مسئله آگاهی ساسانیان از هخامنشیان(بخش ششم)

مسئله آگاهی ساسانیان از هخامنشیان(بخش ششم)

درباره خاطره به جامانده از هخامنشیان و اسکندر در ایران(قسمت نخست)

تاریخ ثبت: (1398/11/10 )  تاریخ بروزآوری: (1398/11/10 )

این مطلب (1,595)  بار مطالعه شده است.

این مطلب را با دوستان خود در واتساپ به اشتراک بگذارید.

یکی از آبراه‌ها اردشیرگان نام داشت، به نام اردشیر که آنرا حفر کرده بود، و یکی دیگر که آنرا قطع می‌کرد سمیرامیس نام داشت، به نام آن ملکه. یکی دیگر دارایگان بود به نام داریوش.
این ذکر از داریوش در نوشته‌ای از داخل قلمرو ساسانیان بسیار قابل توجه است. همانطور که می‌دانیم، به نظر می‌آید که ساسانیان خاطره‌ی زیادی از هخامنشیان نداشتند. ذکر داریوش در اینجا، و بخصوص نام گذاری آبراهی به نام او بسیار جالب و قابل توجه است.

خاطره و بازتاب سلطنت شاهان هخامنشی در روایات و حافظه‌ی تاریخی سلوکی‌ها، پارت‎ها و ساسانیان در ایران

از مدت ها پیش به این نکته اشاره شده که مادها و هخامنشیان در آن چیزی که به "تاریخ ملی ایران" موسوم شده، یعنی آنچه که در اواخر دوره ساسانیان به عنوان فرهنگ و سنت تاریخی ایرانیان کم و بیش نهادینه شد و جنبه رسمی به خود گرفت، جای چندانی ندارند. یارشاطر در این رابطه به درستی تأکید کرده که گام تعیین کننده در جهت این "نسیان تاریخی" به احتمال زیاد در دوره پارتی‌ها برداشته شد، چون از ساسانیان، که در بسیاری موارد احترام خود را به اسلاف خویش در فارس اعلام کرده و آنان را بزرگ داشته بودند توقع می‌رود که سنت‌های هخامنشی را زنده و فعال کنند، نه اینکه آنها را به فراموشی بسپارند (یارشاطر ۱۹۸۳). کارشناسان در ارتباط با نوع و نحوه این فراموشکاری، بیش از هر چیز به این احتمال می‌اندیشند که سنت‌های کیانی (حماسیِ) شرق ایران - با توجه به گنجینه‌ای از سنت‌های مشترک تاریخی که حتی از دوران قبل از هخامنشیان هم وجود داشته - در دوران اشکانی، سنت های بومی جنوب غربی ایران را جذب و هضم کردند و یا جانشین آنها شدند. این تحلیل بدون شک از نظر اساسی و کُلی مطلب مورد بحث را به درستی توضیح می‌دهد، اما جزئیاتی از موضوع هنوز ناروشن می‌ماند، چون هر چه باشد پارتی‌ها هم آگاهی اندک و جسته و گریخته‌ای از هخامنشیان داشتند؛ و افزون بر این، ضروری است که تاریخ پس از هخامنشیان پارس را در چهارچوب این تحلیل کلی دقیق‌تر تعریف کنیم. 
نخست به مطلب اخیر می‌پردازیم:
نتایج تحقیقات جدید روشن کرده که پارس پس از اسکندر برای مدتی دراز تقریباً به صورت بلامنازع زیر سلطه و سیطره مقدونی‌ها، یعنی سلوکی‌ها ماند و فرمانروایانی که در آنجا (از آغاز قرن دوم قبل از میلاد) به نمایندگی از طرف سلوکی‌ها حکومت می‌کردند (فره تره کا) تنها اندکی قبل از فتح این مناطق به دست پارتی‌ها (حدود ۱۴۰ قبل از میلاد) توانستند استقلال خود را به دست آورند.

