■ کتیبهی شاپورِ اول در کعبهی زردشت در نقشِ رستم
تحریرِ پارتی
«من، شاپور،«خدای» پرستندهی مزدا، شاهِ شاهانِ ایران و انیران، که دودمانِ او از خدایان(است)، پسرِ اردشیر، «خدای» پرستندهی مزدا، شاهِ شاهانِ ایران، که دودمانِ او از خدایان(است)، نوادهی «خدا» پابگ شاه،(من)خدایگانِ ایرانشهر هستم.»
تحریرِ یونانی
«من، شاپور«خدای»پرستندهی مزدا، شاهِ شاهانِ آریاها و غیرآریاها، از دودهی خدایان، پسرِ اردشیر«خدای»پرستندهی مزدا، شاهِ شاهانِ آریاها، از دودهی خدایان، نوادهی پابگ«خدای»شاه، خدایگانِ دولتِ آریاها هستم.»
از زمانِ شاپورِ اول دومین پادشاهِ ساسانی(۲۷۲_۲۴۰) شاهدی بهصورتِ کتیبه در دست داریم که از نظرِ اهمیتِ آن دربارهی آگاهیِ ما از روابطِ رومیها و ساسانیها در قرنِ سوم بهاندازهی کافی موردِ اعتنا قرار نگرفته است. منظورِ ما کتیبهی سه زبانیِ شاپورِ اول در کعبهی زردشت است، در نقشِ رستم، نه چندان دور از تختِ جمشید. این کتیبه ما را در جریانِ خودآگاهی و سیاستِ این فرمانروا، ساختارِ دولتِ ساسانی و وضعِ مذهب در آن میگذارد. این متن نیز به علتِ قابلِ قیاس بودن با(Res Gestae Divi Augusti) یعنی گزارشِ توجیهِ اقداماتِ نخستین قیصرِ روم که بهصورتِ کتیبه به دستِ ما رسیده(Res Gestae Divi Saporis)، گزارشِ اقداماتِ شاپور نامیده شده است. به احتمالِ زیاد خودِ شاپورِ اول در آخرین سالهای زندگی این متن را تقریر کرده، بعد کتیبه از جانبِ پسرش هرمز پس از مرگِ پدر تعبیه شده است. بینِ ۱۹۳۶ و ۱۹۳۹ پژوهشگرانِ انستیتوی شرقیِ شیکاگو(Oriental Institute of Chicago) این کتیبه را کشف کردند که در سالِ ۱۹۴۰ نخستین بار انتشار یافت. تحقیقاتِ فراوانی که از آن هنگام انجام گرفته روشنگرِ این نکته است که تا چهاندازه اطلاعاتِ موجود در این کتیبه دربارهی رویاروییهای میانِ رومیها و ساسانیها، کاستیهای بسیارِ روایاتِ موجودِ غربیها را برطرف کرده است. برخی از چیزها، که مولفینِ لاتین و یونانینویس آنها را ناگفته گذارده بودند، تازه با این کتیبه موردِ توجهِ خاص قرار میگیرد. جایِ پیدا شدنِ این کتیبه و خودِ کتیبه که با عنوانِ شاپورِ اول آغاز میشود، پرتوی بر هدفهای سیاستِ خارجی و خودآگاهیِ دومین فرمانروای سلسلهی ساسانی میافکند.
شاپورِ اول لقبِ «شاهِ شاهان» دارد که قبلاً هم پادشاهانِ بزرگِ هخامنشی از آن بهرهمند بودند.(۱) بیش از هر چیز متممِ عنوان، فرمانروای«ایران و انیران»(۲) بودن، مستندِ ادعای فرمانروایی بر جهان از طرفِ شاپورِ اول است که روم را هم دربرمیگیرد.(۳) کتنهوفن به هر حال با افکندنِ نظری بر سیاستِ غربیِ شاپورِ اول تأیید دارد بر اینکه نباید بیجهت «به دنبالِ استردادِ میراثِ گذشتهی هخامنشیان بهعنوانِ ارائهی دلیلی برای دعاویِ سیاسی در برابرِ روم» بود.(۴) شاپور نه ایالاتی را که تسخیر کرده بود بهعنوانِ سرزمینهای پیشینِ هخامنشیان اعلام میدارد و نه کلیهی نواحی را تا پروپونتیس[دریای مرمره] بهعنوانِ میراثِ گذشتهی ایرانیان مطالبه میکند.(۵) از آن گذشته، ویژگیهای این سند با طرحِ چنین ادعایی الزاماً هماهنگی ندارد. منظور از تعبیهی این کتیبه، دادنِ گزارشی از اقداماتی است که فرمانروای ساسانی در آن فقط در زمینههای سیاسی و نظامی به دستاوردهای خود مباهات میورزد. م.
