نگاهی به زمینههای راهاندازی مدرسه علومسیاسی در ایران
میرزانصراللهخان نائینی مشیرالدوله هنگامیکه وزیر خارجه بود قصد میکند، شماری دیپلمات آگاه به وضع جهان تربیت کند و آشفتگی حاکم بر روابط خارجی ایران را که به علت وجود نمایندگان ناآگاه در خارج شدت یافته بود، بزداید. نمایندگان ایران در خارج در آن هنگام «هرچند به آداب درباری و رسوم کشوری مملکت خود واقف بودند لکن از آداب و مقررات و اصول معمول در کشورهای اروپایی اطلاعی نداشتند و این مساله بحق یکی از بزرگترین علل زیانهای وارد بر ایران در طول دوره سلطنت پادشاهان قاجار بوده است.» در آن هنگام کشور ما دستخوش رکود و انحطاط، سستی و ناتوانی شده بود و «نمایندگی ایران در خارج نیز بهدست مردان ناقابل و بیاطلاع افتاده و منافع کشور در خارجه حفظ نمیشد. در بعضی نقاط مانند روسیه، عثمانی، مصر و هندوستان نمایندگان ایران افتخاری بودند. گاهی این ماموریت مهم و دشوار که حیثیت و منافع دولت و ملت را شامل بود چون یک حقی به ارث از پدر به پیر انتقال مییافت.»
در زمان ناصرالدینشاه که محصل به اروپا اعزام میشود تنی چند به تحصیل در رشته حقوق بینالملل و علومسیاسی میپردازند. از آن میان میتوان نام برد: میرزا رضاخان گرانمایه پسر میرزاحسین سرابی، میرزا عبدالله پسر میرزا محمدخان صدیقالملک و میرزا زینالعابدین کاشانی. رجال دیگری نیز بعد به هزینه خود فرزندانشان را به اروپا فرستادند که میرزانصراللهخان نائینی از آن جمله است. یحیی دولتآبادی درباره مشیرالدوله و فکر تاسیس مدرسه سیاسی مینویسد: «مشیرالدوله سه پسر قابل دارد و با اینکه خود ممالک خارجه را ندیده و از معلومات جدید بیاطلاع است از معاشرت با خارجیها و از خدمت طولانی که در وزارتخارجه داشته به لزوم حسن تعلیم و تربیت اولاد خود پی برده دقیقهای در انجام این وظیفه کوتاهی نکرده است. پسران مشیرالدوله همه نیکو تربیت شدهاند مخصوصا میرزا حسنخان مشیرالملک. مشیرالملک پس از ورود به تهران و آگاه شدن از تربیت معارف به خیال میافتد. مدرسهای برای علومسیاسی تاسیس کند. محسنات این کار را به پدرش خاطرنشان کرده به علاوه او را ترغیب میکند که در کلیه کار معارف مساعدت و اقدام جدی کند. مشیرالدوله یکی بهواسطه آنکه میرزامحسنخان مشیرالدوله وزیر خارجه پیش از او به معارف پروری ستوده میشده و دیگر بهواسطه تشویق و ترغیبی که از فرزند خود میشود و به او علاقه زیاد دارد خود را دخیل کار معارف کرده به موجب امر شفاهی پادشاه به دخالت خود در این کار رسمیت میدهد.»
عبدالله مستوفی در همین مورد مینویسد: «مشیرالدوله در وقتی که مصباحالملک و رئیس اداره روس بود، سه پسر خود حسنوحسین و علی را برای تحصیل به اروپا فرستاده بود. علی پسر زیبا و برازنده او در اروپا مسلول شد و بدرود حیات گفت، ولی حسن و حسین اولی قسمت حقوق دارالفنون مسکو را تمام کرد و دومی در مدرسه پلیتکنیک فرانسه مشغول تحصیل بود. »
وزارت امورخارجه مشیرالدوله مصادف با وقتی بود که میرزاحسنخان پسر ارشدش مدرسه حقوق را تمام کرده به سمت وابسته وارد سفارت ایران در پطرزبورغ شده بود. چون وجود میرزاحسنخان در تهران و کمک با پدر بیشتر از اقامت در پطرزبورغ نافع بود، او را به تهران خواست و لقب سابق خودش، یعنی مشیرالدوله، لقب او شد. مشیرالملک با داشتن سمت ریاست کابینه وزارتخارجه، منشی مخصوص صدراعظم هم شد. ناچار نظر این جوان تحصیلکرده به وزارتخارجه و اداره کردن آن متوجه شد و دانست که کار از ریشه خراب است و تا مبنای علمی برای اعضای وزارتخارجه دست و پا نشود، هرچه بکند نقش برآب خواهد بود. از طرف دیگر حالا که افتتاح مدارس باز شده و شاه و صدراعظم از آن جلوگیری ندارند چه از این بهتر که مدرسهای هم که در آن علوم عالیه سیاسی تدریس شود دائر کند و کار معارف و فرهنگ اساسی کشور را پیشرفتی بدهند. پسر و پدر نزد صدراعظم و شاه محسنات این اقدام را جلوهگر ساخته فرمانی صادر کردند.»
