اندر احوالات بی عرضه دوم
- خانم مطهری
- خانـــــم هانـــــیه مطهری
- بله
- بیا جلو دخترجان
- بله خانم
- این تعهد را امضاء کن.
- تعهد! ، من کاری نکردم بخاطرش تعهد امضاء کنم.
- حرف مفــــت نزن، همین که اینجایی یعنی یک کاری کردی، حالا باز سرتق بازی در بیار تا .....
- آخــــــه
- میل خودته ، میخوای بگم خانم ......
- نه تو رو خدا اون که اصلاً گوش نمیده.
- میگم گوش نمیدی امضاء کن برو، شانس آوردی جا نداریم، امثال تو رو اینجا نگه داریم.
- یعنی چی، چرا توهین میکنی، خانم حشمتی بیا اینو ببر، حرف حالیش نمیشه.
- باشه باشه امضاء میکنم.
- برو بشین اونجا تا .....
- خانم احمدی، اینها که هنوز اینجان یا بفرستید تو بازداشتگاه یا سریع بدید دست خونوادههاشون.
- چشم جناب سروان.
* ای وای تا کی وایسم تا اون از کنار زنش تکون بخوره. حوصله جواب پس دادن به اون دیگه ندارم.
- هانیه مطهری.
- بله
- چرا اینجا نشستی، برادرت بیرون منتظرته زود باش تکون بخور.
.
.
.
- آهای الاغ. لااقل یه سلامی کن، تا اینجا به خاطر جنابعالی اومدم.
- الاغ خودتی، خاک بر سر، الاغ منم یا تو که افسارت دست زنته از ترس اون یه زنگی به ما نمیزنی.
- گیر نده. الان به خاطر کی اینجام.
- خسته نباشی داداشی قشنگم، خر – نفهم – بی غیرتِ – بی شرف، بعد از 2 سال منو دیدی داد می زنی الاغ.
- تو سرت مثل گاو انداختی، بدون سلام راتو کشیدی داری میری معلوم نیست کدوم جهنم درهای.
- برو جان خودت.
- بزار برسونمت، ببینم اصلاً چرا گرفتنت.
- خودت می دونی بیخودی، اصلاً بی خیال تو برو به زنت بچسب ما ها ایدز داریم.
- هانی، هانی، به درک هر قبرستونی میخوای برو، بهت بگم دخترِ دیگه من اینجا ها نمیآم، حالا هر غلطی که کردی باشی، با این رفتار و سر و وضعت همون برای من مردید.
- برو گمشو، بی غیرت.
* از خُداش بود، بره به عملش برسه خودشو کنار زنش بزنه به بیخیالی و نفهمی. هـــــــی خدا، این برادر ماهم گیر افتاده، مغزش دیگه گوزیده، نه نه گریه نمیکنم، نمیخوام وای خدا من حقمو میخوام، غصه هیچکسم نمیخوام بخورم.
* اینو، قطعاٌ بچه شِهرسِ، اینقده خره، نمیدونه کجا اومده دنبال داف ماف، گیر میکنی خره.
...
* پیاده برم تا پارک سرازیریه، آخه یکی نیست بگه خاک بر سر کار خلاف جُربزه میخواد که اونم من ندارم.
- آهای، مگه قرار نبود بمونی تا منم بیام، بچه ک.. شَهرِسی دیدی کجا چراغ میده.
* ای وای، این عفریته چه گیریه، باید بپیچونمش.
- چته دختر جا سوئیچی، چرا داری دَر میری، نترس آویزون نیستم. ماشین دارم گفتم بچهها الان بیارن، گفتم برسونمت.
* این ایکبیری ماشین داره، فکر کردم داره خالی میبنده، بزار ببینم مرضش چیه، لااقل میرسونه منو.
- نازیلا؟ درست گفتم نازیلا بودی؟
- آره تو نازی صدام کن. نیم ساعت دیگه بچهها ماشین را میارن جلو پارک ساعی از طرف ولیعصر، بیا بریم پارک بشینیم تا یه چایی بزنیم برسن.
* هی تو هم بیا، من که میدونم تو چیکارهای، بچسبه به من دیگه ول نمیکنه تا کامل شیره منو نکشه، سیمین بدبخت هم گیر همینها افتاد. بابا بفهمه الان تو چه وضعی هستم، سکته میکنه، پدر بیچاره، چیکارش کنم آخر عشق همینه. صبح پا میشی میشی میبینی تموم دنیات با یکی دیگه رفته. هــــــــای کاش این هوا همینطوری بود، کسی نیست که یه دستم و بگیره، کاش این هوا تا ابد میموند، نه نه نمی خوام گریه کنم حالا که این زنیکه هم دُمم شده.
- چیه کجایی؟ با ما باش، بیخیال. هیچی مردی پیدا نمیشه که بخواد از ته دلت دوست داشته باشه، هوای اردیبهشت میدونی چرا میگن دزده؟
- نـــــــــــه
- نه اینکه گولت میزنه زود سرما میخوری ، نه نـــــه به خاطر اینکه عقل از سر آدمها میپرونه احمقهای مثل من و تو گول بخورن عاشق بشن. دختر جون عاشقی توهمه، بخصوص مردهای الان که اگه خودشون نفروشنت شانس آوردی.
* زنیکه ذهنم آدمو میخونه، وای جواب عزیز و چی بدم، اون اَنتَر الان بهش خبر داده.
- های جا سوئیچی، کجائی باز؟ مگنوم نداشت، میوهای گرفتم دوست داری؟
* برو بابا دلت خوشه الان هر چی باشه میخورم.
- ناز نکن حالا اینو بخور گلوت تازه شه، بعد خواستی میریم خونه غذا هست.
* نه تو رو خدا عزیز و چیکار کنم، ولش کن بزار یه شب خودمو بدم دست این.
- نه اصلاً. مزاحم نمیشم تا مترو صادقیه منو برسونی ممنون میشم.
- اُسکول ساعت 9.5 شبه تا بچهها بیان به مترو کرج نمیرسی.
* نه امشب برنامهای نچینه برام که ول نمیکنه.
- ببین نازی جون، من اهل چیزی نیستم، امروز هم اتفاقی شد به خدا، خواستم فقط یکیو پیدا کنم بِتیغم.
- بی خیال تو مثل خواهر خودمی، نگران نباش، حرفهایی که اونجا شنیدی همش مزخرفه، اگر راست بود چرا ولم کردن.
* عجب خریتی کردم، باید با رستگار میرفتم، این شایان الاغ نه خودش کاری میکنه نه میزاره کسی نزدیک من بشه چه خریهها، سوتی هم نمیده که با بچهها سوارش بشیم ولی خدائیش مهربونه کاش مُخش میخورد.
- خانومی خودت با مامانت چند؟
- گه زیادی نخور بچه ..... میام جرت میدم.
- نازی جون تابلو نکن بیخیال.
- چیه واسه من فیلم نیا، من مشتری کمال تیتیام آمار تو اون داده ضایع نکن، قیمت بده.
- بچه ..... اشتباه گرفتی، اون ننه ات بوده.
- باشه تیتی اومد سراغت بازم زر زر میزکنی.
* این چی میگه، پس دروغ نمیگفتن این عفریته ..... باید خلاص شم از دستش.
- نازی دستشویی کجاست؟
- بشین نترس، طوری نیست، رفتش این بچه قرتی.
* به جان خودم نقشه داره برام.
- نه بابا ترس چیه، بیا گوشیو کیفم دست تو.
- مستقیم بعد از این پلهها پشت بوفه.
* وای حالت تهوع دارم، سرم بد گیج میخوره.