شاه عباس در سال ۱۰۰۳ هجری قمری، اللهوردیخان را بهرغم مخالفت سرداران قزل باش، ارتقای مقام داد و به امیرالامرایی حکومت ایالت فارس و سپهسالاری ایران انتخاب کرد. او تا سال ۱۰۱۰ بر ایالت کهکیلویه غالب شد و ولایت لار، سواحل دریای عمان و جزایر بحرین را به تسخیر در آورد. شاه عباس در جنگهای بزرگی که با دولت عثمانی میکرد، بیشتر به نیروی نظامی او متکی میشد.
در یکی از لشکرکشیهای چهارگانهٔ شاه طهماسب به گرجستان (به احتمال فراوان لشکرکشی چهارم) الله وردی خان به عنوان اسیر به ایران آورده شد. او در جوانی در برابر سی سکهٔ زر به فروش رسید و پس از اینکه چندین بار در معرض خرید و فروش واقع شد، به خاطر شایستگی و درستی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت.
تسخیر بحرین
با دور زدن دماغه امید نیک در سال ۸۹۲ قمری توسط پرتغالیها، آنها به سوی سرزمینهای شرقی روانه شدند و کوشش فراوانی در تسلط بر خلیج فارس و اقیانوس هند به عمل آوردند. در سال ۹۱۲ قمری پرتغالیها با رشوه و حیله به جزیره هرمز راه یافته و در آنجا دژهایی ساختند و به مرور زمان جمعی بسیار از آنها در این محل ساکن شدند. آنها شروع به مداخله در امور جزیره نمودند و به زودی درآنجا صاحب اقتدار شدند. پرتغالیها به سرعت هرمز را به صورت مستعمره درآوردند و امیر هرمز تحت سلطه و فرمان آنان قرار گرفت. در سال ۱۰۱۰ قمری فرخشاه والی هرمز درگذشت و فرزندش فیروزشاه جانشین او شد. وزیر وی شرف الدین لطفالله بود که برادرش رکن الدین مسعود را حاکم بحرین کرده بود. پس از مرگ فرخشاه وی لوای استقلال برافراشت، اما چون از قدرت پرتغالیها میترسید، از خواجه معین الدین فالی که از نزدیکانش بود یاری طلبید. خواجه نیز موضوع را به اطلاع حاکم فارس رسانید. الله وردی خان جمعی تفنگچی را به همراهی خواجه به مدد حاکم بحرین و باطناً به تسخیر آن روانه نمود. خواجه به بحرین رفت و طی چند روز که در آنجا بود نقشهی تسخیر بحرین را مطالعه و پی ریزی نمود. سحرگاهی او و رئیس منصور که عموزاده اش بود با جمعی به خانهی رکن الدین مسعود رفته و او را همراه با ملازمانش به قتل رساندند. مردم بحرین در مقام مداخله و مقابله برآمدند. اما از بخت خوش خواجه، الله وردی خان، امیریوسف شاه برانغاری را – که در مراجعت از حج اموالش به سرقت رفته بود – همراه جماعتی جهت تفحص اموال مسروقه و معاونت خواجه معین الدین روانهی بحرین ساخت. آنها در موقع مناسبی رسیدند و با کمک هم بحرین را مسخر نمودند. فیروزشاه والی هرمز و پرتغالیان با شنیدن خبر تسخیر بحرین درصدد استرداد آن برآمدند و محارباتی درخشکی و دریا بین طرفین روی داد که خواجه و امیریوسف کشته شدند، اما در نهایت بحرین تحت حکومت الله وردی خان ماند و والی هرمز وپرتغالیان شکست خورده و مراجعت نمودند.
خبر فتح و تسخیر بحرین هنگامی به الله وردی خان رسید که او مشغول تسخیر لار بود. پرتغالیها ساکت ننشستند و فیلیپ سوم در نامهی خود به شاه عباس گفته بود بهتر است حاکم فارس بحرین را به شاه هرمز که باجگذار پادشاه اسپانیاست پس بدهد و از وی شکایت کرده بود که وی با پیش گرفتن روش غیر دوستانه قلعههای آنها را اشغال کرده است.
