بین سالهای ۱۹۵۱م/ ۱۳۳۰ش و ۱۹۵۳م/ ۱۳۳۲ش دومین جنبش اجتماعی قرن بیستم سراسر ایران را فراگرفت. مبارزه ملی کردن نفت به رهبری محمد مصدق هم نظیر انقلاب مشروطیت، ملت را رویاروی شاه و قدرتهای خارجی قرار داد، به ائتلاف مردمی گسترده، چند طبقه و شهری انجامید و بهدنبال پیروزیهای درخشان اولیه با تفرقه داخلی و مداخله خارجی روبهرو شد و به شکست انجامید.
در مورد این جنبش پر دامنه نظرات مختلفی ابراز شده است. عدهای آن را «جنبش لیبرالی» نامیدهاند. دیدگاه ما آن است که یک جنبش انقلابی درصدد بود ایران را از مدار وابستگی به غرب و قدرتهای خارجی برهاند و خاصه بندهای وابستگی با بریتانیا را از هم بگسلد، در داخل، به اصلاحات پردامنهای همت گمارد و سلطنت مشروطه ایران را بر مدار دموکراسی واقعی قرار دهد. کلید راهگشای ما به این تفسیر در خود ماهیت مساله ملی کردن و مبارزه به منظور ایجاد ائتلافی محکم و مردمی بود که بتواند در برابر انگلستان و شاه بایستد. هرچند بعد از رویدادهای دسامبر ۱۹۴۶ (آذر ۱۳۲۵) دولت به سرکوب روی آورد اما ایران از نظر اقتصادی و سیاسی آرام نشد و نظم مورد نظر دولتیان برقرار نشد. در اواخر دهه ۱۹۴۰م/ ۱۳۲۰ش تورم دوباره شدت یافت. در سال ۱۹۴۹ (بهمن ۱۳۲۷) تلاش به منظور ترور شاه، نافرجام ماند اما دستاویزی شد که حزب توده را منحل اعلام کنند و حمله و تعرض به نیروهای چپ و اتحادیههای کارگری را شدت بخشند. شاه با استفاده از فرصت پیش آمده مجلس موسسان را به منظور تغییر بعضی از مواد قانوناساسی منحل کرد. اختیار انحلال مجلس به شاه داده شد و مجلس سنا با ۶۰ سناتور که نیمی انتصابی شاه بودند برای اولین بار بعد از مشروطیت دایر شد.
انتخابات ۱۹۵۰-۱۹۴۵م / ۱۳۲۹-۱۳۲۴ش بسیار جنجالی بود. مخالفان دولت را به تقلب در انتخابات متهم کردند، عبدالحسین هژیر، نخستوزیر ایران ترور شد اما در نهایت یک گروه هشت نفری از ملیگرایان به رهبری مصدق در مجلسی که اکثریت نمایندگانش محافظهکار بودند، راه یافتند. در سال ۱۹۵۰م/ ۱۳۲۹ش بازرگانان زیادی ورشکست شدند و بیکاری بیداد میکرد. در تابستان همان سال سپهبد رزمآرا به نخستوزیری ایران رسید. او بعد از رضاشاه اولین نظامی ایرانی بود که به این مقام میرسید. رزمآرا با آزاد گذاشتن حزب توده محافظهکاران را از خود رنجاند اما بهدلیل موافق نبودن با مطرح شدن ملی کردن نفت، گروههای مترقی نیز از وی ناامید شدند. رزمآرا در اوایل ماه مارس ۱۹۵۱ (اسفند- فروردین ۱۳۲۹) ترور شد. ضارب به قرار معلوم یک افراطی مذهبی یا یک کمونیست بود.(البته رزمآرا به دست خلیلطهماسبی از اعضای فدائیان اسلام ترور شد.) از ۱۹۴۹م/ ۱۳۲۸ش به بعد موضوع نفت با آهنگی فزاینده در سیاست ملی ایران مطرح بود.
