سابقه دونالد ترامپ بعنوان یک تاجر و سوداگر دقیقاً برعکس شهرت او، نه نشان از توفیق داشته است و نه مهارت. ترامپ در حالی با وعده دستیابی به طرحهایی بهتر، به معاهده زیست محیطی پاریس و طرح بیمه درمانی اوباما پشت کرد، که تا امروز نه جایگزینی برای آنها آورده و نه حتی در مورد آنها وارد گفتوگو شده است.
حالا هم وارد صحنه بینالمللی شده است و میخواهد همان بازی را با برجام راه بیندازد.
در حالی او برجام را بدترین معامله ممکن میخواند که مذاکرات منتهی به برجام نمونهای شاهکار در دیپلماسی بینالمللی است و او هم هیچ طرح جایگزینی ندارد.
ترامپ فقط میخواهد تهران را با تحریم به زانو درآورد که سیاست داخلی تهران چنین نتیجهای را غیرممکن میکند.
هرچند ایران تشدید درگیریها در منطقه را سودمند نمیداند، ولی میتواند هر آنچه را غرب مایل است از راه بازرسیهای مستمر درباره برنامه غنیسازی ایران بداند، مخفی کند.
حالا فایده این سیاست تندروانه واشنگتن چیست؟ هیچ، فقط آشفتگی در حالی که داشت آرامش برقرار میشد.
فقط بوالهوسی و دمدمیمزاجی آمریکایی پس از چند دهه ثبات و قرار و از همه مهمتر فهم پدیدهای است که اروپا را مستقیما تحت تأثیر قرار میدهد: غرب به معنایی که روزگاری آن را میشناختیم، دیگر وجود خارجی ندارد. مناسبات ما با آمریکا را دیگر نه میتوان دوستانه خواند و نه حتی همکارانه.
ترامپ سازی کوک کرده است که ۷۰ سال اعتماد را نادیده میگیرد. تعرفههای تنبیهی وضع میکند و از اروپا اطاعت میطلبد.
درحال حاضر دیگر مسأله این نیست که اروپا با آمریکا در تجاوز به عراق و افغانستان همراهی میکند یا نه.
مسأله این است که دیگر همکاری دو سوی آتلانتیک در زمینههای اقتصادی، و سیاست خارجی و امنیتی، آیا اصلاً وجود دارد یا نه. و پاسخ هم روشن است:
درباره ویرانیهایی که ترامپ در این16 ماه در روابط میان آمریکا و اروپا به بار آورده است، هرچه بگوییم، کم گفتهایم.
اروپا توان محافظت از خویش را از دست داده است. هر آنچه ارزشهای مشترک اروپا را ضمانت میکرد، از دست رفته است. اروپا نفوذ سیاسی خود را در جهان از دست داده است.
اروپا باید خود را برای آمریکای ترامپزده آماده کند و پیش از حصول آمادگی باید از تحریک واشنگتن بپرهیزد.
اروپا میتواند به ایران نشان دهد که میخواهد به برجام وفادار بماند و میتواند کمپانیهای متوسطی را که مشتری آمریکایی ندارند، به ادامه همکاری با طرفهای ایرانی تشویق کند.
شاید اروپا بتواند راههایی برای حمایت از شرکتهای بزرگتر هم بیابد.
اروپا باید بکوشد که سازمان ملل را به اقدام و عمل وادارد، حتی اگر با توجه به حق وتوی آمریکا صرفا نمادین باشد.
سال ها اروپا درباره ساختن سیاست خارجی مشترک و قدرتمند برای اتحادیه اروپا صحبت کرده است و این حالا از هر وقت دیگری بیشتر ضرورت یافته است. ولی بعدش چه؟
مشکل یافتن توازنی میان جزم و حزم است. ترامپ ضعف را جز با تحقیر پاداش نمیدهد.
مقاومت هوشمندانه ضروری است، هرچند غمانگیز و پوچ به نظر برسد.
مقاومت برضد آمریکا.