تسخیر لار
ولایت لار از آغاز دورهی صفویه باجگذار و مطیع دولت مرکزی شد. در زمان سلطان محمد خدابنده، نورالدهرخان حاکم آنجا درگذشت و پسرش میرزا علاءالملک ملقب به ابراهیم خان دوم بر جایش نشست. هنگامی که شاه عباس در راه دفع فتنهی یعقوبخان در فارس بود، ابراهیم خان جهت تهنیت جلوس شاه و اظهار اطاعت به خاطر ممانعت نزدیکانش نزد شاه عباس نرفت و شاه نیز کینهِی وی را به دل گرفت. در سال ۱۰۰۵ قمری، الله وردی خان حاکم فارس تصمیم به انتزاع قریهی سعادت آباد جویم از لار نمود. پس از انتزاع، شاه عباس قرابختیار نامی را به داروغگی آنجا منصوب نمود. حاکم لار سپه سالار خود محمد عبدالله میر درگاه را جهت استرداد سعادت آباد فرستاد و به حسب اتفاق میان رعایای سعادت آباد و شوراب نارویه بر سر تقسیم آب نزاع روی داد، قرابختیار صورت واقعه را به الله وردی خان اطلاع داد و این هم بر کینهی شاه عباس از خاندان لار افزود.
بدسلوکی ابراهیم خان با عاملان مالیاتی و اخاذیهایی که از تجار و مسافران مینمود مزید بر علت شد، شاه عباس از الله وردی خان خواست تا وی را تأدیب نماید، اما هنگامی که الله وردی خان به نزدیکی لار رسید، ابراهیم خان از در معذرت خواهی درآمد و متعهد شد منبعد در استرضای خاطر شاه بکوشد. الله وردی خان بنا بر صلاح وقت به فرمان شاه عباس فسخ عزیمت نمود و برگشت، لکن ابراهیم خان روال سابق را رها نکرد و شکایات زیادی از وکلاء و منسوبان وی به دربار میرسید.
در حدود سال ۱۰۰۹ قمری بازرگانی ونیزی به نام سانتوفونته همراه همسرش به قصد تجارت از بصره به هرمز رفت. اما بنا به دلایلی نتوانست آنجا بماند و همسرش را با برادرش و مقداری مال التجاره روانه نمود تا از کرمان و لار به بصره و از آنجا به ونیز بروند. در حوالی لار سواران ابراهیم خان آنها را به اسارت گرفتند و اموال آنها را غارت کردند. تاجر ونیزی به وسیلهی یکی از هموطنان خود مشکل را به شاه عباس اطلاع داد و شاه نیز از الله وردی خان خواست تا زن و اموال مرد ونیزی را از خان لار مسترد دارد. الله وردی خان ابتدا یکی از نزدیکان خود را به نزد ابراهیم خان فرستاد. ابراهیم خان اظهار بی اطلاعی نمود. تاجر ونیزی دوباره به شاه شکایت نمود. شاه نیز صریحاً از الله وردی خان خواست به لار لشکرکشی نموده و ابراهیم خان را مرده یا زنده نزد او بفرستد.
الله وردی خان با سپاهی عازم لار شد، خان لار متوحش شده و اسباب و زن تاجر را پس فرستاد و زبان به پوزش خواهی گشود، ولیالله وردی خان تنها شرط بخشودگی وی را آمدن وی معین کرد و گفت: اگر ابراهیم خان در قول خود صادق است مناسب است بدون ترس و وحشت به نزد ما بیاید. ابراهیم خان جرأت آمدن را در خود ندید و در مقام مقابله و قلعه داری برآمد، ولی در هنگام محاصره یکی از اعیان لار به نام قاضی ابوالقاسم که از معتبران و اشراف بود با برادرش به نزد خان فارس آمد. ابراهیم خان از رفتن ایشان هراسان شد و نوشاد نامی را که سپهسالارش بود همراه تعدادی برای وساطت و طلب امان نمودن فرستاد. الله وردی خان متوجه شد که فرستادگان لار در زیر قبای خود زره پوشیدهاند و این را حمل بر غدر و حیله ایشان نموده و دستور حبس آنها را صادر کرد. رشوه دهی و تطمیع امرا و اعیان لار نیز مؤثر واقع شد و بسیاری از آنها به اردوی الله وردی خان پیوستند و این باعث سستی بیشتر لاریان برای مدافعه شد.
