چکیده
دهقانان به عنوان طبقهای از اشراف و نجبای اواخر دولت ساسانی، هسته و پایهی ملت ایران در این دوران را تشکیل میدادند و در قرون نخستین اسلامی نیز از بعضی جهات دارای اهمیت بودند. در واقع، آنان طبقهی اشرافی بودند که پس از سقوط دولت ساسانی توانستند ادامهی حیات داده و میراث کهن ایران زمین را به نسلهای بعد انتقال دهند. در این تحول و تغییر موقعیت، دهقانان چندین نقش کلیدی را ایفا نمودند، از جمله اینکه آنان به عنوان میانجیهای دولت ساسانی و رعایای ایشان، در دورهی اسلامی نیز همین نقش را ایفا نمودند و خود از عوامل تسهیل فتح سواد ایران و حکومت داری اعراب بودند. آنان پس از فروپاشی دولت ساسانی، راویان داستانها و حماسهی ملی شاهان و قهرمانان اسطورهای ایران زمین شدند، که فردوسی و سایر مورخان اسلامی از آنها یاد کردهاند. از طرف دیگر، دهقانان پس از فتوحات اسلامی توانستند در سایهی تخصص و تجربه شان در ادارهی امور محلی و آشناییشان با رعایا و کشاورزان، نقش گردانندگان واقعی حکومتهای نخستین اسلامی را بازی کنند و فاتحان نیز ادارهی امور محلی و اراضی فتح شده را به آنها سپردند.
واژگان کلیدی
دهقانان، دولت ساسانی، انوشیروان، اعراب.
۱- واژهشناسی
واژهی دهقان معرب واژهی دهگان پهلوی است که آن نیز خود بر گرفته از شکل کهن تر دهیگان است. این واژه در کتیبههای فارسی باستان به صورت «دهيو» آمده است که به معنی سرزمین و کشور است و بعدها معنی روستا پیدا کرده است. معانی واژهی دهقان در ادبیات پارسی و کتب مورخان اسلامی به صورتهای مختلف آمده است. در کتاب مجمل التواریخ، این واژه به معنی «رئیس و صاحب اراضی و ضياع» آمده. در این بیت شاهنامه از دهقان به عنوان صاحب کشت و سرای یاد شده است:
بدین مرز دهقانم و کدخدای خداوند بوم و کشت و سرای
از دیگر معانی دهقان میتوان به مالک زمین، نژاد ایرانی در مقابل ترک و عرب، راوی سخن (مورخ)، کشاورز، برزگر و زرتشتی اشاره کرد.
٢- دهقانان در دورهی ساسانی
متون پهلوی و به تبع آنها مورخان اسلامی، نخستین بار عنوان دهقان را به دورههای اساطیری و به دورهی پیشدادی نسبت میدهند. بر اساس این منابع هوشنگ پیشدادی، پادشاهی را بنياد کرد و برادرش ویکرد (ویکرت، و هیکرت) دهکانیه را. مسعودی نیز پس از گزارش دربارهی تقسیم شاهنشاهی ایران به چهار طبقه، طبقهی چهارم را ساسانیان دانسته، اشاره میکند که طبقهی اول شهریگان بودند، طبقهی دوم دهگانان که از فرزندان وهیکرت پسر فرزال پسر سیامک پسر نرسی پسر کیومرث شاه بودند. وهیکرت نخستین کسی بود که دهگانی آورد. از طرف دیگر، برخی از مورخان اسلامی نیز دهقانی را به منوچهر نسبت میدهند در کارنامهی اردشیر بابکان نیز از دهقانانی یاد شده که دختری سه ساله از مهرک را از مرگ به دست اردشیر نجات دادند در ارداویراف نامه نیز آمده «دیدم بسیارگاه زرین و بستر خوب و بالشهای شایسته بر روی آنها کدخدایان و دهقانان نشسته بودند که ده، دودمان، میهن و ملک و جای ویران را آبادان کردند.»
