14اوت1947، تولد کشور پاکستان بـه رهـبری مـحمد علی جناح و نخستوزیری لیاقت علی خان. این کشور در وضعیتی به استقلال میرسد که قـسمت شـرقی آن، یعنی ایالت بنگال، با پاکستان غربی 1600 کیلومتر فاصله داشت. همچنین منطقهء مسلماننشین کـشمیر بـه هـندوستان سپرده شده بود. بر سر همین موضوع بین پاکستان و هند جنگی در میگیرد. در ژانویه 1948، نـیروهای صـلح ملل متحد وارد کشمیر میشوند و موقتاً به زد و خورد بین دو کشور هند و پاکستان خاتمه داده مـیشود. در سـازمان مـلل متحد درباره این مسئله تصمیم گرفته میشود که جهت تعیین تکلیف مردم کشمیر، به آراء عـمومی مـراجعه شود؛ ولی تاکنون این امر صورت نگرفته است.
۱۱ سپتامبر ۱۹۴۸، محمد علی جناح پس از سالها رنج از بیماری سل (از 1۹۳۰) در خانه خود در کراچی در سن ۷۱ سالگی، بیش از یک سال پس از استقلال پاکستان، درگذشت . در تمامی این سالهای بیماری تنها خواهر او و چند نفر دیگر نزدیک به او از وضعیت او آگاهی داشتند. وی معتقد بود که آگاهی عموم از بیماریهای ریه او به لحاظ سیاسی به جایگاه وی صدمه میزند. خواهر وی فاطمه جینا بعداً نوشت: او حتی در اوقات پیروزی خود، شدیداً بیمار بود … او به طرز دیوانه واری برای تقویت پاکستان کار میکرد و البته او کاملاً سلامت خود را نادیده میگرفت. درحالی که سلامت وی بدتر میشد.
«ناظم الدیـن» بـعد از مـرگ محمد علی جناح به عنوان فرماندار کل پاکستان منصوب میشود اما مقام او سمبولیک و تشریفاتی اسـت. در حـقیقت ایـن لیاقت علی خان، نخست وزیر، است که کشور را اداره میکند. دولت لیاقت عـلی خـان در 1949، رژیم حاکم بر چین را به رسمیت میشناسد.
17اکتبر1951، پاکستان کشور قتل های مرموز سیاسی است. قتل هایی که هرچند قربانیانش شخصیتهای طراز اول این کشور باشند، راز قتل ها سربه مهر باقی میماند و این خود زمینه را برای مبدل شدن شایعات به روایات تاریخی مساعد میسازد.
لیاقت علی خان نخستین صدراعظم پاکستان در پارک شاروالی راولپندی در اثر شلیک گلوله که به سینه اش به قتل رسید. قاتل ظاهراً یک افغان پشتون بنام سیداکبر بود که از سخنان تند لیاقت علی خان نسبت به پشتون ها خشمگین گردیده بود. ضارب فوراً در همان محل کشته شد در حالیکه می شد وی را دستگیر کرد و با بازپرسی از وی به انگیزهی اصلی قتل پی برد.
پارکی که لیافت علی خان در آن کشته شد بعداً لیاقت باغ نامیده شد که بسیاری از گردهمایی های سیاسی در این محل صورت می گرفت. بلافاصله خواجه ناظم الدین، ضـمن حـفظ پست فرمانداری کل، مقام نخست وزیری را اشـغال مـیکند.
مـارس1953 ، به دلیل بروز شورشهایی در پاکستان شرقی (بـنگلادش کـنونی)، وجود اختلافات با هند بر سر موضوع کشمیر، کشمکش سیاسی با افغانستان و اخـتلاف بـر سر مالکیت منطقه پختونستان و بـالاخره پیـدایی انشعاب در حـزب مـسلم لیـگ به رهبری «خلیق الزمان» خواجه نـاظم الدیـن از فرمانداری کل استعفا میکند و «غلام محمد» به فرمانداری کل میرسد. در هفدهم آوریـل 1953، «مـحمد علی بغرا» سفیر پیشین پاکستان در ایـالات متحده، به نخستوزیری مـیرسد. در کـابینه محمد علی بغرا «فیلد مـارشال ایـوب خان» به وزارت دفاع منصوب میشود. محمد علی بقرا، در زمان تشکیل کنفرانس آسیایی -افـریقایی «بـاندونگ» با نهرو نخستوزیر هند بـر سـر مـوضوع کشمیر مذاکره مـیکند امـا گفتگوهای این دو رهبر سـیاسی بـه نتیجه نمیرسد.
سپتامبر1955-، پاکستان به عضویت پیمان نظامی بغداد در میآید.
اکتبر1955-، غلام محمد فرماندار کل پاکستان بـه عـلت بیماری استعفا میکند.
اکتبر1955-، «ژنرال اسـکندر مـیرزا»، به عـنوان فـرماندار کـل و «محمد علی چودری» بـه عنوان نخستوزیر انتخاب میشوند. اسکندر میرزا در اوایل حکومت خود به اتفاق «دکتر خان صاحب» حـزب جـمهوری خواه را در برابر مسلم لیگ تشکیل مـیدهد. از اقـدامات مـهم مـحمد عـلی چودری، تهیه قـانون اسـاسی جدید پاکستان است که به تصویب ملت نیز میرسد. طبق این قانون نام این کشور بـه جـمهوری اسـلامی پاکستان تبدیل میشود.
12اکتبر 1956- ، «حسین شاهد سـهروردی»، رهـبر حـزب عـوامی لیـگ، بـه نخستوزیری میرسد. روابط چین و پاکستان به دلیل عضویت پاکستان در پیمان بغداد رو به تیرگی مینهد.