ابراهیم خان دست از حصاری بود کشید و به قلعهای رفیع پناه برد. قلعه توسط سربازان الله وردی خان در حال سقوط بود و ابراهیم خان قدرت مدافعه در خود ندید و از تمرد پشیمان شد و امان خواست. الله وردی خان وی را امان داد و او همراه جمعی از معاریف و اعیان لار به نزد الله وردی خان آمدند. الله وردی خان نیز وی را با احترام پذیرفت و به عنوان مهمان نزد خود نگاه داشت، اما تعدادی از لاریان که عاملین اصلی فتنه بودند به قتل رسیدند.
الله وردی خان حکومت لار را به قاضی ابوالقاسم سپرد و قلعهی رفیع و محکم لار را ویران ساخت. آنها چند قطعهی بزرگ سیمانی از قلعه را به نشانهی پیروزی به یادبود باقی گذاشتند.
الله وردی خان با خان لار مهربانی نمود و وی را به عنوان مهمان طلقی میکرد. الله وردی خان در اوایل سال ۱۰۱۱ در بادغیس و هرات با قشون آراسته همراه ابراهیم خان و تحف و هدایایی که از خزاین لار به دست آورده بود بویژه تاج مکلل مرصع مشهور به تاج کیخسروی به اردوی شاه پیوست.
تسخیر بغداد
شهر بغداد در دورهی صفویه بارها محل درگیری ایران و عثمانی بود و چندین بار میان دو دولت دست به دست شد. هنگامی که شاه عباس در سال ۱۰۱۲ قمری پس از تصرف تبریز عازم تصرف ایروان بود به وسیلهی علی بالی زنگنه به الله وردی خان اطلاع داد تا بغداد را تصرف نماید.
در بغداد عثمانیان مستقر در آنجا، بیگلربیگی منصوب استانبول را اخراج و اوزون احمد را به جای وی برگزیدند. اوزون احمد به سبب اختلافاتی که با سلطان عثمانی داشت بر وی یاغی شد و فردی را نزد شاه عباس برای اظهار انقیاد و شاهسونی روانه ساخت. در روز دوشنبه بیست و دوم ربیعالثانی الله وردی خان عازم بغداد شد و امرای کهگیلویه، شوشتر، همدان و لرستان نیز در میان راه به او پیوستند. آنها تا رسیدن به بغداد قلههای بادراه، مندنجین، حسان، بکیسا، مهربان، بلاودور و همچنین هارونیه را به تصرف درآوردند و حکامی برای آنها منصوب شد. سپاه آنها بعد از زیارت قبور امام موسی کاظم و امام محمد تقی نزدیک بغداد. نخست حسین خان حاکم لرستان و حسن خان حاکم همدان پیش رفتند و جنگی میان آنها و عثمانیان روی داد که منجر به شکست و کشته شدن بسیاری از عثمانیان گردید. عثمانیها به قلعهِی بغداد رفته و حصاری شدند. هنگامی که الله وردی خان مشغول محاصرهی قلعه بود نامهای از شاه عباس رسید مشعر بر اینکه اگر اوزون احمد از وعدهی خود پشیمان گشته و مقاومت میکند، مصلحت این است که محاصره را رها نموده و به شاه در تسخیر ولایات آذربایجان و شیروان و گرجستان بپیوندند. الله وردی خان نیز محاصره را رها نمود و پس از اینکه در شیراز سپاهی و اسباب جنگ را مهیا نمود، عازم یاری به شاه عباس گشت، و هنگامی که شاه در کنار قلعهی ایروان به جنگ و محاصره مشغول بود به اردوی او داخل شد.
اللهوردی خان در جنگ با ازبکها
شاه عباس که به دلیل ضعف دوران حکومت پدرش، در آغاز سلطنت خود مواجه با دو دشمن در شرق و غرب بود، مصلحت دید با عثمانی صلح نماید تا بتواند در شرق حالتی تهاجمی بگیرد. او نخست در سال ۱۰۰۱ قمری با رجزخوانی عبدالمؤمن خان عازم خراسان شد و الله وردی خان را با جمعی از غلامان بر سر نیشابور فرستاد، حاکم آنجا تاب مقاومت نیاورد و قلعه به تصرف الله وردی خان درآمد، اما شاه عباس به علت سردی هوا و کمبود آذوقه صلاح کار را در مراجعت به قزوین (پایتخت) دید.
در سال ۱۰۰۷ قمری پس از مرگ عبدالله خان ازبک، شاه عباس تصمیم به یورش به خراسان گرفت. این زمان بهترین زمان برای لشکرکشی بود، زیرا دودستگی میان سلاطین ازبک به شدت دامنگیر شده بود. شاه عباس از الله وردی خان خواست تا با سپاه به وی بپیوندد. الله وردی خان نیز در محل سر پل هرات به اردوی شاه داخل شد و در جنگ رباط پریان سپاه صفوی ازبکها را به سختی شکست داد. دین محمد خان نیز توسط کلول بیک گرجی به قتل رسید.
