۵. هنرپارتها و تأثیر فرهنگ یونانی
پس از مرگ اسکندر در ۳۲۳ پیش از میلاد، جانشینان سلوکی او، خود را در خطر حمله پارتها دیدند که، قلمرو خود را در آسیای مرکزی به سرعت گسترش میدادند و پیروزیهای نظامی آنها در آن ناحیه، ممکن است تا اندازهای به سبب اصل و نسب آریایی آنها بوده باشد، که ایرانیان را بر آن داشت تا پارتیان را خویشاوند خود بدانند. این پیوستگی، ورود آنان را به خوارزم تسهیل، و در تسخیر ماد به آنها کمک کرد. با وجود این، پیشرفت آنها، هم نامنتظر و هم شگفت انگیز بود. این امر به دست ارشک صورت گرفت که با شورش علیه سلوکیان در حدود ۲۵۰ پیش از میلاد، سلسله جدید را بنیان نهاد. هر چند در این زمان، از سوی آنان به عنوان استاندار باکتریا منصوب شده بود. وی قسمت اعظم شمال ایران را به تصرف در آورد؛ عنوان پادشاهی برخود نهاد و به سوی ماورای قفقاز پیش رفت. دولتی که وی تأسیس کرد، پس از مرگش همچنان توسعه یافت به حدی که از مرزهای شمال غربی هند به حدود جنوب غربی ایران رسید. مراحل مختلف گسترش، با توجه به پایتختهای مختلف آن معلوم میشود، به این ترتیب که، از حدود سده دوم پیش از میلاد، پایتخت آن در نسا (شهری بین عشق آباد و قوچان) که در حدود ۱۷۱ پیش از میلاد، به دست مهرداد اول ساخته شده بود. در روزگار ما، نسا در ترکمنستان، در حاشیه قرا قوروم، و در حدود ۱۸ کیلومتری عشق آباد قرار دارد و باستان شناسان شوروی طی سالهای اخیر، در این محل مشغول کاوش بودند. این ناحیه اندکی در شمال نسای جدید، که دیوارهای آن نیز به همان ترتیب ویران است، قرار دارد. شهر کهن، شامل یک قصر سلطنتی، یک گورستان و چند پرستشگاه بود. شهر جدید در پیرامون تالار وسیعی بناشد که دارای چهار ستون مربع، برای نگهداری سقفهای چوبی مسطح بود. در میان ستونها تندیسهایی از زن و مرد، و بزرگتر از حد طبیعی از گل قرار داده بودند. معماری خانگی، به معماری مذهبی شباهت داشت، زیرا یکی از وسیعترین خانههایی را که میخواستند حفاری کنند، در پیرامون یک حیاط داخلی ساخته شده بود که اطراف آن را ایوانی با ستونهای چوبی بر پایههای سنگی، مانند پرستشگاهها در برگرفته بود. اطاقهای وسیع آن، روبه حياط باز میشد. طی آخرین مرحلهای که مورد استفاده قرار گرفته، یکی از آنها را به عنوان اطاق ذخایر و اشیای گرانبها به کار برده بودند، و اگرچه در روزگار باستان دزدان به این ساختمان دستبرد زدند، مقدار زیادی اشیای گرانبها در آنجا کشف شد. این اشیا عبارت بودند از تعدادی تندیسهای کوچک نقرهای و زراندود، که هم نماینده خدایان محلی و هم خدایان هلنیستی مانند آتنه و همچنین ابوالهولها و جانوران اساطیری و تخیلی بود. سلاحهای مفرغی و آهنین، سفالینههای رنگ شده و جلا یافته، ظروف شیشهای شیاردار و اشیای ساخته شده از عاج نیز در آنجا به دست آمد. جالبترین یافتهها شامل پایههای مفرغی تختی بود به صورت چنگال گریفین (حیوان اسطوره مرکب از دال و شیر) که تعدادی برگهای کنگر را گرفته است و همچنین تعدادی پیالههای آبخوری بسیار زیبا. زیباترین آنها را با سنگهای گرانبها و شیشههای رنگارنگ و همچنین حاشیههای آرایشی تزئین کردهاند که سر انسان و جانور را نشان میدهند. پایههای آن را از نقره یا طلا میساختند و گاهی آن را به صورت سرحیوان در میآوردند. زیباترین آبخوری از این گونه را، به سده دوم پیش از میلاد، نسبت میدهند. همراه با آن حدود بیست تکه سفال، که دارای نوشتههایی به زبان پارتی با حروف آرامی بود به دست آمد. بیشتر آنهایی که مطلب آنها خوانده شده شامل رسیدهای شراب، و مربوط به سده اول پیش از میلاد بوده است.