رستوفسف گمان دارد که این کتیبه از سالنامههای رسمیِ ساسانی پیروی میکند که اقداماتِ شاه را طبقِ نمونههای شرقیِ قدیم روز به روز و سال به سال ثبت میکردند. به اعتقادِ او، کتیبه نوعی خلاصهنویسیِ تاریخِ رسمیِ مملکت بوده است.(۶) هدفِ اصلی از ارائهی این متن بی هیچ تردید خودنماییِ شاپور اول بوده است. از شکستهای او به آن صورت که در روایتِ غربی مطرح است، خبری نیست.
غیرِ از عنوانِ رسمیِ شاپورِ اول، یعنی «شاهِ شاهانِ ایران و انیران»، باز خاطرههای دیگری هم از دورهی هخامنشیان مشهود است و به ذهن خطور میکند. این موارد را میتوان در شیوهی تعبیهی کتیبه در کعبهی زرتشت بازشناخت. ساختمانِ برجمانند، آتشکدهای از دورانِ داریوشِ اول در درهی نقشِ رستم، که از عبادتگاههای معتبرِ هخامنشیان است، وجود دارد. در آنجا، هخامنشیان به تکریمِ شاهانِ درگذشتهی خود در دخمههای کنده شده در دلِ کوه میپرداختند. از آن گذشته، پیوند با سنتهای هخامنشی در سه زبانی بودنِ کتیبه نیز به چشم میآید که به زبانهای فارسیِ میانه، پارتی و یونانی ارائه شدهاند، یعنی سه زبانِ مکتوبی که در دولتِ ساسانی معتبر بود. برخلافِ تحریرِ فارسیِ میانهای که بدواً کشف شد، ترجمههای پارتی و یونانی در وضعِ نسبتاً خوبی باقی ماندهاند. تحریرِ فارسیِ میانهای در ضلعِ شرقیِ پرستشگاهِ هخامنشیان، گونههای پارتی و یونانیِ متن در ضلعِ جنوبی و غربی تعبیه شدهاند. کتیبههای سترگ و تاریخیِ پادشاهانِ هخامنشی نیز به صورتِ سه زبانی(بابلی، ایلامی و فارسیِ باستان) ارائه شده بودند. این همسانی نمیتواند اتفاقی باشد.
در قرنِ چهارم نیز هنوز ساسانیان به هخامنشیان استناد میکنند، تا بدین ترتیب دعاویِ عرضیِ خود را در برابرِ حریف مشروع جلوه دهند. آمیانوس مارسلینوس نامهای را از شاپورِ دوم (۳۷۹_۳۰۹ م.) به دست میدهد، که خطاب به کنستانتیوسِ دوم قیصرِ روم است. در این نامه پادشاهِ ساسانی استردادِ ارمنستان و بینالنهرین را مطالبه میکند، و فراتر از آن، همهی سرزمینهای منتهی به استریمون و تا مرزهای مقدونیه را که در تصرفِ نیاکانِ وی بودهاند، میخواهد. در جایی دیگر مولفِ هم عصر، که کارشناسِ عالی مقامی در امورِ مربوط به شرق بود، از ادعای شاپورِ دوم نسبت به کلیهی اراضیِ منتهی به بیتینیا و سواحلِ پروپونتیس خبر میدهد. البته ایرادِ کتنهوفن درست است که میگوید، مورخِ رومی نامهی شاپورِ دوم را بسیار آزادانه بازگو کرد، پس آن را نباید در زمرهی شواهدِ اصیل تلقی کرد. با این وجود نمیتوان منکرِ این شد که در نامهی شاهِ ساسانی، عبارتِ (7) وجود داشته است. در هر حال، اگر دعاویِ شاپورِ دوم را که آمیانوس مارسلینوس ذکر کرده فقط در شمارِ «عبارتپردازیهای ادبی» بدانیم، در حقِ این اثر و مؤلفِ آن، که از اعتبارِ زیادی برخوردار است، بسیار بیانصافی کردهایم.(8) در عالَمِ پژوهش به این نکته اشاره میشود که یادآوریِ مرزهای دولتِ هخامنشی توسطِ شاپورِ دوم از دیدگاهِ رومیان«سیاستِ انفجاریِ خطرناکی»است. (9)
در سیرِ بعدیِ روابطِ رومیان و ساسانیان فقط اشاراتِ معدودی در شرق دیده میشود که میتواند حاکی از پیوند با میراثِ فکریِ هخامنشیان باشد.(10) با این وجودعلیرغمِ ضرباتِ متعددِ متقابل تا قرنِ هفتم، پویایی و تلاشِ سیاستِ خارجیِ ساسانیان در برابرِ غرب در جهتِ تحققِ آرزوی جاهطلبانهی برقراریِ مجدّدِ مرزهای هخامنشیان مشهود است. ظاهراً هرگاه از برنامهای در سیاستِ خارجیِ پادشاهانِ ساسانی سخن بگوییم که در نقطهی مقابل دعاویِ رومیان برای تأسیسِ دولتی جهانشمول قرار میگیرد، به خطا نرفتهایم.(11) با در نظر گرفتنِ رقابت بینِ رومیان و ساسانیان، به حق میتوان به این نتیجه رسید که«خودباوریِ مرامیِ آنها، همکاری و همیاری بر مبنای حقوقِ بینالملل را تقریباً منتفی میکرد».(12) اختلافاتِ مرزی که قرنها دوام داشت و رویاروییهای نظامی نتیجهی چنین طرزِ فکری بود.
