رؤیاهای نخبگان، رؤیاهای مردم

بازدید: ۸۰۱ | تاریخ: 1397/09/17 | نگارنده:

مقصود فراستخواه در گفت‌وگوی اخیرش با ایران‌‌آنلاین به مسئله رؤیا و رؤیای ایرانی نزد نخبگان و مردم عادی پرداخته است. بخش‌هایی از صحبت‌‌های او در ادامه می‌آید.

مشاهده آلبوم تصاویر
مقصود فراستخواه

رؤیاها به‌صورت اجتماعی ساخته می‌شوند؛

 

  به‌عبارت دیگر، رؤیای هر ملت «سازه اجتماعی» است که از رهگذر تاریخ آن ساخته می‌شود. رؤیا حاصل تجربه‌ها، رویدادها، الگوها، داستان‌ها و خاطرات یک ملت است.

رهبران فکری و اجتماعی یک جامعه در ساخته‌شدن رؤیاها سهیم‌اند؛ چه رؤیاهای صادق و چه رؤیاهای آشفته. نخبگان هر جامعه، معلمان و متفکران، گروه‌های مرجع، نویسندگان، دروازه‌بانان اطلاعات، رسانه‌ها، همه‌و‌همه در ساخته‌شدن رؤیای جمعی یک ملت دخیل‌اند. البته گاهی در تاریخ ملت‌ها رؤیاهایی ساخته و پرداخته می‌شوند که اتفاقا منشأ بدبختی آن ملت می‌شوند؛ بنابراین بعضی از رؤیاها می‌توانند مخرب باشند. هر ایدئولوژی به‌سبب نوعی ویژگی خیالین و رؤیاگونه‌اش استعداد آن را دارد که برای ملتی معرفت و امید کاذب و آرمان بی‌پایه ایجاد کند و موجب کوشش‌های پرهزینه بی‌حاصل و اتلاف منابع مادی، انسانی و معنوی شود. نوع گفتمان‌ها، نحوه‌ درک ما از دین، شیوه ادراک ما از ملیت، فهم ما از تاریخ، فرهنگ و تمدن‌مان همه و همه در شکل‌گیری رؤیاهای ما نقش دارند.

 

 رؤیا طی یک «فرایند» به وجود می‌آید و سپس منشأ پروژه‌های ملی و طرح‌های اجتماعی می‌شود. برای مثال، جنبش مشروطه که درواقع یک پروژه اجتماعی بود، حاصل رؤیایی بود که در دهه‌های قبل از مشروطه از طریق فرایندی همچون مسافرت‌ها، ارتباطات، تحصیلات جدید و آشنایی با تحولات دنیای آزاد شکل گرفت. از دل این رؤیاها است که طرح‌ها و پروژه‌های اجتماعی شکل می‌گیرد، از آن جمله می‌توان به پروژه مشروطه، پروژه ملی‌شدن صنعت نفت، جنبش نوسازی و اسلامی‌سازی اشاره کرد. متأسفانه مهم‌ترین مشکل نخبگان ما این بود که رؤیاها را ایجاد می‌کردند، اما نسبت به تعبیر اجتماعی رؤیاها چندان حساسیت نداشتند. آرمانشهرهای رؤیایی نخبگان ایرانی گاهی به‌ویژه با توجه به پیچیدگی‌های بافت جامعه‌ ایران و با زمینه‌های تاریخی، فرهنگی و سیاسی‌ که ما داریم، جز بیراهه برای ملت چیزی دربر نداشته است. در کار رؤیاپردازی و آرمانشهرسازی نخبگان ما دو ایراد اصلی وجود داشت: ایراد اول به ساختار رؤیاها برمی‌گردد؛ یعنی آنان با نوع بیانی که داشتند آرمانشهرهای رؤیایی را می‌پروراندند که به‌رغم دربرداشتن عناصر مثبت این عناصر در قالب ایدئولوژی‌های خاص صورت‌بندی می‌شدند و موجب ایجاد معرفت کاذب، امید و آرمان واهی، آرزوهای خام، احساسات بی‌پایه، هیجانات نامعقول، رفتارهای غیرعقلانی و باورهای نیازموده می‌شدند و انرژی‌های مردم را هدر می‌دادند. اما ایراد دوم به بستر و بافت ایران برمی‌گردد، ساخت به‌‌لحاظ طبقاتی ضعیف جامعه ایران، مناسبات تولید آن (مثل اقتصاد نفت پایه)، نوع آموزه‌ها و معادلات واقعی نیروهای سیاسی ما به‌گونه‌ای بود که رؤیاهایی، حتی با وجود عناصر خوب در آنها، عملا سر از تأویل اجتماعی نامطلوبی درمی‌آوردند. مثل «بومی‌گرایی» نراقی یا «ایدئولوژی دینی» شریعتی یا مثال‌های دیگر. این درس بزرگی برای تاریخ معاصر ما شد که بیش از ساختن رؤیاها، به فکر توسعه‌ بنیان‌های واقعی زندگی مردم باشیم. از این منظر، شاید بتوان گفت جامعه ایران بیش از اندازه «رؤیایی» بود و به همین دلیل نیز به اینجا رسیده است. بیش از اینکه اصرار داشته باشیم که برای مردم رؤیاهای بزرگ ایدئولوژیک و آرمانشهری بسازیم، چه‌بسا بهتر باشد اجازه دهیم که با همان رؤیاهای روزمره‌ معمول خودشان زندگی کنند، مثل رؤیای پدر و مادرها برای داشتن فرزندان سالم، تربیت‌یافته و توانمندی که ورود موفقیت‌آمیزی به عرصه‌های اجتماعی داشته باشند، رؤیاهای روزمره‌ای که داریم مثلا برای دسترسی به تحصیلات با کیفیت، شغل مناسب، سکونتگاه امن، آب‌وهوای سالم، آزادی ارتباطات، احترام و اخلاق اجتماعی رشدیافته، فرهنگ همیاری و همکاری و مهربانی و سهیم‌بودن در سرنوشت سیاسی خویش. رؤیای روزمره هر ایرانی این است که سبک زندگی دلخواه خود را داشته باشد. از ترکیب طبیعی و اجتماعی این رؤیاها است که رؤیای جمعی ایرانیان به طرزی درون‌جوش و از متن اجتماع به طرز طبیعی ساخته می‌شود و چنین رؤیایی کمتر شکل ایدئولوژیک خاص دارد. بنابراین شاید بهتر است به جای رؤیاهای آرمانشهری و ایدئولوژیک به همین رؤیاهایی برگردیم که مردم در زندگی روزمره‌ خود دارند.