اللهوردی خان و ساخت توپ در ایران
ایرانیان در سال ۹۲۰ در جنگ چالدران به خاطر عدم استفاده از سلاح گرم که عثمانیان از آن سود میبردند، شکست خوردند. زمان مناسب برای ساخت توپ و استفاده از سلاح گرم در میدانهای جنگ، پس از نبرد رباط پریان حاصل شد. در این سال هنگامی که شاه عباس از پیروزی بزرگ خود بر ازبکان بر میگشت، در قزوین هیأتی اروپایی به ریاست رابرت شرلی و آنتونی شرلی درچشم به راه باریابی بودند.
شاه عباس از این دو برادر در اصلاح ارتش استفاده نمود. الله وردی خان یکی از اعضای هیئت را که ریخته گر توپ بود بدین کار و آموزش آن به دیگران واداشت و با همت و پشتکار الله وردی خان، ایران و ارتش آن بزرگترین ضعف نظامی خود را از بین برد.
نقش اللهوردی خان در جنگهای ایران و عثمانی
الله وردی خان اوندیلادزه فرمانروای فارس و سپهسالار ایران، بازوی راست شاه عباس در جنگهایش با عثمانی بود. شاه عباس که بنا بر مصلحت از روی حزم و دور اندیشی با عثمانیان صلح کرده بود، پس از آسودگی از شرق ایران و دفع ازبکان، در فکر بازپسگیری مناطقی افتاد که به موجب صلحی مصلحتی به عثمانیان تقدیم کرده بود. از سوی دیگر عثمانیان به خاطر جنگ هایشان با خاندان هابسبورگ و شورشهای جلالی در آناتولی مواجه با مشکلات فراوان بودند و از هر سو زمینه برای اقدام شاه عباس مناسب مینمود.
شاه عباس با استفاده از موقعیت رو به تبریز نهاد و آن را از دست علی پاشا حاکم منصوب عثمانی گرفت، هنگامی که تبریز را تسخیر کرده و عازم ایروان بود، الله وردی خان به دستور وی جهت تسخیر بغداد عازم شده بود، اما شاه عباس به هنگام محاصرهی ایروان از الله وردی خان خواست تا محاصرهی بغداد را رها نموده و به او بپیوندد. الله وردی خان بعد از تسخیر قلعهی ایروان وارد اردوی شاه عباس گردید.
در عثمانی پس از مرگ محمد سوم فرزند سیزده سالهِی وی احمد بر تخت نشست. وی طی معاهده زیتواتوروک با خاندان هابسبورگ صلح نمود و دست به اقدامات اصلاحی در امور نظامی و مالی زد.
پس از تسخیر قلعهی ایروان، شاه عباس عازم دفع احمد پاشا – که در عادلجور و اخلاط و البستان استیلا یافته بود – شد. الله وردی خان از گوگچه تنگیز تا ارجیش را سه روزه پیمود، اما احمد پاشا با اطلاع از حمله وی به ناحیه موش گریخت و سپاهش از هم پاشید و الله وردی خان در ۲۲ ربیعالاول سال ۱۰۱۳ فاتحانه مراجعت نمود.