ارثيه دوران هخامنشیان در رفتار این فرمانروایان چه بازتاب و نمودی داشت؟


این نمود قطعاً در طرح ادعاهای بلند پروازانه شاهنشاهی نبود، چون آنان نه این عنوان را بر خود نهادند و نه از نشانه‌های ویژه شاهنشاهی هخامنشی (کلاه شاهی، کمان شاهنشاهی و امثالهم) استفاده کردند. و احتمالاً همین میانه روی آنان در جاه طلبی‌هایشان بود که پارت‌ها را بر آن داشت تا این فرمانروایان محلی را به عنوان [ ملک = شاه] حفظ کنند و مقام و موقعیتشان را از آنها بازستانند. این که این بزرگان (که شاید هم از اعقاب، هر چند ناخالص و مخلوط شده، هخامنشیان بودند؟) چه آگاهی و شناخت دقیقی از هخامنشیان داشتند، مسأله‌ای است که با توجه به نبود سنت تاریخ نویسی ایرانی - در مقایسه با سنت تاریخ نگاری یونانی - و با توجه به کمبود روایات کلاسیک باقی مانده از این دوره، تنها به صورت ناقص قابل تعیین است. در مورد دلایل معدود بودن روایات ایرانی که از آن دوره به صورت کتبی باقی مانده هم باید یادآور شویم که استفاده از خط میخی از قرار معلوم در همان اواخر دوران هخامنشیان به تدریج منسوخ شد و اسناد و مدارکی که به این خط نوشته شده بود به نحوی روز افزون برای معاصران "ناخوانا" شده بود. اگر بپذیریم که خط آرامی جای خط میخی را گرفته و در نتیجه نوع مطالب نوشتاری نیز تغییر یافته بود، در این صورت می‌توان با توجه به اینکه افزون بر آنچه ذكر شد، تخت جمشید نیز تخریب شده و منطقه پارس هم غیر مستقل و وابسته به حکومت مرکزی سلوکی‌ها بود. این احتمال را قابل قبول دانست که اصولاً نگارش مطالب در آن دوره، در مقایسه با دوره‌ی هخامنشیان، از اهمیت (بازهم) کمتری برخوردار بوده است. اگر افزون بر این‌ها، نتایج "تاریخ شفاهی" و "سنن شفاهی" را نیز از نظر داشته باشیم، می‌توان به این نتیجه رسید که حتی در خود دوره‎ی "فره تره کا" هم شناخت از روابط و مناسبات تاریخی دوران هخامنشیان، «ناچار، ناقص و جسته گریخته بوده است. روایات تاریخی... به اشخاص، اشیاء و رویدادهایی توجه دارند که هر یک به خودی خود و یا با توجه به تأثیر آن بر زمان حال، غیرعادی و فوق العاده و نتیجتاً جالب و شایسته حفظ و یادآوری محسوب می‌شود؛ چنین روایتی کنجکاوی ناشی از این فوق العادگی را ارضا می‌کند و پاسخگوی پرسش‌های مربوط به چگونگی ها و چراهاست». مشخص می‌توان پذیرفت که: نام شاهان هخامنشی بدون شک شناخته شده بود؛ این واقعیتی است که نام فرمانروایان پساهخامنشی در پارس [اردشیر، داریوش] آن را ثابت می‌کند. مبانی جهان بینی شاهنشاهی هخامنشی نیز قطعاً بر آنان معلوم بوده است، این واقعیت نیز با توجه به مراجعه دوباره ساسانیان به آریای دوران هخامنشیان و همچنین خویشاوندی تصورات ساسانیان از یک شاه آرمانی با ایده آرمان پادشاهی در دوره هخامنشیان قابل اثبات است.

گنجینه روایات شفاهی نیز قطعاً مجموعه بزرگی از افسانه‌ها و داستان‎های اسطوره‌ای را شامل می‌شد که بر سر زبان مردم بود؛ و نیز بدون شک گنجینه‌ای از "الگوهای داستانی"وجود داشت که در هر یک از آنها تغییر و تبدیل و پر کردن جای پهلوانان و رویدادها و موضوعات داستان با اشخاص و ماجراهای تاریخی (جدید) امکان پذیر بود. یکی از علل این که شناخت عامه از کورش و جانشینان او تدریج و پیوسته کاهش یافت و یا شکل دیگری به خود گرفت را می‌توان، افزون بر سایر عوامل مؤثر در ایجاد تغییر و تحول در فرهنگ‌های شفاهی، همین امر، یعنی تغییر و جابجایی شخصیت‌ها، وقایع و جزئیات تاریخی و جانشین شدن رویدادها و اشخاص و جزئیات حاشیه‌ای به جای آنها دانست. در این جا مطلب دیگری نیز روشن می‌شود: حداقل در قشر بزرگان سیاسی پارس در دوره سلوکیان و پارت‎ها، حس خود باوری و اعتماد به نفس، از موضع ضد یونانی یا ضد مقدونی تغذیه نمی‌شد، دست کم این که پارس از نظر سیاسی هرگز کانون مقاومت ضد هلنیسم نبود (ویزه هوفر ۱۹۹۴، در رد نظر ادی ۱۹۶۱).

