او میگوید: هیچ متنی از دوره ایلامیها تا کنون به دستم نیامده که اطلاعاتی درباره احتمال وقوع چنین اتفاقی در آن دوره باشد. از دوره هخامنشی نیز چیزی ندیدهام، اما اگر در آن زمان بیماری واگیری منتشر میشد، قطعا آن بیماری در همان محل باقی میماند، چون رفت و آمد به آن صورت نبود که مردم به سرعت با دیگر نقاط در ارتباط باشند، آنهم زمانی که در قرن هفتم هجری مردم باید مسیر بین شیراز تا اهواز را در ۱۴ روز طی میکردند، چنین اتفاقی رخ نمیداد.
او کوچک شدن دنیا را عاملی برای جهانی شدن بیماریها میداند و میگوید: کتیبهها و گزارشهای موجود از دورههای تاریخی مانند ایلامی و هخامنشی تا جایی که در اختیار داشته یا بررسیشان کردهام از وجود چنین آفتی در آن دورهها خبر نمیدهند یا دستکم چنین ویروسی در ایران در آن زمان وجود نداشته است.
ارفعی با تاکید بر اینکه در مدارک ما که بیشتر تا سال هفتم اردشیر اول است، چنین نشانههایی نیست، ادامه میدهد: با مرسوم شدن خط مرکبی به مرور مدارک و اسناد دنیای باستان دچار آفت شدیدی شده و از بین میروند. در واقع مدارک ثبتشده با مرکب بسیار ناچیزتر از چیزی است که وقتی با خط میخی به ویژه روی گِل نوشته میشدند، چون خط ثبتشده روی گِل میماند اما مرکب یا جنس آن فاسدشدنی بوده و به مرور از بین میرفت یا رنگِ مرکب آن میپرید و به سرعت از بین میرفت.
این پژوهشگر خط باستان با بیان اینکه قدیمیترین دستنویس فارسی متعلق به قرن پنجم یا ششم و مربوط به «اسدی توسی» است، تاکید میکند: هیچ دستنویس فارسی قدیمیتری از آن دستنویس نداریم، آن روی پوست و چرم نوشته میشده و هر چند مدارک همزمانی وجود ندارد، اما برخی مدارک در ترکمنستان و تعدادی دیگر مربوط به «تورفان چین» است، اما سند دیگری از دوره هخامنشی وجود ندارد.