سلطان احمد، چغال اوغلی نومسلمان جنوایی را به وزارت برگزید. وی کوشید تا بی نظمیها را پایان دهد و اصلاحاتی به عمل آورد. سلطان عثمانی وی را که شجاع و دلیر بود مأمور دفع حملات ایران و استرداد مناطقی نمود که شاه عباس طی سال گذشته تصرف کرده بود. او در پایان سال ۱۰۱۳ در ناحیه موش به گردآوری سپاه پرداخت. شاه عباس که در این زمان سپاه خود را مرخص ساخته بود، در جنگ مردد بود، اما امرای سپاه وی پافشاری در محاربه میکردند. شاه دستور داد رعایای ساکن نخجوان و ایروان را به نقاط امن داخلی ایران بکوچانند تا از دستبرد عثمانیان در امان باشند و خود رو به تبریز نهاد و درآنجا نیز دستور کوچاندن ارامنه به اصفهان را صادر نمود. شاه زمستان را در تبریز گذرانید. اقداماتی که از سوی سردار عثمانی برای مصالحه صورت گرفت نتیجهای نداد. شاه عباس در صدد برآمد بر چغال اوغلی – که در وان منتظر رسیدن کمک بود، پیشدستی کند، از همین رو الله وردی خان را با همگی سپاهیانش – همراه سرداران نامدار دیگر همچون ذوالفقار خان قرامانلو حاکم آذربایجان، گنجعلی خان حاکم کرمان، حسن خان حاکم همدان و لشکری حدود سی هزار نفر – عازم وان برای محاربه با چغال اوغلی نمود. «شاه عباس پس از آن که مسافتی دراز الله وردی خان و همراهانش را بدرقه کرد هنگام وداع به الله وردی خان گفت: با آن همه تجربه و احتیاط و فداکاری و جرأتی که در تو سراغ دارم، نیازی به سفارش خاصی نیست، اما یادآور میشوم که این مأموریت اهمیت بسیار دارد و از همه مأموریتهایی که تا کنون انجام دادهای مهم تر است. زیرا شکست و یا پیروزی امپراتوری ما بسته به نتیجه آن است. اگر مغلوب شوی آنچه را که در این مدت از دشمن باز گرفتهایم از دست خواهیم داد»
الله وردی خان و همراهانش در یکشنبه آخر ماه صفر سال ۱۰۱۴ روانه شدند. آنها با حزم و احتیاط، بیست روزه خود را به شهر وان رسانیدند و حمله ایشان چنان ناگهانی بود که سردار ترک تنها زمانی که سپاه صفوی به یک منزلی وان رسیده بود متوجه شد. وی آن زمان بیش از پانزده هزار سرباز همراه نداشت، ناچار به قلعه وان پناه برد و به قلعه داری مشغول شد. در یورش اول نزدیک و هزار تن از سپاه عثمانی هلاک شدند و تنی چند از بزرگان به اسارت درآمدند. در همان حال خبر رسید که محمد پاشا با دو هزار سوار به یاری چغال اوغلی میآید. الله وردی خان قرچقای خان را روانه دفع وی نمود و او نیز آنها را شکست داد. سپاه عثمانی شکست خورد و رو به فرار نهاد».
سپس الله وردی خان و همراهانش که دستور تعقیب را نداشتند بازگشت کردند. نوشتهاند: «شاه عباس چون از بازآمدن وی آگاه شد با تمام سران کشور به استقبالش رفت و نسبت به او و سایر سردارانی که در آن جنگ شرکت کرده بودند مهربانی بسیار نمود». شاه عباس بعد از این پیروزی روی به سوی چالدران نهاد، محلی که جدش شاه اسماعیل از عثمانیان شکست خورده بود. چند روزی بعد ۵٬۰۰۰ سر از ترکان عثمانی که در جنگهای وان کشته شده بودند به نظر وی رسید.
چغال اوغلی از حمله به ایران منصرف نشده بود. وی پس از این شکست در ناحیه موش (منطقهای در آناتولی شرق واقع در شرق ترکیه امروزی) در مدت چهار ماه سپاهی عظیم از ایلات و کردها گرد آورد که تعدادشان به صد هزار نفر میرسید. سردار عثمانی در اواخر فصل پائیز به آذربایجان روی نهاد، شاه عباس نیز پس از آگاهی از این امر پیربوداق خان حاکم تبریز را مأمور اجرای روش زمین سوخته نمود. این بار نیز شاه عباس، الله وردی خان را با جمعی از امرا و سرداران نامدار مأمور به جلوگیری از پیشروی سپاه ترک نمود.
به گفته آنتونیو دوگوه آ: «شاه عباس حاضر شده بود که خود نیز با الله وردی خان و سرداران دیگر در جنگ شرکت کند ولی امیرالامرایی فارس از جانب همه سرداران از او خواست که شخصاً در جنگ شرکت نکند و جان خود را به خطر نیندازد، زیرا، اگر سپاه صفوی شکست یابد و شاه زنده بماند امید جبران شکست باقی خواهد بود، اما اگر خدای ناکرده اگر به شخص وی آسیبی برسد تمام امپراتوری از دست خواهد رفت و مخصوصاً اشاره کرد که چون فرمانده سپاه دشمن شخص پادشاه عثمانی نیست بهتر است که او نیز در میدان جنگ نباشد و این کار را به او که مقام سپهسالاری سپاه صفوی را دارد و هم سن و سال چغال اوغلی است واگذارد. شاه از گفته وی تشکر کرد و شجاعتش را ستود و گفت که چون او را سپهسالار کرده و به او اختیارات تام داده است مانند سربازی امر او را اطاعت خواهد کرد و به هر جا که او بگوید خواهد رفت».
