■ کوست(کوستک)، در زبانِ پهلوی به مفهومِ«جهت»، ناحیه(سرزمین) و یا مجموعی از چند ساتراپیا، بکار رفته است و فرمانروای هر ناحیه «پاتیکوس»، «پادکوست» یا (پادکوسان، پادکوسپان، پادوسیان) نامیده میشد. در کتیبهی شاپورِ اول در کعبهی زرتشت(سطرِ ۳)، «پادوگسبان»آمده است. این اصطلاح نزدِ جعرافیدانانِ دورهی اسلامی «فادوسپان» یا «فاذوسبان» است.
■ اُستان یا اِستن، معادلِ واژهی یونانیِ«ساتراپیا» است که هرودوت آن را برای عصرِ هخامنشی بکار میبرد. در عهدِ باستان به معنیِ سرزمین، کشور و گاه به معنیِ اُستان و شهرستان و در دورهی متأخر به مفهومِ مجموعهای از شهرها ذکر شده است.(2) رئیسِ هر اُستان هم شخصی به نامِ «اُستاندار» بوده است.(3)
■ شهرستان، مجموعهی چند «شهر» است. «شهر»، (خشثر، خشتر) در کتیبهای ساسانی به مفهومِ «کشور، مملکت و سرزمین» آمده است.(4) مجموعهای از«شهرستان» های ایران را «ایرانشهر» مینامیدند.
■ گَند (کند، کِنت، گنث) در شرقِ ایران زمین، به معنای یک«شهر» و یا «دژ» و «حصار و بارو» است، زیرا شهرهای قدیم مشتمل بر حصارِ دورِ مرکزِ اصلی، اراضیِ ساکنِ پیرامونِ شهر، بازار و حومههای آن بوده است. این واژه هنوز در اسامیِ شهرهای «اورگند، اورکند» ،«پنجیکنت، پنج کنت» و«سمرکنت، سمرکند، سمرقند» وجود دارد.(5)
■ پرگوار، کارنامهی اردشیرِ بابکان، واژهی «پرگوار»(6) را برای پیرامون، دور و اطراف بکار میبرد که به معنای یک محل و پیرامونِ آن است.(7) در مزامیرِ پهلوی، معنای این واژه با کلمهی سریانیِ «Saharta» به معنیِ اصلیِ«دور زدن» و یا «طواف کردن» و گاه «دور زدنِ حصار» مشابهت دارد.
در متنِ یونانیِ کتیبهی شاپورِ اول در کعبهی زرتشت در نقشِ رستم، به کرات اصطلاحِ «شهر و حونه» بهصورتِ: (Ksthgi Chai Prechvroi) به معنیِ «مردم و اراضی» یا اهالیِ یک سرزمین آمده است.(8) جغرافیدانانِ دورهی اسلامی، این اصطلاح را بهصورتِ «شهر، باره و پیرامونِ آن» بکار بردهاند.(9)
پینوشت:
۱. پیگولوسکایا.نینا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمه عنایت الله رضا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷، ص ۲۳۹ تا ۲۴۵.
۲. این واژه بهصورتِ قدیمترِ«اِستان» و با تلفظِ شبیهِ ارمنیِ آن«اُستان») نزدِ اعراب «اَستان» گفته میشده است. امروزه همان «اُستان» مصطلح است. طبری در تاریخِ خود، واژههای «استان»، «کوره»، «شهر» (به ریاستِ شهریگ یا "شهریج" (جمع: شهارجه)، «رذ» به معنیِ «رئیسِ ولایت»، «رئیسِ روستاک» (در عراق: تسوگ)را به کرات بکار برده است. رجوع کنید به توضیحاتِ نولدکه: تاریخ ایرانیان و عربها، ترجمه زریاب خوئی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸، ص ۶۶۸، ۶۶۹ و ۶۷۱.
۳. همان کتاب، ص ۶۷۱. مانندِ«استندارِ کشکر».
۴. کتیبهی شاپورِ اول در بنای کعبهی زرتشت در نقشِ رستم، به کرات و در سطرهای ۵ تا ۱۵ از«شهرستان» و یا«شهر»های مختلفِ ایران و سرزمینهای تابعه یاد کرده است.
۵. مینورسکی.ولادیمیر، تعلیقات بر حدود العالم من المشرق الی المغرب، تصحیح و حواشی مریم میراحمدی_غلامرضا ورهرام، تهران، دانشگاه الزهرا، ۱۳۸۲، چاپ دوم، ص ۱۴۹، ۳۳۱، ۳۳۲.
6. Pargavar
۷. کارنامهی اردشیر بابکان، بخش ۸، بند ۷. از همین واژه، لغتِ«پرکان» در پهلوی به مفهومِ دیوار، محوطه و حصار بکار میرود.
۸. عریان.سعید، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۸۲، ص ۵۵، سطر ۵، ۶، ۷ و بعد.
۹. یعقوبی.احمد بن ابی یعقوب(ابن واضح)، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۶، ص ۶۳، س ۱۹ و بعد.