از دو حال خارج نیست:یا معتقدیم که نیازی به مداخله دولت در اقتصاد نیست و دست نامرئی و نظم خودجوش و فرآیند تکاملی مسئله تضاد بین حداکثر کردن رفاه فردی و رفاه اجتماعی را حل خواهد کرد و بنابراین معتقدیم که افراد در یک نظام بازار آزاد باید به دنبال حداکثر کردن تابع رفاه فردی باشند،یا معتقدیم که پیچیدگی های اقتصادی به قدری زیاد است که فرآیند تکاملی و شکل گیری نظم خودجوش،زمان بسیار زیادی لازم دارد و تا نظم خودجوش مسئله ای را از تعارض منافع فردی و جمعی حل کند، مسئله دیگری حادث شده است و در برخی موارد هم،نظم خودجوش یا فرآیند تکاملی به دلیل قرار گرفتن در تعادل سطح پائین یا دام تعادلی (مانند بازی معمای زندانی)، عملا اتفاق نمی افتد و بنابراین معتقدیم که نهادهایی باید شکل گیرد که تضمین کننده منافع جمعی با ایجاد محدودیت برای حداکثرکردن تابع رفاه باشد.
ظاهرا نهادهای شکل گرفته برای تضمین رفاه جمعی درست کار نمی کنند.این نهادها،دنبال تضمین رفاه گروه خاصی از جامعه هستند.تابع رفاه عده ای جایگزین تابع رفاه اجتماعی شده است.تابع محبوبیت حزبی جای تابع رفاه اجتماعی را گرفته است.این در حالی است که تابع محبوبیت خود تضادهای اساسی با تابع رفاه اجتماعی میتواند داشته باشد.همین امر است که مسائلی چون مسکن مهر،پرداخت دیون مؤسسات مالی و اعتباری و ... را ایجاد می کند.
شترسواری دولا دولا نمی شود!
نمی شود هم به اولی معتقد باشیم و هم به دومی! هرجا به نفعمان بود، برویم سراغ اولی و تحلیلهای علمی بدهیم از ضرورت اصلاح ساختار قیمتها، آزادسازی قیمتها و ... و هرجا به ضررمان بود، برویم سراغ گزینه دوم و قیمت گذاری و تعرفه گذاری!
نمی شود در حالی که ممنوعیت ورود خودروها را تشدید میکنیم و تعرفه های چند صد درصدی وضع می کنیم و خودروهایی بی کیفیت با قیمتهای سرسام آور تولید می کنیم، صحبت از آزادسازی قیمت فرآورده های نفتی کنیم.
نمی شود شرایط سیاسی کشور را به سمت بسته شدن روابط ببریم و هزینه های مبادلاتی زیادی برای بخش واقعی اقتصاد ایجاد کنیم و از سوی دیگر، صحبت از عدم مداخله دولت کنیم. این دو در دو مقوله از دو دیدگاه مختلف قرار میگیرند. چون دولت ذینفع در تولید خودرو هست، بنابراین به سوی گزاره دوم رفته و معتقد به مداخله در اقتصاد می شود و تمام تحلیلها به گونه ای است که گویی اگر از این صنعت حمایت نشود، تولید ملی و اشتغال کن فیکن می شود. در مقابل،چون درآمدهای حاصل از فروش فرآورده های نفتی نیز به خزانه دولت واریز می شود و این شرکتها نیز دولتی هستند، اینجا صحبت از آزادسازی قیمتها می کنیم و هزاران تحلیل بر اینکه همه مسائل مملکت ناشی از همین پائین بودن قیمت بنزین است. اگر این یکی را افزایش دهیم، یک مرتبه به بالاترین سطح از توسعه تاریخ بشریت دست خواهیم یافت! قاچاق از بین خواهد رفت، چیزی به اسم آلودگی هوا نخواهیم داشت و تازه چون ریه هایمان عادت به دود دارند، باید برویم و از ممالک دیگر اندکی آلودگی وارد کنیم!
مسلما مفهوم حرف من این نیست که معتقد به عملکرد بازار آزاد نیستم.بلکه صحبت این است که یا رومی رومی یا زنگی زنگی. اگر قرار است به سمت بازارهای آزاد حرکت کنیم، باید بستر شکل گیری آن، نهادهای مؤثر بر حرکت روان و درست آن را تعبیه کنیم و نه در یک یا چند زمینه، بلکه در تمام زمینه ها به آن سمت حرکت کنیم. ما بارها و بارها اقدامات این چنینی را آزموده ایم. بارها قیمت بنزین را به تنهایی و بدون توجه به مسائل دیگری مانند کیفیت تولید خودرو و آزادسازی بازارهای آن،آزمودهایم و تجارب گذشته نشان داده که در میان مدت باعث کاهش قاچاق نشده، آلودگی هوا را کاهش نداده و صرفا در خلاف جهت حداکثر کردن رفاه اجتماعی حرکت کرده و دو قطبی شدن جامعه را گسترش داده و خطر فقر را جابه جا کرده است.
بارها با این استدلال که ابتدا قیمت بنزین و فرآورده های نفتی را زیاد می کنیم و از محل منابع آن، حمل و نقل عمومی را گسترش می دهیم، یارانه به بخش تولید می دهیم، برنامه اصلاح کیفیت خودروهای تولید داخل را انجام میهیم، برای مناطق مرزی اشتغال ایجاد می کنیم و و و!
اما تنها قیمت بنزین افزایش یافته است.چون با افزایش قیمت بنزین و فرآورده های نفتی و تغییر ساختارهای قیمتی، قیمت دیگر کالاها نیز افزایش یافته، هزینه های زندگی افزایش یافته و مجبور شدیم برای حفظ سطح محبوبیت خود، حقوقها را افزایش دهیم و در نهایت، تمام منابع حاصله صرف این نوع اصلاحات و افزایش حقوقها شده است.(تازه اگر مسئله فساد را نادیده بگیریم!) و در نهایت، هیچ کدام از آن اتفاقات دیگر رخ نداده است. نه اشتغالی برای مرزنشینان ایجاد شده، نه کیفیت خودرو افزایش یافته، نه قیمت خودروهای داخلی رقابتی شده، نه حمل و نقل عمومی گسترش قابل توجهی کرده است.
آیا فکر نمی کنید که باید برعکس عمل کنیم، باید ابتدا این اقدامات را انجام دهیم و سپس به اصلاح قیمتی بپردازیم؟!