شاه عباس با ملاحظه کثرت سپاه عثمانی کوششی جهت افزودن سپاه خود نمود و اعلام کرد هر کس از مردم و رعایای دهکدهها وارد سپاه شود و سر ۱ ترک را تحویل دهد معادل ۳۳ ریال جایزه خواهد گرفت و بدین وسیله پانصد تن داوطلبانه به سپاه صفوی وارد شدند.
در روز یکشنبه ۲۴ جمادیالثانی لشکر صفویان با لشکر عثمانیان وارد جنگ شد. شاه عباس رو به خدا کرد و گفت: «بارخدایا امروز با لشکر پر شر رومین مرا کار افتاده اگر میدانی که به جهت عجزه و مساکین و رواج مذهب حق خیرالمرسلین رومیان بهترند به ایشان توفیق بده و اگر مرا در امر مذکور بهتر می دانی توفیق مرا ده»
درجنگی که میان سپاه الله وردی خان گرجی و قوای ترک درگرفت، با رشادت سپاه صفویان، عثمانیان شکست خوردند و بسیاری از آنها کشته و بسیاری نیز اسیر و بقیه رو به فرار نهادند. بر اساس آماری که مؤلف تاریخ عباسی ارائه میدهد، در این نبرد ۱٬۰۰۰ صفوی و تقریباً ۱۵٬۰۰۰ عثمانی کشته شدند.
در میان کشتگان و اسرای عثمانیها بسیاری از سرداران بزرگ و پاشایان عثمانی به خوردند. ایرانیان پس از گریز عثمانیان لشکر غنی آنها را غارت نمودند. چغال اوغلی پس از گریز از جنگ از غصه جان سپرد و سردار پیروز ایران، الله وردی خان گرجی به شیراز بازگشت تا در بهار سال آینده با لشکری مجهز به اردوی شاه عباس بپیوندد، اما مقرر شد که چهار هزار تن از ملازمان او نزد شاه عباس باقی بمانند.
شاه عباس پس از این فتح عظیم عازم تسخیر قراباغ و گنجه شد، الله وردی خان نیز سال بعد به هنگام تسخیر شماخی (از مناطق جمهوری آذربایجان فعلی و در گذشته مرکز خانات شروان و گاه پایتخت شروانشاهان بوده است.) به اردوی شاه پیوست و شماخی را از دست احمد پاشای عثمانی گرفتند.
اللهوردیخان از کسانی بوده که در شکلگیری بخش مهمی از بناهای دوره صفوی نقش داشته است که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
پل تاریخی سی و سه پل یا پل اللهوردیخان: این پل با هزینه شخصی و بازبینی شخص اللهوردیخان بین سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۶ ه.ق ساخته شده، حجیمترین سازه آبی تاریخی بر بستر زایندهرود و به بیانی در کل ایران بهشمار میرود که طول آن ۲۹۵ متر و عرضش 14متر است.
- مدرسه خان شیراز: این مدرسه، از مدرسههای عالی قدیمی مشهور شیراز به شمار میرود که در زمان اللهوردیخان سنگ بنای آن گذاشته شد و ساخت آن در زمان پسرش امام قلیخان (سرداری که پرتغالیها را در خلیج فارس شکست داده و جزیره هرمز را از دستان آنها آزاد کرد) پایان یافت. یکی از دلایل ساخت این مدرسه علاقه اللهوردیخان به ملاصدرا بوده است. ملاصدرا از طرف علمای اصفهان طرد و به کهک قم تبعید شده بود. اللهوردیخان سپس نامهای به این مضمون به ملاصدرا نوشت: «من نمیتوانم به کهک بیایم تا بتوانم از محضر درس شما استفاده کنم و به همین جهت در شیراز بنای مدرسهای را برای شما شروع کردهام و همین که تمام شد اطلاع میدهم که بیایید و در این مدرسه تدریس کنید». به این ترتیب درخشانترین دوره زندگی ملاصدرا رقم خورد که طی آن کتابهای فراوان و ارزشمندی تالیف کرد و نظریه حکمت متعالیه را بنیان نهاد.