اندر احوالات بی عرضه یکم
* ۵ تا قرل آلا که گرفتم خدایا شکرت امروز دیگه از شر غُرغُرها فعلاً خلاص میشم عجب بویی دارِ تو اتوبوس آبروم میره.
-آقا آقا
- بله
- کم کارت کشیدین
۷۵ تومن میشه، شما هفت و پانصد کشیدین.
- اَه این صفرها را حذف نمیکنن، راحت بشیم شانس آوردم شعله نیست، الان بود هِی میخواست چرت و پرت بگه که چرا اینقدر گیجی. ۷۵ منهای هفت و پونصد چقدر میشهِ. حوصله ندارم واقعاً دیگه خنگ شدم.
- حاجی جان دستم پُره، خودتون حساب کنین کارت بکشین.
- دستم کثیفه، مهندس جان خودت حساب کن، ماشین حساب جلوی دستته.
* خدائیش حوصله ندارم گیری کردیم ها، بیا دیگه بابا.
- میشه ۶۸ تومان.
- بکش، قابلی نداشت.
* دهِ پس چرا اینقدر شاگردت دنبالم دوویید. یادم باشه این قضیه را تعریف نکنم، چقدر بار دارم معلوم نیست اتوبوس کِی بیاد حالا.
* چقدر خرج کردم. ای وای هیچی دیگه نمونده که - ۳۲ تومن رو چیکار کنم در بست هم بگیرم ۱۵ تومن میگیره، ولش کن صبر کنم اتوبوس بیاد.
*ای وای ۵0۰ زیاد دادم عجب تو این بی پولی گیج بازی هم در میارم ولش کن حالشو ندارم واسه ۵۰۰ برگردم این همه راهو . چه عجب اتوبوس داره میاد خوب چیزی جا نزارم. این کیف پول خودم، کیسه ماهیها، این هم خرت و پرتها که از کوروش گرفتم، این کیسه میوه. اَه، تف به این زندگی ماشینو چرا رو فروختم اصلاً حالم از خودم بهم میخوره. این لعنتی رو روشن کنم فِک کنم همه منفجر شدن، دیدی گفتم هــــی یَـــــه این همه میس کال، مطهری لیوان آب هم رو بدون من نمیتونه جابجا کنه. آقای مهندس کپی کنم؟ آقای مهندس آزمایشگاه را باز کنم؟ آقای مهندس این نامه را تایپ کنم؟ آقای مهندس این فرمول اکسل چطوریه، وای خدایا یه کاری رو اتومات نمیتونه انجام بده، این هم دستیار بود که برام گرفتن، فقط خوشگلی داره مدام باید به پامِش کسی کاری باهاش نداشته باشِ من شدم دستیار اون خدایا یِ امروز رو بپیچونم. مرخصی گرفتم مثلاً، نمیخوام جواب بــــــــــــــــِدم . این اسدی باز خوردِ فرمایش داره. جواب بدم تا زیر آب نزده مرتیکه پاچه خار.
- بله بفرمایید.
- جنسها داره میرسه، مهندس کجایی، اسدی در به در دنبالتونه
- علیک سلام ،دیگه نه سلامی نه علیکی، احترام مِحترام تعطیلِ.
- شرمنده مهندس جان نوکرتم، به خدا این اسدی خونهاش نشسته، هی زرت و زرت داره زنگ میزنه. اینقد غر میزنه.
- خوب حالا.
- تا چند ساعت دیگه کانتینر میرسه.
- اسدی نیم ساعت پیش گفت تریلی قُمِ. خواسته سریع خالی کنیم، بسته بندی را عوض کنیم، لیبل بزنیم بفرستیم سر پروژه اردبیل.
- یعنی چی تست و کنترل کیفیت نمیخواد، من قبول نمیکنم، برگ خروج نمیزنم.
- آهان اسدی گفت با رستگار هم هماهنگ کرده.
- رستگار کارخونه است؟
- نه ولی باهاش تماس گرفتم گفت تو راهِ داره میاد شما کی میرسید؟
- خانم مطهری نیومده.
- نه هنوز هانی جون نرسیده.
- زهرا مار صد بار گفتم مثل آدم حرف بزن، تیکه به دختر مردم ننداز، دفعه دیگه زر مفت بزنی از ماموریت خبری نیست، تأییدیه مأموریت قبلی را نگه میدارم فعلاً.
- آقا شوخی کردم تو بچهها اینجوری جا افتاده از دهنم پرید شما ببخشید.
- فعلاً خداحافظ من گوشیم شارژ نداره، خاموش میشه به بچهها بگو داره خودشو میرسونِه.
* ای خدا به این بیچاره چیکار داشتم، به خدا خسته شدم به تو چه کاسه داغ تر از آش شدی، آخرش هم همه چیو میندازن گردن من، اخراج میشم فوقش، بالاتر که نیست. وای خدا پول ندارم چطور خودمو برسونم کارخونه.
- حاجی پنجاه متر قبل از ایستگاه نگه میداری؟
- نوکرتم داداش.
* چه عجب یکی امروز ما رو تحویل گرفت.
- دستت درد نکنه، قربون دستت، ببخشید خورده نداشتم.
-ایرادی نداره داداشی سری بعد حساب کن.
- خدا را شکر فعلاً هزار افتادم جلو، آخ آخ الان به شعله چی بگم. وای خدا گفتم از غرغر خلاص شدم دیگه، خودمو چشم زدم، الان بگم باید برم کارخونه شروع میکنه.