ آورد و آنان را در استانهای خوزستان و فارس اسکان داد، جاهایی که آثارِ فعالیتهای آنان تا به امروز موجود است، مانندِ "بندِ قیصر" بر رودِ کارون در شوشتر، به دستِ اسیرانِ جنگیِ شاپور به گفتهی طبری(۱، ۸۲۷)،(۶) در حالی که موزاییکهای کشف شده در کاخِ بیشاپور نیز به اسیرانِ رومی نسبت داده شده است. ریشههای مسیحیت در بخشِ جنوبیِ ایران، در درجهی نخست در دو جنگِ اخیرِ وی توسطِ شاپور آورده شده و اسکان یافتند، و شهرِ "وِه انتیوک شاپور"، "بهتر از انتاکیه"؛ بعدها گندیشاپور، تقریباً به گونهی انحصاری توسطِ اسیرانِ جنگی مستقر یافت».(۷)(ص ۷)
پینوشت:
۱. در یک سنگنبشته بر کعبهی زرتشت در نقشِ رستم نزدیکِ تختجمشید، شاپورِ اول میگوید: "مردم را ما تبعید کردیم از پادشاهیِ روم، از انیران[مناطقِ خارج از ایران]، آنان را ما در پادشاهیِ ایران اسکان دادیم، در پارس، در پارت، در شوش، در میاندورود و در دیگر مناطقی که ما، پدرِ ما، نیاکان و اجدادمان پادشاهی میکردند". ترجمه از یوزف ویسهوفر است در:
Ancient Persia from 550 BC to 650 AD(London: Tauris, 1996), p. 155;
همچنین بنگرید: صفحاتِ ۱۶۰۱۶۲. همچنین بنگرید به ترجمهی فرای، تاریخِ ایرانِ باستانی، صفحاتِ ۳۷۱۳۷۳. برای تاریخگذاریِ حملاتِ شاپور، بنگرید:
Michael I. Rostovtzeff, "Res Gestae Divi Saporis and Dura", Berytus 8, fasc. I(1943), pp. 126_36; Erich Kettenhofen, Die römisch-persischen Kriege des 3. Jahrhunderts n. Chr. (Wiesbaden: Ludwig Reichert, 1982); Pat Southern, The Roman Empire from Severus to Constantine(London: Routledge, 2001), pp. 234_40 and 358_60;
و ادبیاتِ شفاهی از:
Gafni, Yehudei Bavel, pp. 259_64.
2. See Wiesehöfer, Ancient Persia, pp. 190 and 192_93.
۳. ویسهوفر ادعا میکند که "بیش از چند صد هزار نفر مسیحی" از ساکنینِ سوریهی روم، کیلیکیه، و کاپادوکیه تبعید شدند، گرچه روشن نیست که او چگونه به این تعداد رسیده، یا چگونه دانسته است که آنان "اکثراً مسیحی" بودند.
4. Glanville Downey, A History of Antioch in Syria: From Seleucus to the Arab Conquest(Princeton: Princeton University Press, 1961), pp. 259_93, n. 24,
تاریخِ این رویدادنامه مربوط به میانهی سدهی یازدهم م. میباشد. فرای، تاریخِ ایرانِ باستانی، ص ۲۸۸، آن را به سدهی سیزدهم تاریخگذاری میکند. قابلِ اطمینان بودنِ آن بهعنوانِ یک منبع برای وقایعِ سدهی سوم، قطعاً جای پرسش است.
5. Ancient Persia, p. 201.
همچنین بنگرید:
Rostovtzeff, "Res Gestae Divi Saporis and Dura", p. 21, n. 9;
و صفحاتِ ۳۰، ۳۵، و ۳۷_۴۲؛
Brown, " The Diffusion of Manichaeism", pp. 94_96, and Downey, History of Antioch in Syria, pp. 258_61.
برای توضیحاتِ بیشتر، بنگرید:
Barnes, "Constantine and the Christians of Persia", p. 131.
6. Theodor Nöldeke, ed., Geschichte der Perser und Araber zur Zeit des Sasaniden, Aus der arabischen Chronik des Tabari(1897; reprint, Leiden: Brill, 1973, pp. 32_33 and 40_41.
7. Frye, History of Ancient Iran, pp. 296_303.
منبع:
Jewish Babylonia between Persia and Roman Palestine, Richard Kalmin, Oxford, University Press, 2006