ارشک به سبک بدوی لباس میپوشید و طرفدارانش نیز از او پیروی میکردند. در نسا تعداد زیادی تندیس به دست آمده است؛ بسیاری از آنها، از لحاظ سبک، شبیه تندیسهایی است که از نقاط پراکنده مانند خوارزم، زیارتگاه سرخ کتل از ناحیه کوشان در افغانستان، یانمرود شهری در آشور) به دست آمده است. با وجود این، تندیسهای نسبتا بزرگ در آن زمان زیاد متداول نبود و از این رو، تندیسهای نسا شاید از آن پادشاهان پیشین پارتی باشد. این تندیسها شاید الهام بخش آثار ساسانی مانند تندیس عظیم شاپور دوم باشد که در غاری در بالای بیشاپور فارس به رو در افتاده و شکسته شده بود.
پس از مدتی پارتها مراکز فرماندهی خود را، به شهر هکاتوم پیلوس صد دروازه انتقال دادند و از آنجا به اکباتان و سرانجام به تیسفون رفتند. در ۲۲۶ میلادی، هنگامی که پارتها مغلوب اردشیر بابکان شدند، تیسفون به صورت پایتخت دولت جدید ساسانی باقی ماند. طی دومین مرحله تاریخ پارتها، که تاریخ آن را از سال ۱۰ تا ۲۲۶ میلادی میدانند، سرزمینی که پارتها بر آن حکومت میراندند به اندازهای وسیع بود که سه سبک هنری عمده، همزمان در نقاط مختلف آن، به وجود آمد. بدین ترتیب، سنتهای بابلی و آشوری، در نواحی غربی متداول شد و با سنتهای رومی در آمیخت. حال آن که در شمال، پارت با ماورای قفقاز یک مسیر را طی کرد و هلنیسم یا یونانی مآبی، با صورتی که در زمان غلبة رومیان به خود گرفت، مدتها بیشتر از سایر نقاط آسيا منبع الهام هنرمندان شد.
از سوی دیگر، پارتهای آسیای مرکزی، بعضی جنبه های محلی، یعنی جنبههای آسیای مرکزی را مانند نشان دادن حرکت در هنر اقتباس کردند. شاید آنها زیبایی حرکت را در میان بیابانگردان سکایی یا در میان یونانیانی مشاهده کردند که، همراه اسکندر به آسیا آمدند. استفاده پارتها از خشت و ساختن ایوان با سه دیوار، به عنوان بخش مرکزی خانه، شاید تحت تأثیر سبک آسیایی باشد. باستان شناسان شوروی، ویرانه های قصرهای عظیمی را در نواحی خشک شده جنوب غربی ترکستان یافتهاند. فنون معماری آنها را نمیتوان به یونانی ها نسبت داد. گذشته از این، اگر چه اسکندر به دور شهرهایی که در آسیای مرکزی احداث کرد، دیوار کشید در نتیجه او را مؤسس استحکامات دیواردار، در این منطقه میدانند)، بناهای مشابهی مربوط به روزگار پیشین در سیبریه یافت شده است.|