در رأس تشکیلات اداری کشور پس از شاه، نخست وزیر بود که با نام《هزار بذ》(هزاره پئی تیش)( Hāzāra-paitiš)، در رأس شورایی قرار داشت. ریاست عالیهی شورا با شخص شاه بود، زیرا دارای《فرّ ایزدی》بود و جنبهی الوهیت و سلطنت جایگاه خاص داشت. هزار بذ یا نخستوزیر، فرماندهی کل گارد سلطنتی یا《گارد جاویدان》را نیز بر عهده داشت. گاه نخستوزیر در غیاب《شهربان》یا رئیس یک ایالت، با سمت《شهرب》یا ساتراپ(خِشاسَه پاوه)حکومت یک ایالت یا ولایت را موقتاً و تا تعیین نمایندهی رسمی شاه اداره میکرد. حتی ولیعهد وقت نیز گاه همین منصب را برعهده میگرفت.
برای ادارهی کشور، سه نوع شورا یا مجلس رسمی وجود داشت، یکی《شورای قضّات سلطنتی》به نام《داته بره》(Dāthabara) بود که اعضای آن در امور حقوقی و قانونی مهارت داشتند و مسائل دولتی و حقوقی به آن ارجاع میشد تا از مشاورت اعضای فرزانهی آن استفاده شود.
شورای دوم، کماکان با ریاست شاه و از روسای خاندانهای ممتاز تشکیل میشد. تصمیمات مهم کشوری و مسائل سیاسی مهم جزو وظایف این شورا بود. بزرگان و خاندانها نقش اساسی و نیز مشورتی داشتند و عملاً این شورا، وظیفهی《مجلس شورای سلطنتی》را ایفا میکرد. در این شورا، بنابر ضرورت از نمایندگان سیاسی کشورهای دیگر استفاده میشد.( سرداران یونانی مثل تمیستوکل، دماراتوس و پزشکان مانند کتزیاس و حتی شاهان بیگانه مانند کرزوس در زمان کوروش، کمبوجیه و اردشیر دوم در چنین شورایی شرکت داشتند.)
شورا یا مجلس سوم، مربوط به امور نظامی و لشکر بود. افسران ارشد و سرداران لشکر در امور لشکرکشی، جنگ، تعیین سران نیروی زمینی و ناوگان دریایی ایران و یا بررسی نظامی پیشنهادات کشورهای خارجی به مشورت میپرداختند و در راستای منافع عمومی کشور توصیه میکردند و تصمیماتی میگرفتند. طبیعی است که رای نهایی پس از این مشاورهها با شخص شاه و با در نظر گرفتن آراء و عقاید سران لشکر بود.
شورای کوچکتری نیز وجود داشت که مخصوص اعضای دربار بود. گاه شاهزاده ها در امور سیاسی و تصمیم پادشاه ابراز عقیده میکردند. آنان میتوانستند نقش مهم و سیاسی موثری را ایفا کنند. طبیعتا شخص موثر این شورا، ملکه بود. گاه دسیسههای پنهانی و پشت پردهی دربار، میتوانست سرنوشت سیاست و جنگی را تغییر دهد. در میان ملکههای هخامنشی، آتوسا دختر کوروش و همسر داریوش کبیر، همسر اردشیر اول به نام پریستاتیس(پریزاد)و نیز همسر اردشیر دوم یعنی استاتیرا را باید نام برد که نفوذ زیادی در دربار و حتی ادارهی مملکت داشتند.
منبع:
میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایران شناسی ،تهران، طهوری، ۱۳۸۹