پینوشت:
۱. از نظرِ اهمیتِ این عنوان برای اشکانیان نک:
J. Wiesehöfer, "King of Kings" and "Philhellén" : Kingship in Arsacid Iran, in: P. Bilde et al (Hgg.), Aspects of Hellenistic Kingship, 1996, 55ff.
2.
Ph. Gignoux, Anerān, EncIr 2 (1987) 30f;
Gh. Gnoli, The Idea of Iran, An Essay on its Origin, 1989 (Serie Orientale Roma LXII);Ph. Gignoux, Iran als religiöser Begriff Im Mazdaismus, 1993, (Rheinisch - Westfälische Akademie der Wissenschaften: Geisteswissenschaften; G 320).
ویزهوفر (Wiesehöfer 1994) ص ۳۷۰ در این مورد میگوید: منظورِ شاپور در کتیبهی زردشت در نقشِ رستم منجمله سرزمینهایی است که وی (موقتا) توانسته تسخیر کند(سوریه، کاپادوکیه، کیلیکیه)، در حالی که ارمنستان و ناحیهی قفقاز را هر چند در وهلهی اول قبایلِ ایرانی در آن ساکن نیستند، جزءِ ایران میشمارد. کرتیر ارمنستان، گرجستان، آلبانیا[اران]، سوریه و آسیای صغیر را جزءِ ایران میداند.
3.
Gh. Gnoli, Basileus basileôn, in: Gh. Gnoli/L. Lanciotti (Hgg.). Orientalia I. Tucci Memoriae Dicata, Bd. 2, 1987 (Serie Orientale Roma LVI 2) 509 ff.
4.
Kettenhofen(1984), 184 f.
۵. همانجا، ص ۱۸۴.
6.
M. Rostovzeff, Res Gestae Divi Saporis and Dura, Berytus 8 (1943/1944), 20 f.
7.
ad usque Strymona flumen et Macadonicos fines
8.
Mattehws(1989)und T. D. Barnes, Ammianus Marcellinus and the Representation of Historical Reality, 1988.
برای نگاهی به اوضاعِ شرق:
J. F. Mattehws, Ammianus and the Eastern Frontier in the Fourth Century: A. Participant's View, in: P. Freemann/D. Kennedy(Hgg.). The Defence of the Roman and Byzantine East, 1986,(=BAR International Series 297), p. 549 ff.
دربارهی ساسانیان بهعنوانِ خصمِ اصلیِ رومیها در شرق، همچنین نک:
J. Straub, Die Sassaniden als aemuli imperii Im Urteil des Ammianus Marcellinus, in: From Late Antiquity to the Early Byzantium. Proceedings of the Byzantological Symposium in the 16th International Eirene Conference, 1985, p. 37 ff.
J. Straub, Regeneratio imperii. Aufsätze über Roms Kaisertum und Reich Im Spiegel der heidnischen und christlichen Publizistik. Bd. 2, 1986, p. 218 ff.
9.
B. Rubin, Das Zeitalter Iustinians. Bd. 1, 1960, p. 253.
10.
E. Yarshater, Were the Sassanians Heirs to the Achaemenids?, in: Persia, 1971, p. 517 ff.
11.
Kettenhofen, 1984, p. 177.
12.
G. A. Lehmann, Weltherrschaft und Weltfriedensgedanke im Altertum, Mitteilungen der TU Carolo-Wilhelmina zu Braunschweig 7.1, 1973, p. 48.Funke, 1996, p. 225 f.