پیش از این به تخریب سنگنگارۀ مهرداد دوم اشکانی توسط شیخعلیخان زنگنه که در بیستون کرمانشاه واقع است اشاره کردیم. این بار اما سخن دربارۀ مهمترین و برجستهترین اثر باستانی ایران است؛ «ارگ پارسه» یا همان «تختجمشید» که اهل فرنگ آن را «پرسپولیس» مینامند. شوربختانه این شاهکار باستانی در دورۀ صفویه از گزند دستِ ویرانگران در امان نماند. گزارشهای تاریخی حاکی از انجام تخریبهایی بهدست سلاطین صفویه و والیان آنها در منطقۀ فارس است؛ بله! همان -بهزعم برخی- زندهکنندگان عظمت ازدسترفتۀ ایران باستان و پرچمداران ناسیونالیسم و ملیگرایی ایرانی و احیاگران فرهنگ باستانی ایرانزمین!!
«تعدادی از بازدیدکنندگان اروپایی گزارش میدهند که شاه عباس [دوم] قطعاتی از سنگها را برای کاخها و مساجد خود از این محل برداشته است. همچنین امامقلیخان -والی مشهور فارس- همین کار را برای بناهای خود در شیراز انجام داد. نیز یک فرماندار محلی شیراز در زمان شاه صفی، که از تعداد اروپاییهایی که از خرابههای پارسه دیدن کرده بودند عصبانی شده بود و برای هزینههای آنها متعهد و مؤظف بود هزینه بپردازد، یک گروه شصت نفره را فرستاد و دستور داد هر مجسمهئی را که میتوانستند روی آن دست بگذارند نابود کنند. این داستان توسط کاپوسین فریارس که ساکن اصفهان بود نیز گزارش شده است. بِمبو که در سال ۱۶۷۴ از خرابهها دیدن کرده بود گزارش میدهد که زمانیکه شاه از عملیات تخریب باخبر شد با اصرار اروپاییان یک فرمان قطعی برای تعلیق تعهدی که تا حدودی انجام شده بود، فرستاد. ژان شاردن نیز نوشته که شاه عباس سنگتراشانی را برای تهیۀ سنگهای بزرگ از ویرانههای تختجمشید فرستاد و آنها را به اصفهان آورد تا در ساختن بناهای خودش بهکار روند. سردار او، امامقلیخان نیز سنگهایی از تخت جمشید را برای ساختن مقر جدید خود به شیراز برده بود. با این حال بهگفتۀ ژان شاردن ویرانگرترین اقدام در تخریب تخت جمشید توسط جانشین امامقلیخان رخ داد. حکومت در آن زمان مخارج سفیران و سیاحان خارجی را تا وقتی که درون قلمرو پادشاهی بودند میپرداخت و هر منطقه مسئولیت هزینههای زندگی و اقامتگاهشان را عهدهدار بود و بهدیگر سخن هرچه آنها بیشتر میماندند مخارج بالا میرفت. شاردن گزارش میدهد که یکبار والی فارس پی برد که هزینۀ روستاهای نزدیک ویرانههای چهلمنار (تختجمشید) بهویژه استخر بهطور عجیبی زیاد است. وی سپس فهمید که علت چنین هزینههایی این بود که بیشتر سیاحان اروپایی میخواستند روزهای زیادی بمانند تا بقایای شکوهمند و حیرتانگیز تختجمشید را ببینند و طبیعتاً هزینههای اقامت موقت آنها توسط حاکم محلی پرداخت میشد. برای همین، گروهی شصتنفره از مقامات رسمی و کارگران را برای محو و تخریب سازهها و نقوش تخت جمشید فرستاد که عامل چنین بار سنگین مالی برای منطقه در نظر گرفته میشد.[۱]
«خارجی های بسیاری در آغاز سدۀ هفدهم به ایران میآمدند و گفتهاند که امامقلیخان، والی فارس در آن زمان، پیشنهاد کرد تا پرسپولیس را نابود کنند تا یکی از موردتوجهترین مقاصد بازدیدکنندگان خارجی از میان برداشته شود.»![۲]
جورجینا هرمان در کتاب «تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان» مینویسد: «شصت نفر را به منطقۀ تختجمشید اعزام کرده و دستور داده بود تندیسها را خراب کنند تا از علاقۀ اروپاییان نسبت به بازدید از آنها کاسته شود و روی برخی از نقشبرجستههای دورۀ ساسانی هم این تخریب همگانی بهچشم میخورَد.»[۳]
جُرج کرزن نیز مینویسد: «بنابر قول شاردن شاه عباس هم مأمورانی برگماشته بود که برای بنای كاخهای او از آنجا سنگ بیاورند و باز امامقلیخان والی گردنفراز فارس همین کار عنیف را برای ابنیۀ حاكمنشين خود در شیراز کرد و وزیرِ[؟] شاه صفی که از رفتوآمد پژوهندگان اروپائی به تختجمشيد که وی پذیرائی از ایشان را بر عهده داشت آزردهخاطر شده بود شصت نفر مأمور فرستاد تا آنچه از حجاریها و آثار را که قادر باشند از میان بردارند.»[۴]
پینوشت:
1- Mousavi, Ali. (2012). Persepolis; Discovery and Afterlife of a World Wonder. Printed in Germany: Walter de Gruyter, Inc., Boston/Berlin. ISBN 978-1-61451-028-4 pp. 70, 104-105.
2- Matthee, Rudi. (2009). The Safavids under Western Eyes: Seventeenth-Century European Travelers to Iran. Journal of Early Modern History 13, University of Delaware, 137-171. p. 162.
۳- هرمان، جورجینا. (۱۳۸۸). تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان. ترجمۀ مهرداد وحدتی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. ص ۸.
۴- کرزن، جرج. (۱۳۷۳). ایران و قضیۀ ایران. ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی. جلد دوم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص ۲۳۱.