اما از طرف دیگر:
علی رغم فقدان وجود طرحی کلی از یک "دین دولتی" ( قابل مقایسه با مسیحیت در واپسین مرحله امپراتوری روم در ایران دوره هخامنشی تا ساسانی و علی رغم این واقعیت که نوع برخورد و رفتار شاهان ایرانی با ملت‌های شکست خورده و دین و مذهب آنها، همیشه صرفاً سیاسی [و نه ایدئولوژیک] بود، حمایت شاهان از دین زردشت قابل انکار نیست. در این راستا، در وهله نخست زردشتی گری دینی و مبتنی بر اصول رایج در دوره پس از زردشت پیامبر، به زردشتی گری شاهان هخامنشی تبدیل گردید که "موبدان " مبلغ آن بودند. این زردشتی گری سنت‎های خاور نزدیکی را جذب کرد و ستاره راهنمای آن ضرورت‌ها و مصلحت‌های سیاسی بود. حال چنین به نظر می‌رسد که در دوره سلوکی‌ها و پارت‌ها، علی رغم پذیرش واقعیات سیاسی و تمکین به توازن قوا، در منطقه فارس، انگاشت و اندیشه ويژه‌ای از یک شاهنشاهی "آریائی" و "زردشتی" تا دوره حکومت ساسانیان دوام آورد و زنده ماند، که اگر چه دیگر به شخصیت‌های تاریخی هخامنشی متصل نبود، اما آنقدر استواری داشت که ساسانیان را ترغیب کرد آن را به عنوان عنصری از جهان بینی شاهنشاهی خود حفظ کنند و فعال نمایند. یکی دیگر از دلایل باقی ماندن احساس وجود یک تاریخ و سنت ویژه جنوب غرب ایران، بدون شک وجود "آثار مقدس" در نقش رستم، تخت جمشید و سایر نقاط فارس بود، این واقعیتی است که نه تنها تغییرات ساختمانی و ایجاد بناهای جدید در تخت جمشید و اطراف، آن را به اثبات می‌رساند، بلکه "استفاده مجدد" ساسانیان از دیواره سنگی نقش رستم و کعبه زردشت و یا برپا کردن مجدد تخت جمشید در استخر . حتی در حد اعلام این مطلب - نیز مؤید آن است. جالب است که در مکان‌های نام برده تقریباً هیچ اثری از مدارک و شواهد اشکانی مشاهده نمی‌شود، حال اگر به یاد آوریم که کاسیوس دیو نوشته است اردشیر یکم مناطق مورد دعوا با روم را با استناد به(palai persai) یا (progonoi)  - بدون اشاره به نام خاصی – از رومی‎ها مطالبه کرده بود (ویزه هوفر ۱۹۸۶a، ص ۱۸۱ به نقل از دیو ۸۰، ۴/ ۳) و این که شاپور یکم در کتیبه خویش در کعبه زردشت به "اهینه گانِ [نیاکان، پیشینیان] خود اشاره کرده، در این صورت به هیچ وجه نابجا نیست اگر فرض کنیم که منظور اردشیر و شاپور از این نیاکان - که نام‎هایشان برای این دو شاه ناشناس است. شاهان منقوش بر نقش برجسته های مقابر سنگی [نقش رستم] و نقش برجسته‎های تخت جمشید بوده است. افزون بر این، نقش آناهید در استخر نیز توصيف پلوتارک از "الهه جنگجوی" پاسارگاد راه آن طور که این مورخ در زندگینامه اردشیر به رشته تحریر درآورده، به یاد می‌آورد. (پلوتارک، اردشیر ۳؛ نیولی ۱۹۸۹، ص ۱۲۷ به بعد).

برچسب: ساسانیان; اسکندر; هخامنشیان
اثر یا گردآوری: یوزف ویسهوفر. ترجمه مرتضی ثاقب فر.;منبع: تاریخ هخامنشیان(جلد ۸، تداوم و تغییر). درباره خاطره به جا مانده از هخامنشیان و اسکندر در ایران   -  لینک منابع: https://telegram.me/atorabanorg   -  

 ساسانیان
 اسکندر
 هخامنشیان
1403/09/03 12:59
در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «انجمن خرد» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • انجمن خرد از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • درج در قسمت هایی که با ستاره قرمز مشخص گردیده الزامی است.
  • تعداد کاراکترهای نام، ایمیل و نظر نباید به ترتیب بیش از 100، 300 و 500 بیشتر باشد . در صورت عدم رعایت متاسفانه نظر شما ثبت نخواهد گردید.
  • نظرات پس از تأیید مدیر سایت منتشر می‌شود.

نام:

پست الکترونیک:

متن نظر:

کد امنیتی:

نظرات: