پیشگفتار:
کشور هستهای پاکستان با مساحت ۸۸۱٬۹۱۳ کیلومترمربع و جمعیت آن ۲۲۸٬۹۳۵٬۱۴۵ نفر سی و چهارمین کشور از نظر وسعت و پنجمین کشور از نظر جمعیت است. مرکز این کشور اسلام آباد با نزدیک به دو میلیون نفر و بندر کراچی با حدود 15 میلیون نفر جمعیت بر کرانه دریای عمان مهمترین شهر آن است.
پاکستان با ۶۱۷ هزار پرسنل فعال نظامی حرفهای است و تعداد ۵۱۵ هزار نفر ذخیره فعال و تجهیزات نظامی فراوان با کمک سومین سازمان قدرتمند اطلاعاتی جهان (سازمان اطلاعات نظامی ISI) که زیر نظر نیروی زمینی آن فعالیت میکند مهمترین نیروی موثر بر طالبان افغانستان است. این عوامل سبب میشود که جهت تحقیق درباره طالبان بدون بررسی کشور پاکستان تحقیقی ناقص باشد. در همین راستا در این بخش به کشور پاکستان بپردازیم.
استقلال پاکستان:
کشورهای پاکستان، بنگلادش و هندوستان مجموعا شـبه قـاره هـند را تشکیل میدهند. این مجموعه در زمان ملکه ویکتوریا، با تبعید بهادر شاه گورکانی به رانگون پایـتخت برمه، جزء مستملکات بریتانیا گردید. از آن زمان ملکه ویکتوریا (1857)، عنوان «ملکه انگلستان و امپراطریس هـند» را به خود اختصاص داد. هـمچنین از ایـن تاریخ به بعد، وزارت مستعمرات بریتانیا یک مأمور سیاسی تحت عنوان حکمران کل هند، که ضمناً نایب السلطنه آن منطقه نیز نامیده میشد. به این سرزمین اعزام میکرد. مردم شبه قاره، برای رهـایی از سلطه بریتانیا، در 1885 حزب کنگره را در شهر بمبئی با هدف رهایی از قیود استعمار به وجود آوردند. در این حزب، مسلمانان و هندوها عضویت داشتند.
این حزب خانه سیاسی مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو بود که بعد از اعلام استقلال به عنوان اولین نخست وزیر هند انتخاب شد. در جلسه کنگره ملی هند در سال ۱۸۸۵، از جمع ۷۳ نماینده ۵۴ نماینده آن هندو و تنها دو نماینده مسلمان بودند. با چنین تقسیم بندی، جای تعجب نیست که سیاستمداران مسلمان در مبارزه شان برای استقلال هند ابتدا از همه روی حقوق خاص و مقررات استثنائی برای گروه قومی خود تمرکز میکردند. در نتیجه مسلمانان که همواره مورد هجوم قرار میگرفتند، برای تعیین تکلیف خود در جـامعه هـند، دست به تلاش زدند و در 1893«حزب مسلمانان هند شمالی» را تأسیس کردند. رهبران مسلمان بعداً در 1906، به تشکیلاتی که ایجاد کرده بودند «حزب مسلم لیگ» نام دادند و اعلام کردند که با وجـود اخـتلافات مذهبی با هندوها، حاضرند دوشادش آنان برای مبارزه با استعمار بکوشند.
در بیست و سوم مارس 1940، مسلم لیگ (اتحاد مسلمین) به ریاست «محمد علی جناح» جلسه تاریخی خود را در لاهور تشکیل داد. زعـمای حـزب در ایـن جلسه مصمم شدند که بـه هـرشکل مـمکن، خود را از سلطه استعمار برهانند و کشوری به نام «پاکستان» (کشور پاکان) به وجود آورند. در اثر استمرار تحرکات آزادی طلبانه، رهبران مسلم لیـگ مـانند مـحمد علی جناح و «لیاقت علی خان» در منازل خود تـحت نـظر قرار گرفتند.