در این نکته جای بحث نبود که در اجرای قرارداد نفت، نسبت به ایران اجحاف روا میشود چون حق امتیاز مبلغی ثابت است اما قیمتها و سود شرکت روز به روز بالا میرود. در فاصله سالهای ۱۹۴۹-۱۹۳۳م/ ۱۳۲۸-۱۳۱۲ش شرکت نفت انگلیس و ایران ۸۹۵ میلیون پوند استرلینگ درآمد خالص داشته است. از این مبلغ ۵۰۰ میلیون پوند سود سرمایه بوده، ۱۷۵ میلیون پوند به دولت انگلیس مالیات پرداخته و ۱۵۵ میلیون پوند سود سهام سهامداران غیرایرانی (عمدتا انگلیسی) شده و تنها ۱۰۵ میلیون پوند به دولت ایران پرداختهاند. یعنی ایران تنها ۹/ ۱۱ درصد درآمد خالص یا ۶/ ۱۴ درصد از سود خالص عایدات داشته است. حال اگر سود را از آغاز بهرهبرداری از نفت ایران حساب کنیم، از ۱۹۰۸م/ ۱۲۸۷ش تا ۱۹۵۰م/ ۱۳۲۹ش شرکت نفت بین ۳ تا ۵ میلیارد دلار سود خالص داشته که بین ۱۰ تا ۲۰ درصد آن به ایران پرداخت شد. بعد از جنگ جهانی دوم اهمیت حیاتی نفت خاورمیانه آشکار شد. تولید نفت خاورمیانه تا آن زمان تنها ۸/ ۳ درصد کل تولید نفت جهانی را تشکیل میداد. در سال ۱۹۴۵م/ ۱۳۲۴ش بنا به یک برآورد، گفته شد ۱/ ۴۲ درصد ذخایر نفت جهان در خاورمیانه است، این رقم در ۱۹۵۴ به ۶۴ درصد رسید.
در سال ۱۹۴۵م/ ۱۳۲۴ش ایران به تنهایی بیش از تمامی کشورهای عربی نفت تولید میکرد. این کشور در ۱۹۵۰-۱۹۵۱م/ ۱۳۲۹-۱۳۳۰ش حدود ۳۰میلیون تن از جمع ۶۳۷ میلیون تن نفت جهان را تولید کرد اما در ازای هر بشکه نفت ۴۲ گالنی تنها ۸ سنت دریافت میکرد. در همان زمان بحرین بشکهای ۳۵ سنت، عربستان سعودی بشکهای ۵۶ سنت و عراق بشکهای ۶۰ سنت حق امتیاز میگرفتند. شرکتهای نفتی آمریکایی در اواخر دهه ۱۹۴۰م/ ۱۳۲۰ش قرارداد تسهیم سود بر مبنای پنجاه- پنجاه را به عربستان سعودی و ونزوئلا امضا کردند. وقتی ایران خواهان تجدیدنظر در میزان حق امتیاز شد، شرکت نفت (انگلیس) تنها با یک «قرارداد الحاقی» موافقت کرد که حق امتیاز ایران را از تاریخ ۱۹۴۹م/ ۱۳۲۸ش بهجای ۴ شیلینگ به ۶ شیلینگ افزایش میداد. مصدق با کش دادن بحث مجلس حول این مساله مانع به تصویب رسیدن آن شد. در یک تظاهرات تودهای که در ژانویه ۱۹۵۱ (دی-بهمن ۱۳۲۹) از سوی جبهه ملی به رهبری مصدق و مساجد برپا شد مردم از دولت میخواستند صنعت نفت را ملی کند. روز هشتم مارس (۱۷ اسفند ۱۳۲۹) یعنی یک روز بعد از ترور رزمآرا کمیسیون نفت مجلس پیشنهاد ملی کردن نفت را به مجلس داد. مجلس شورای ملی روز ۱۵ مارس (۲۴ اسفند) و مجلس سنا روز بیستم (مارس) پیشنهاد کمیسیون را به تصویب رساندند. در ماه آوریل (فروردین- اردیبهشت) کارگران نفت طی اعتصاب دو هفتهای خواهان افزایش مزدها و ملی شدن صنعت نفت شدند.
روز ۲۸ آوریل (۸ اردیبهشت) مصدق با ۷۹ رای موافق در برابر ۱۲ رای مخالف از مجلس رای اعتماد گرفت و نخستوزیر ایران شد. روز ۳۰ آوریل (۱۰ اردیبهشت) هر دو مجلس قانون ملی شدن نفت را از تصویب گذراندند و روز اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) شاه رسما قانون ملی شدن صنعت نفت، خلع ید از شرکت سابق نفت و ایجاد شرکت ملی نفت ایران را اعلام کرد. دولت بریتانیا دست به محاصره اقتصادی ایران زد و از اینجا مبارزه دو ساله بر سر ملی شدن نفت و دوره پرتلاطم تاریخ تحولات اجتماعی ایران آغاز شد.