نهضت شعوبیه یک نهضت بزرگ اجتماعی و یکی از اسباب بزرگ واژگون شدن قدرت عرب و برروی کار آمدن ایرانیان است. اسلام دین صلح و مساوات و برادری است، پیروان این دین از هر قبیله و قوم باشند بر یکدیگر امتیاز و رجحانی ندارند و تنها مایه رجحان میان افراد در آیین اسلام، تقوی و پرهیزگاری است چنانکه در آیه شریفه میبینیم : «یا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» (حجرات:۱۳). عرب در صدر اسلام و هنگام نشر این آیین اسلام نیز مبشر همین اصل بود ولی در حقیقت کمتر توانست به این اصل عالی اخلاقی رفتار کند بویژه در عهد بنی امیه که چنانکه دیدهایم سیاست عربی محض در میان آمد. تا پایان عهد بنی امیه تمام مشاغل به اعراب اختصاص داشت و نسبت باقوام دیگر کمال تحقیر و اهانت معمول بود. این تحقیر و اهانت بر ملل تابعه حکومت اسلامی خاصه ایرانیان که حسی مليت و سوابق درخشان تاریخی آنان بیش از دیگران بود سخت گران میآمد و ازاین روی آنان را به مقابله با این غرور و کبریا برمیانگیخت. ایرانیان از این پس سه راه برای مقابله با عرب پیش گرفتند:
1 - قیام سیاسی که بوسیله ابومسلم آغاز شد و بعد از غدر و خیانت عباسیان نسبت به ابوسلمه خلال و ابومسلم نیز چنانکه خواهیم دید بشدت ادامه داشت تا با ایجاد دولتهای مستقل ایرانی پایان یافت.
۲ - قیام علیه آیین اسلام و تعمّد در تخریب آن که فی الواقع نوعی مقاومت منفی با حکومت اسلامی بود و در عصر اول عباسی با شدتی عجیب شیوع داشت و با مقاومت سخت خلفا مواجه بود.
۳- قیام اجتماعی و ادبی که بوسیله دستهای بنام شعوبیه صورت گرفت. ظهور این دسته از عهد اموی است و اینان در آغاز کار عبارت بودند از گروهی که بر غرور و خود پسندی اعراب و تحقیر سایر اقوام بدیده انتقاد مینگریستند و میگفتند که اسلام با چنین فکری مخالف است و تفاخر بین احزاب و قبایل را ممنوع ساخته و بزرگی و بزرگواری افراد را نیز تنها از طریق تقوی و پرهیزگاری دانسته است و چون این دسته آیه (یا أَيُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ) که پیشتر آوردیم تمثل میجستند و استدلال میکردند آنان را شعوبیه خواندند.
در همان عهد بنی امیه نیز چنانکه دیدهایم گروهی از قبیل اسمعیل بن یار پیدا شده بودند که در قبال مفاخرت اعراب به نژاد خویش شروع به تفاخر به ملیت و اجداد و سوابق تاریخی خود کرده بودند و بعد از آن چون گروه نخستین تقریباً از میان رفتند شعوبیه بجای آنکه بر «اهل تسویه» اطلاق شود بر اهل تفضيل عجم بر عرب اطلاق گردید.
قائلین بتفضیل عجم بر عرب بیشتر و نزدیک به تمام از ایرانیان بودند و برای اثبات عقیده خود دلایلی چند اظهار میکردند. اساس فکرشان تحقیر عرب بود و میگفتند هر قوم و ملتی اگر چه پست باشد بر عرب ترجیح دارد. اینان معمولاً یا اصلاً قبول اسلام نکردند و یا با قبول اسلام در ظاهر به مذهب اصلی خویش باقی بودند و یا اصولاً بسائقه ملیت و وطنپرستی و مخالفت با اعراب چیره و قاهر بر این فکر بودند. کلمه شعوبیه و نامیدن جمعیتی خاص بدین نام از اصطلاحات عهد بنی عباس است و در عهد بنی امیه اگر چه این فکر بوسیله دسته معینی پدید آمده بود ولی هنوز نام شعوبیه بر آن اطلاق نمیشد. در دوره بنی العباس ایرانیان اگرچه در دستگاه دولتی بسیار نفوذ یافتند ولی چون از جانبی گاه گرفتار طغیان عرب بر خود میشدند، و از جانب دیگر غدر و مکرهای خلفا آنان را خشمگین میساخت، و از جانبی به تمام آرزوهای خود نرسیده بودند، با قوم عرب شروع به کشاکش شدید و سختی نمودند و از این روی شعوبیه در این ایام فرصت بسیار برای نشر افکار و عقاید خود یافتند و به تألیف کتب و رسالات و سرودن اشعاری در باب تفضیل قوم ایرانی برعرب و یا تفاخر بنژاد خود و تحقیر عرب آغاز کردند. بعضی از بزرگان و رجال معروف ایرانی هم آنان را در این گونه امور تشویق میکردند مثلا طاهر بن الحسین به علان شعوبی در پاداش نوشتن کتابی در ذکر مثالب (عیوب) عرب، صلتی (پاداش) جزیل بخشید.
شعوبیه از اوایل قرن دوم هجری تا قرن چهارم سخت مشغول تبلیغ افکار و عقاید خود بودند و در این مدت شعرای بزرگی از میان ایرانیان با فکر شعوبی برخاستند و بشدت به اظهار عقاید خود پرداختند و از آن جملهاند خُریمی شاعر مشهور سعدی و المُتوكلى از ندماء متوکل و بشار بن برد طخارستانی.
از جمله مؤلفان شعوبی ابوعثمان سعید بن حمید بختکان از نجیبزادگان ایرانی مؤلف كتاب « انتصاف العجم من العرب» و « فضل العجم على العرب وافتخارها» وهیثم بن عدی معاصر منصور و مهدی و هادی و هارون صاحب کتاب المثالب الصغیر، کتاب المثالب الکبیر، کتاب مثالب ربیعه، اخبار الفرس و چندین کتاب دیگر و سهل بن هارون دشت میشانی معاصر مأمون رئیس بیت الحکمه که چندین کتاب در ذکر مثالب اعراب داشت و علان شعوبی صاحب کتاب المیدان فی المثالب، و ابوعبیده معمر بن المثنی مؤلف کتاب «لصوص العرب» و «فضائل الفرس» و بسیاری دیگر از مردان وطن دوست ایرانیاند که ذکر آنان در کتب تراجم و فهارس آمده است. این کتاب بر اثر تغییر روش فکری ایرانیان در اعصار بعد و نفوذ شدید اسلام و نظایر این امور از میان رفت ولی از آنها یک اثر مهم و جاوید باقی ماند و آن عبارتست از تحریک حس ملی ایرانیان و بیدار کردن آنان برای مفاخره و مقابله با قوم عرب و قیام برای تحصیل استقلال از دست رفته.
منبع:
تاریخ ادبیات در ایران. دکتر ذبیح الله صفا، (تهران، فردوس، ۱۳69)، ج ۱، ص 25 تا 29.