نیاز های استراتژیک و فشار اقتصادی ناشی از جنگ دوم جهانی سبب شد که بریتانیای استعمارگر دیگر نتواند جلو استقلال هند را بگیرد. در اوایل سال ۱۹۴۷ حکومت ایالتی پنجاب به دلیل گسترش نفرت میان مسلمانها، هندوها و سیک ها، استعفا داد. در مارس 1947، «لرد مونت باتن» با سمت نایب السلطنه هندوستان، وارد دهلی شد و پیشنهاد کرد که یک حکومت ائتلافی از هـندوها، مـسلمانان و سـیکها تشکیل شود که در آن حکومت، «نهرو نخست وزیر» و «لیاقت علی خـان» معاون نخست وزیر باشند. با انتشار این پیشنهاد، مبارزات هندوها و مسلمانان علیه یکدیگر شدت گرفت. محمد علی جـناح اعـلام کـرد که هدف طرح «لرد مونت باتن» آن است که مسلمانان هند شمالی از تـشکیل حـکومت پاکستان صرفنظر کنند.
برای لرد مونت باتن ، دیگر روشن بود که حفظ یک دولت واحد جدید هند تنها یک خیال باطل است. حزب کنگره نیز مجبور بود، برخلاف خواست گاندی و نهرو، این امر را بپذیرد. همان بود که نظریه موسوم به "طرح مونت باتن " برای تجزیه این سرزمین به دو بخش هند و پاکستان، بالاخره در جون ۱۹۴۷ از سوی رهبری مسلم لیگ، حزب کنگره و سیکها و همچنان حکومت در لندن به تصویب رسید.
اینکه کشمیر تا امروز دستخوش کشمکش ها میان هند و پاکستان باقی مانده است، ریشه در آن دارد که در آن زمان این ایالت با اکثریت آشکار مسلمان، که از سوی یک شهزاده هندو اداره می شد، برای استقلال خود امید داشت و ضمن توافقنامهای از هردو جانب خواستار مهلت شده بود. اما مسلمان ها اعلام جهاد کردند و شهزاده هندو به دهلی فرار کرد و شمولیت کشمیر به قلمرو هند را پیشنهاد کرد. مونت باتن، که مدت کوتاه دیگری هنوز به عنوان فرمانده در هند مانده بود، با این پیشنهاد موافقت کرد، اما خواستار برگزاری یک همه پرسی در آینده شد، همه پرسی که تا امروز تحقق نیافته است. هند و پاکستان تا کنون سه بار بر سر منطقه کشمیر با هم جنگیدهاند.
بدین ترتیب، در چهاردهم اوت 1947، دو کشور هند و پاکستان به استقلال رسیدند. طبق توافق مناطقی از شبه قاره به غیر از کشمیر که اکثریت مسلمان داشتند به کشور پاکستان و مناطق پنجاب در شمال غرب و بنگال در شرق و مناطقی که هندوها و مسلمانان در هیچکدام اکثریت مطلق را نداشتند بین دو کشور تقسیم شد. این تقسیم بندی عجیب سبب شد که بزرگترین مهاجرتها تاریخ با مرگ دستکم یک میلیون هندو، سیک و مسلمان که تلاش داشتند به کشوری بروند که در آن اکثریت را دارند بوقوع بپیوندد. دلیل مرگ چند صد هزاری آواره شدن حداقل 14 میلیون نفر و مهاجرت آنها برای عبور از مرزها جهت اسکان در مناطق مذهبی مطلوب خود (مسلماننشین یا هندونشین)، گرسنگی، بیماری و خشونتهای گستردهای بود که در پی این مهاجرت افسار گسیخته بوجود آمد.
نام پاکستان:
(پاک + ستان) به زبان فارسی یعنی سرزمین پاکی. این نام نخستین بار در سال ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) توسط چودهاری رحمت علی که آن را در نشریه «امروز» یا «هرگز» منتشر کرد، به کار برده شد. این نام به عنوان سرواژه از نامهای سرزمینهای اصلی اسلامی مربوط به هند غربی ساخته شدهاست.
مرزهای پاکستان:
مرزهای پاکستان با کشورهای همسایه هر کدام حکایت جالبی دارد که بررسی وضعیت و تاریخچه آنها میتواند به روشن شدن جایگاه سیاسی و موقعیت این کشور در ارتباط با پرجمعیت ترین کشورهای دنیا (چین و هند) و یکی از پر مناقشه ترین کشورهای دنیا (افغانستان) و کشور خودمان ایران کمک کند کشوری که اگر سیاستهای سازندهای را برخلاف سالهای گذشته در پیش بگیرد قطعاً میتواند به صلح، ثبات و توسعه اقتصادی خود، جنوب و مرکز آسیا بسیار کمک کند.
الف- مرز یا خط دیورند در شمال با افغانستان
۱۲۳ سال پیش از سوی یک تبعه انگلیسی به عنوان مرز بین هند و افغانستان تعیین شد و موجب اختلافی کهنه بین دو کشور است.
دولت اسلامآباد خط دیورند را به عنوان مرز بینالمللی بین دو کشور به رسمیت میشناسند. اما افغان ها نظر متفاوتی داشته و سالهاست معتقدند؛ خط دیورند که در سال ۱۸۹۶ ترسیم شد، حاصل اقدام یک تبعه انگلیسی به نام «مورتیمور دیورند» است که بخشی وسیع از خاک افغانستان را با این خط جدا کرده و موجب شده است قومیتهای یکسان بویژه پشتونها را از هم جدا کرده است.
ب- مرز غربی پاکستان با ایران
خط مرزی ایران–پاکستان به طول ۹۵۹ کیلومتر میباشد که این دو کشور را از یکدیگر جدا میکند. این مرز از نقطهی تقاطع مشترک ایران، پاکستان و افغانستان آغاز میشود و خطی نسبتاً مستقیم به سمت جنوب شرقی را دنبال میکند تا به چشمههای آب گرمی برسد. در انتها، مرز به خلیج گواتر در دریای عمان ختم میشود.
تاریخچه خط مرزی ایران با هندوستان و پاکستان کنونی در دوران معاصر:
توافق ایران با انگلیس در تشکیل کمیسیون مرزی
در سال ۱۸۶۲م. در دیوار دفاعی هندوستان، تنها منطقهای که ترتیب قطعی برای آن، مطابق نقشه انگلستان داده نشده بود، منطقه بلوچستان بود. در آن هنگام خان کلات قسمتهای شرقی بلوچستان را تحت اداره یا نفوذ خود داشت. انگلستان درصدد بود بلوچستان را به صورت کشوری مستقل درآورد.
اولین کمیسیون برای تعیین مرزهای شرقی ایران، بین دولت ایران و خان کلات به حکمیت انگلستان تشکیل گردید، انگلیسیها به ظاهر نقش حکم را بازی میکردند اما در واقع مدعی آنها بودند و مطرح نمودن خان کلات بهانهای بود برای استقلال بلوچستان از ایران. بعد از شکست آقاخان محلاتی در مأموریتش برای استقلال بلوچستان، دولت انگلیس بر آن شد که این امر را توسط یکی از خوانین مقتدر محلی و با توسعه بخشیدن قلمرو او انجام دهد. مقتدرترین و مناسبترین فرد برای این منظور خان کلات بود. که انگلیس آن را تحتالحمایه خود کرد و بعد آن را جزء امپراتوری هند درآورد.
ایجاد روابط سیاسی بین دولت انگلیس و خان کلات باعث شد که از اغتشاشات بلوچستان جلوگیری شود و مقام حکمرانی خان کلات استحکام پیدا کند، اما لازم بود ترتیبهای تازه اتخاذ شود که سرحدات غربی این مملکت از تجاوزات مصون بماند و از دولت ایران که قریب بیست سال بود به سرحدات کلات تجاوز میکرد جلوگیری شود و در این بین یک حد و حدودی معین گردد. زمانی که ابراهیم خان در اوایل دهه ۱۲۷۰ق. در حکومت بلوچستان مستقر شد دامنه فتوحات وی انگلستان را مضطرب کرد و به فکر چاره جویی انداخت. دولت انگلیس میپنداشت که در صورت عدم مداخله، ابراهیم خان تمامی حوزه حکومتی خان کلات را فتح خواهد کرد و مرزهای شرقی ایران به هند نزدیکتر میشود. آنان درصدد برآمدند تا با تعیین حدود رسمی بین بلوچستان و کلات از پیشروی ابراهیم خان حاکم بلوچستان به سمت سرزمینهای غربی هند جلوگیری کنند.
- کمیسیون مرزی اول
با شکایات متعدد دولت انگلیس به دربار و دولت ایران، ایران تحت سرپرستی میرزا حسین خان سپهسالار در سال ۱۸۷۱م / ۱۲۸۷ق. حاضر به مشخص کردن رسمی مرزهای ایران و کلات با حکمیت دولت انگلیس شد. سر فردریک گلداسمیت به عنوان حکم انگلیس تعیین گردید. از طرف دولت ایران میرزا معصوم خان انصاری به عنوان رئیس کمیسیون مرزی انتخاب شد.
بر اساس موافقتنامه تعیین حدود مرزی کمیسیونرهای یاد شده آزادی خواهند داشت نقشهای از متصرفات ایران در بلوچستان و متصرفات خان کلات با مرزهای آن ترسیم کنند و آن را با خود به تهران بیاورند، پس از آن مسئله با آگاهی دولت بریتانیا به گونهای عادلانه تصمیم گرفته میشود. نماینده ایران میرزا معصوم خان در راه بازگشت به تهران به دولتمردان ایران مینویسد: «... این مأمور انگلیسی (گلد اسمیت) جز حمایت و تقویت خان کلات و تحصیل سند که کیج و تمپ و بلیده و مند و کوهک و اسپندار و بلکه بیشتر سرباز و دشت باهو تعلق به خان معزی الیه دارد و خیال دیگری ندارد...». به طوری که از نامه میرزا معصوم خان بر میآید، انگلیسیها در نقشه خود قصد داشتند، نواحی تمپ، کیج، بلیده، مند، کوهک و اسپندار و حتی نواحی سرباز و دشت باهو را از بلوچستان تحت مالکیت ایران جدا و به بلوچستان تحت تصرف انگلیس و به خاک کلات بیفزایند.
تلاشهای میرزا معصوم خان برای قرار دادن کیج و مند در قلمرو ایران به جایی نرسید. ناحیه دیگر که در این زمان مورد اختلاف بین گلداسمیت و میرزا معصوم خان بود، ناحیه کوهک و اسپندار بود. اما با همه تلاشهای مأموران ایرانی در افزایش سهم ایران از بلوچستان، دولت ایران در اوت سال ۱۸۷۱م/ جمادی الآخر ۱۲۸۸ق. پذیرفت که نقشهها و یافتههای یکجانبه گلداسمیت، مبنای صدور رأی نهایی قرار گیرد.
بدین ترتیب مناطقی از بلوچستان تحت مالکیت ایران جدا و به خان کلات داده شد که حاکم بلوچستان که از دست نشاندگان حکومت ایران بود و شاه ایران از این امر ناراضی بودند. نارضایتیهای حاکم بلوچستان و اقدام خودسرانه او برای تصرف نواحی از دست رفته، بعد از کمیسیون مرزی اول، سبب شد زمینههای تشکیل کمیسیون دوم مرزی نمایان شود.
- کمیسیون مرزی دوم
هر چند دولت ایران نقشه گلداسمیت را برای تعیین حدود مرزی از خلیج گواتر تا جالق قبول نمود، اما اختلاف بر سر کوهک و بخشی از دره ماشکید همچنان باقیماند. حاکم بلوچستان عصبانی و ناراحت از اصل تشکیل کمیسیون و تعیین رسمی سرحدات و به محض مراجعت هیئتهای طرفین از بلوچستان خودسرانه به اشغال و تصرف کوهک پرداخت. با تصرف کوهک توسط حاکم بلوچستان انگلیسیها درصدد زیر فشار گذاشتن دولت ایران به منظور دست کشیدن از کوهک برآمدند.
وزیر مختار انگلیس در تهران، طی نامهای به وزارت خارجه ایران، تقاضا کرده بود که با توجه به پذیرفتن نقشه گلداسمیت توسط دولت ایران، مسئله کوهک حل و فصل شود. با ادامه کنترل کوهک و اسپندک توسط دولت ایران، مأموران انگلیسی به فکر افتادند این مناطق را از دست ایران خارج نمایند.
به دنبال تعیین حدود و علامتگذاری بخش اول از مرزهای مکران (بلوچستان امروزی)، در سال۱۲۹۰ق. تامسن وزیر مختار انگلیس، طی نامهای به ایران خواستار تعیین حدود مرزی ایران و کلات از جالق تا ملک سیاه کوه شد. یکی از مهمترین عواملی که سبب شد انگلیسیها دو سال بعد از کمیسیون مرزی اول، تقاضای تشکیل کمیسیون دیگری بنمایند، بدون شک ترس آنها از تصرف قسمتهایی بود که تعیین حدود نشده بود. ترس انگلیسیها از آن بود که با تصرف کوهک توسط حاکم مکران امکان داشت، کوهک و نواحی اطراف آن به تصرف کامل ایران درآید. انگلیسیها بعد از تصرف کوهک توسط ابراهیم خان به تلاشهای خود برای استرداد این ناحیه به خان کلات ادامه دادند.
در نامهای که سفیر انگلیس به دولتمردان ایران نوشته بود، به خط مرزی گلداسمیت استناد نموده بود. طبق این نقشه، جالق و کله گان حدود مرزی ایران را تشکیل میدادند. در ادامه تقاضا کرده بود که خط مرزی از جالق الی کوه ملک سیاه در زمستان آینده تعیین شود. اما دولت ایران نواحی کوهک و ماشکید را متعلق به خود میدانست و با این طرح مرزی جدید انگلیس مخالف بودند.
بعد از آنکه سفارت انگلیس با اصرار دولت ایران، بر تعلق کوهک و ماشکید مواجه شد. و در این مورد با دولت ایران به نتیجه نرسید، دولت هند بریتانیا نیروهایی در سال ۱۳۱۲ق/ ۱۸۹۴ م در پنجگور در نزدیکی ایران مستقر کرد و در واقع میخواست، از راه تهدید نظامی دولت ایران را وادار به قبول درخواستهای خود بنماید، ابتدا به دلیل اهمیت استراتژیکی، شاه حاضر به واگذاری ماشکید نشد، در نتیجه تعیین حدود مرزی منتفی شد. بعد از مخالفت سردارهای بلوچ، شاه دستور تشکیل هیئتی برای تعیین حدود مرزی از جالق تا کوه ملک سیاه را صادر کرد.
با حل این اختلاف، تحدید و علامت مرزی در ۲۴ مارس ۱۸۹۶ م / ۹ شوال ۱۳۱۳ ق پایان یافت و موافقت نامهای به امضا رسید در نتیجه کار این کمیسیون، حاکمیت ایران بر مناطق چون کوهک، کناربست، اسفندک، و غرب رود ماشکید که از مدتها قبل در مالکیت ایران بودند، تأیید شد، ولی بخش عمدهای از ناحیه ماشکید و از آن مهمتر ناحیه میرجاوه و شهر آن و نقاط استراتژیک این منطقه از ایران جدا شد.
با جدایی این مناطق از مکران (بلوچستان امروزی) تحت مالکیت ایران علاوه بر اینکه دیوار دفاعی هندوستان کامل شد، مقاصد سیاسی انگلیس و بهرهبرداری درازمدت استعمارگران را نیز برای سالیان دراز تأمین کرد.
پ- مرز شمال شرقی پاکستان با چین
مرز پاکستان و چین به طول ۴۳۸ کیلومتر در راستای غربی-شرقی از نقطه اتصال با مرز افغانستان تا نقطه مورد مناقشه تا مرز هند در مجاورت یخچال سیاچن کشیده شدهاست. این مرز از کوههای قراقروم که یکی از بلندترین رشتهکوههای دنیاست عبور میکند.
مرز پاکستان و چین توسط هند که مدعی مالکیت بر تمامی ایالت جامو و کشمیر است، به رسمیت شناخته نشدهاست. این ادعا مرز چین و پاکستان را بیاثر کرده و هند را به همسایه افغانستان تبدیل میکند. هند پیمان ۱۹۶۳ پاکستان و چین در تعیین مرز را به رسمیت نمیشناسد و در سال ۱۹۸۴ یخچال سیاچن در کشمیر را اشغال کرد.
امروزه گردنه خنجراب تنها گذرگاه در مرز پاکستان و چین است که شاهراه قراقروم از آن میگذرد. شاهراه قَرهقُروم مرتفعترین جاده آسفالته بینالمللی در جهان است. این شاهراه چین را از طریق رشتهکوه قرهقروم با گذر از دره گردنه خنجراب در ارتفاع ۴۶۹۳ متر به پاکستان متصل میکند.
نام قرهقروم در زبانهای ترکی آسیای میانه به معنی «ریگ سیاه» است. گردنه کیلیک و گردنه مینتاکا نیز در گذشته مورد استفاده قرار میگرفتند ولی امروزه این دو گذرگاه بسته هستند.
ت- مرز شرقی پاکستان با هند
مرزی پر مناقشه از کشمیر گرفته تا منطقه پنجاب و جلگه سند بر ساحل دریای عمان که در یک توافقی یک شب از 14 تا نیمه شب 15 اوت 1947 نهایی شد و سبب اختلاف و چند جنگ بین هندوستان و پاکستان شده است.
این مرز جلگه سند و منطقه پنجاب را بین این دو کشور تقسیم و منطقه جامو و کشمیر استخوان لای زخم روابط باقی مانده که شرح آن پیش از این رفته است.
پس از استقلال از بریتانیا و جدایی از هندوستان، پاکـستان درمـسیر حوادثی قرار گرفت که بهطور خلاصه به آنها اشاره میکنیم.