 مسیری که رؤیاهای ایرانی طی کردند، به‌طور‌کلی در دو شکل صورت‌بندی شده است: اولی رؤیاهای بزرگ نخبگان و دومی رؤیاهای کوچک مردمان در زندگی روزمره. رؤیاهای بزرگ نخبگان را حداقل در چهار ژانر متمایز می‌توان دسته‌بندی کرد: نخست «ژانر همراهی و همزمانی با پیشرفت‌های جهانی» بود. این رؤیا در 200 سال گذشته از عباس‌میرزا تا به امروز توسط نخبگان در قالب رؤیاهای بزرگ ساخته شده است. دومین ژانر در طول 200 سال گذشته «ژانر بازگشت» است. برخی از نخبگان همواره نوعی حس مبالغه‌آمیز نسبت به ایران باستان داشتند. این رؤیا بعدها به پروژه‌های دولتی پرهزینه‌ای تبدیل شد که نمونه‌اش را در ایدئولوژی دولتی ایران باستانی پهلوی دیدیم. وقتی احسان نراقی از بومی‌گرایی حرف می‌زند و بر روستا تأکید می‌کند یا وقتی شریعتی «بازگشت به خویشتن» یا سید حسین نصر «بازگشت به سنت» را مطرح می‌کنند، همگی دل در گروی رؤیای بازگشت دارند. همه یک ژانر هستند هرچند با محتویات و صورت‌بندی‌ها و آثار مختلف. سومین نوع «ژانر مواجهه و رویارویی» است و نمونه‌ای از آن را می‌توان در جنبش احیاگرایانه سیدجمال دید. شکل ملی این ژانر مواجهه را در مواجهه دکتر مصدق با انگلستان می‌بیند و شکل ضداستکباری آن در انقلاب اسلامی تجربه شد. شکل مغشوش این ژانر رویارویی به اضمحلال دیپلماسی در ایران انجامید. چهارم «ژانر تلفیق» است که در واقع تلفیقی از عناصر دنیای جدید با عناصر فرهنگ دینی خودمان است. به این معنا که بتوانیم عناصر اسلامی، فرهنگی و بومی خودمان را با عناصر پیشرفت‌های جهانی مثل خردورزی، تجدد، پیشرفت، آزادی، قانون، عدالت و برابری جمع و تلفیق کنیم. نمونه‌ این ژانر را در مهندس بازرگان و شریعتی ملاحظه کردیم. این چهار ژانر مجموعا چند دسته از رؤیاهای بزرگ نخبگان ما طی 200 سال گذشته بود. منتهی در کنار آنها و مهم‌تر از آنها رؤیاهای کوچک مردمان در زندگی روزمره بود. شما مردم را در تاریخ معاصر ما در دو حالت می‌بینید: مردم در لحظه‌های خاص سیاسی با رؤیاهای بزرگ نخبگان همراهی کردند؛ گاهی شکست خوردند و گاهی موفق شدند، اما فارغ از این لحظه‌های سیاسی، در زندگی روزمره خود همچنان به‌دنبال رؤیاهای کوچک اقتضایی خودشان بودند. به تعبیری، همان رؤیاهایی را که نخبگان بزرگ مطرح کرده بودند، مردم در رویه‌های جاری زندگی روزمره‌ خودشان به‌نحو مقتضی دنبال می‌کردند؛ به عبارت دیگر، بیش از اینکه در بند یک رؤیای بزرگ ایدئولوژیک یا نظام مسلکی سیاسی و نخبه‌گرایانه باشند، رؤیاهای واقعی روزمره خود را دنبال کردند و از این طریق زندگی در این سرزمین همچنان جاری می‌شد. شاید بهتر باشد که به‌جای ساختن و پرداختن رؤیاهای بزرگ ایدئولوژیک، مسلکی و نخبه‌گرایانه از بالا برای جامعه، اجازه دهیم و کمک کنیم که مردم ایران با همان رؤیاهای روزمره‌ اجتماعی خود زندگی کنند.

منبع: http://www.sharghdaily.ir/fa/main/detail/201066
مقصود فراستخواه نخبگان فلاسفه حذف فیلتر

مطالب مشابه پیشنهادی