علیاکبر سیاسی در خاطرات خود مینویسد: «مدرسه سیاسی را که بعدها مدرسه علومسیاسی خوانده شد، میرزا حسنخان مشیرالدوله تاسیس کرده بود. به این منظور که برای وزارت امورخارجه ایران اعضای (کادر) تحصیل کرده و آشنا به علومسیاسی تربیت کند.» همانگونه که آمد پیش از این ایران در بعضی از کشورها مانند روسیه، عثمانی، مصر و هندوستان دارای نمایندگان افتخاری بود که گاهی این ماموریت را از پدر به ارث برده بودند. اصرار میرزا حسنخان مشیرالدوله و تمایل پدر در نزد شاه و صدراعظم و یادآورشدن نیکیهای تاسیس مدرسه علومسیاسی موجب شد که مظفرالدین شاه فرمانی برای تاسیس مدرسه علومسیاسی صادر کند. مدرسه علومسیاسی در تاریخ پانزدهم شعبان ۱۳۱۷ ه.ق (۱۶آذر ۱۲۷۸ش) گشایش یافت و از ادارههای وزارت امورخارجه بهحساب میآمد. در آغاز سالانه ۴هزار تومان برای مخارج این مدرسه از تفاوت عمل معدن فیروزه خراسان اختصاص داده شد و در همان حال میرزاحسنخان برنامهای برای آن تنظیم کرد. سپس بودجه مدرسه از محل عواید کسب شده از صدور تذکره که درآمد ثابت و مستمری بود تامین میشد که تا اوایل مشروطیت ادامه داشت.
برای روز افتتاح مشیرالدوله وزیر امورخارجه عدهای را دعوت کرد تا در مراسم گشایش شرکت بجویند. مدرسه در آغاز با نطق میرزاحسنخان مشیرالملک شروع بهکار کرد. عبدالله مستوفی در این باره مینویسد: «دانشجویان هم در سر جاهای خود به ترتیب ورود روی نیمکتها نشستند. البته چون من اول وارد بودم، جای احترام کلاس مال من بود. در ساعات مقرر دعوت شدگان به تالار کلاس آمدند. مشیرالملک با جزوهای که قبلا از مقدمه حقوق بینالملل نوشته بود و در دست داشت بر بالای منبر جایگاه معلم برآمده بهطور مقدمه شرحی در تعریف حقوق و جنس و فصل آن برای شاگردان بیان کرد. بعد از ختم بیانات او حضار دست فراوانی زدند. مشیرالملک از بالای منبر گفت یکی از آقایان دانشجو مطالبی را که گفتم تکرار کند. قوامالوزاره که پهلوی تخته سیاه ایستاده و ناظم مدرسه معین شده بود، اسم مرا برد. باید اعتراف کنم اگر موضوع جنس و فصل و کلیات نبود، مسلما از تکرار بیانات ایشان عاجز میماندم. ولی چون جنس و فصل کردن قضایا را در تعریفات علوم عربیت خیلی خوانده و گفته بودم، همینقدر که کلیات بیانات ایشان را در نظر آوردم توانستم چیزهایی که پر نامربوط نبود به هم ببافم. خلاصه آقایان به تالار برگشتند، برای ما هم چای آوردند، صرف کرده و متفرق شدیم. در موقع بیرون آمدن قوامالوزاره به کلاس آمده و ساعت اول درس فردا را شفاها معین و توصیه کرد که نیم ساعت قبل از وقت همگی حاضر باشیم.»