14 ژوئیه1958-، ژنرال اسکندر میرزا جهت شرکت در کنفرانس سران عضو پیمان بغداد، وارد آنکارا مـیشود ولی این کنفرانس اصلاً تشکیل نمیشود؛ زیرا در همان روز، طی کودتایی که در بغداد روی میدهد، «ژنرال عبد الکریم قاسم»، «ملک فیصل دوّم» را به اتفاق سایر زمامداران رژیم سلطنتی به قتل میرساند. ژنـرال اسـکندر میرزا در پانزدهم ژوئیه 1958، از طریق تهران به کراچی باز میگردد.
7 اکتبر1958-، به دنبال کودتا در عراق و فروپاشی پیمان بغداد، به دستور ژنرال اسکندر میرزا در پاکستان وضعیت فوقالعاده اعلام میشود و ژنرال مـحمد ایـوب خان به فرمانداری کل نظامی سراسری منصوب میگردد. وی ضمناً ریاست ستاد ارتش و پست نخستوزیری را نیز در دست میگیرد.
27 اکتبر1958-، مارشال محمد ایوبخان طی کـودتایی بـه اتفاق ژنرال«اعظم خان»، «ژنـرال بـرکی» و «ژنرال شیخ» حکومت را به دست میگیرد و ژنرال اسکندر میرزا را معزول و او را مجبور به ترک کشور میکند. اسکندر میرزا از پاکستان روانه لندن میشود. ایوبخانا از این پس، پسـت نخستوزیری را در سیستم حکومتی کـشور حـذف میکند و در سراسر کشور حکومت نظامی برقرار میسازد. از آن زمان تا آوریل 1973 که «ذو الفقار علی بوتو» به نخست وزیری میرسد، حکومت در دست نظامیان قرار دارد. مارشال ایوبخان در 1962، قانون اساسی جدید پاکستان را تدارک مـیبیند. بـوتو در 1963، با عقد موافقتنامهای مرزی روابط پاکستان با چین را بهبود میبخشد و در بیست و یکم ژوئیه 1964، به اتفاق ترکیه و ایران، پیمان همکاری عمران منطقهای (R. C. D) را ایجاد میکند. این پیمان بعدا به «اکو» تغییر نـام مـییابد. ایوبخان مـوفق میشود که در انتخابات 1965، رقیب خود «فاطمه جناح» را شکست دهد.
اوت1965-، دومین جنگ هند و پاکستان بر سر مسئله کـشمیر آغاز میشود. بهانهء این جنگ، شورش مسلمانانی است که در کشمیر خـواهان الحـاق بـه پاکستان هستند. به دنبال این شورش، ارتشهای هند و پاکستان روانهء منطقه کشمیر میشوند و سپس جنگ به مـرزهای دو کـشور سرایت میکند و تلفات سنگینی به دو طرف میرسد، پاکستان به شورای امنیت شکایت مـیکند و اعـلام مـیدارد ارتش هند بخشی از پاکستان غربی را اشغال کرده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد، ضمن جـلسهای روز بیست و دوم سپتامبر 1965، را به عنوان اجرای آتشبس بین دو کشور معین میکند. پس از اجرای آتشبس، «الکـسی کاسیگین» نخستوزیر شوروی بـرای حـل اختلاف هند و پاکستان میانجی میشود و در شهر تاشکند جلسهای با شرکت کاسیگین، «گرومیکو» نخستوزیر و وزیر خارجه شوروی، ایوبخان رئیس جمهوری پاکستان و ذوالفقار علی بوتو وزیر خارجه این کشور و «لعل بهادر شستری» نـخستوزیر هند تشکیل میشود و دو طرف با امضاء مقاوله نامهای متعهد شدند که به کوششهای صلحآمیز خود ادامه دهند، اما، ساعتی بعد از انعقاد این پیمان، شستری نخستوزیر هند، دچار حملهء قلبی میشود و فـوت مـیکند و جانشینان شستری در هند به اهداف کنفرانس تاشکند توجهی نمیکنند.
مارس1969-، «ژنرال آقا محمد یحییخان» علیه ایوبخان دست به کودتا میزند و ضمن برکناری او به رئیس جمهوری میرسد. در زمان حکومت وی حزب عـوامی لیـگ شاخه پاکستان شرقی در انتخابات پیروز میشود. به این ترتیب، در 1971، کشور بنگلادش به وجود میآید. در اثر وجود بحران در کشور، جدایی پاکستان شرقی به عنوان بنگلادش و جنگ با هند بر سـر مـوضوع پشتیبانی هندوستان از «مجیب الرحمان»، ژنرال یحییخان استعفا میکند.
30 دسامبر1971-، ذوالفقار علی بوتو در وضعیتی سخت بحرانی، به ریاست جمهوری میرسد. بوتو ضمن ملاقات با « ایندرا گاندی پنجمین نخست وزیر هند و دختر جواهر لعل نهرو اولین نخستوزیر پیشین هند و همسر فیروز گاندی از پارسیان زرتشتی هند » در 1972، پیمانی را امضاء میکند که طـبق آن بـین دو کـشور صلح برقرار میگردد. ذوالفقار عـلی بـوتو در آوریـل 1973، از ریاست جمهوری پاکستان استعفا میکند و پست نخستوزیری را به خود اختصاص میدهد. بوتو ضمن اصلاحاتی که در قانون اساسی به عمل میآورد اخـتیارات نـخستوزیر را افـزایش میدهد و از آن پس ریاست جمهوری، عنوانی تشریفاتی میشود. بوتو سـعی مـیکند که روابط سرد بین مسکو و راولپندی را ترمیم کند، زیرا در مسئله بنگلادش روسها از مجیب الرحمان و دولت هند پشتیبانی کرده بودند.