در دوران تاریخی به دوران بهرام گور اشاره شده که به گزارش شاهنامه دختران دهقانی معروف به برزین را به ازدواج خود در میآورد. پس از آن در دوران قباد است که وی در راهش به سرزمین هیاطله با دختر دهقانی از نسل فریدون ازدواج میکند که نتیجهی آن پیوند، انوشیروان است. مورخان اسلامی دربارهی محل دهقان اختلاف نظر دارند. طبری محل مورد نظر را ابر شهر میآورد نویسندهی مجمل التواریخ روایت را کاملتر کرده، بزرگ شهر را دهقانی معرفی میکند که در اهواز میزیسته است. در کنار آن وی از اصفهان نیز یاد میکند و آن را صحیح تر میداند. دینوری نیز همین روایت را آورده، محل آن را در دهکدهای در راه اهواز - اصفهان می نویسد. برخی مورخان نیز به جای دهگان از اسوار یاد میکنند. هر چند محققان اعتباری برای این داستان قایل نیستند، اما میتوان گفت شایع کردن چنین داستانی یا در دورهی انوشیروان برای کاستن قدرت اشراف ملاک و اشراف نظامی و بالا بردن پایگاه طبقهای بود که خود در به وجود آوردن آن نقشی اساسی داشت، مخصوصا که نسل دهقانان را به فریدون و هوشنگ با برادر وی میرسانند، همانگونه که ثعالبی از زبان انوشیروان میگوید: ای گروه شاهان از دهگانی پاسداری کنید که نیای دور هوشنگ ما با همهی شاهی دهگان بوده یا اینکه بعدها دهقانان برای بالا بردن ارج و بزرگی خود در نزد اعراب، خود این داستان را بر ساختند و انوشیروان را از تخمهی خویش به حساب آوردند و از آنجا که انوشیروان در نزد اعراب ابهت و شکوه خاصی داشت و نام وی برتمام شاهان ساسانی اطلاق میشد، بنابراین، دهقانان نیز بهاین طریق میتوانستند دم از بزرگی و زبردستی بزنند.
دولت ساسانی که با حکومت اردشیر اول (۲۴۱-۲۲۶م) شروع شد، در آغاز بسیار کوشید تا حکومت ملوک الطوایفی مرسوم در دورهی اشکانی را حکومتی یکپارچه کند. این روند در زمان شاپور اول نیز ادامه داشت، اما جانشینان وی که آلت دست اشراف و نجبا و روحانیون بودند، تلاش زیادی در این راه نکردند، با این حال، قدرت شاهی در مقایسه با آخرین شاهان اشکانی افزایش چشمگیری یافت. پادشاهان بزرگی چون اردشیر اول، شاپور اول، شاپور دوم، قباد و انوشیروان توانستند دست کم قدرت به ارث برده را حفظ کنند. اما در دوران جانشینانشان، قدرت پادشاهی در سایهی قدرت اشراف قرار گرفت. شاهان ماجراجویی چون یزدگرد اول، بهرام پنجم و يزدگرد دوم در مقابل قدرت اشراف کاری از پیش نبردند. در زمان بهرام پنجم و يزدگرد دوم، اشراف از یک طرف خواهان کاهش مالیاتی بودند که به نفع خودشان بود و از طرف دیگر، ارکان اصلی شاهنشاهی، چون واستریوشانسالاری (رئیسکشتکارها) و ارتشتارانسالاری (سرفرمانده ارتش) در دست پسران مهر نرسی بود که خود از هر جهت بر شاه مسلط بود. بخشش مالیات و اهدای غنایم به اشراف و آتشکده های آذر گشنسب و آذرفرنبغ و مقرر کردن بیستگانی برای سربازان پیش از پیش دولت را در برابر اشراف ضعیف و خزانهی دولت را دچار کسری بودجه مینمود که این روند تا زمان قباد ادامه داشت.
قباد (۵۳۱-۴۸۸م) راه حل در هم شکستن اشراف را در حمایت از مزدک و مزدکیان که از حمایت عامه برخوردار بودند، دید بر این اساس، قباد با بهرهگیری از شرایط ویژه، موفق شد به وسیلهی مزدکیان قدرت اشراف زمیندار را بشکند و قدرت خود را از نو بر پا دارد. خسرو انوشیروان (۵۷۹-۵۳۱م) بر پایهی شرایط نو آفریده شده، سلطنت خود را بنا نهاد و البته دست به جابجایی قدرت در ارکان دولت زده، در برابر اشراف مالک و زمیندار و روحانیون، قدرت دیگری را علم نمود، تلاش انوشیروان برای افزایش اقتدار شاهی و کاهش قدرت اشراف و نجبا مبتنی بر زمینههایی بود که جنبش مزدکیان موجد آنها می باشد، پیامدهای جنبش مزدکیان، ساخت اجتماعی و اقتصادی شاهنشاهی را دچار تحول نمود و طبقات عامه که بیشترین پیروان مزدک را تشکیل میدادند، از تبعیضات طبقاتی و ستمهایی که به آنها میشد، به ستوه آمده در پی اصلاح جامعهی ساسانی بسر آمدند جنبش مزدک، اصلاح در ساختار جامعه و سلسله مراتب اجتماعی و دینی بود که اشراف و بزرگان و روحانیون را در بر میگرفت.
هر چند در نتیجهی این جنبش، بزرگان و نجبای به اصطلاح زمیندار زیان دیده بودند، اما در عین حال، انوشیروان لازم میدید که در پی این روند از طریق جبران زیانها، هم اشراف را تحت سلطهی خود در آورد، هم اقتدار شاهی را افزایش دهد. اصلاحات بزرگ مالی، اقتصادی و نظامی انوشیروان در راستای افزایش قدرت شاه و حکومت مرکزی بود. این اصلاحات، به ویژه مالی، نقطهی عطفی در تاریخ اقتصاد ساسانی بود و برای نخستین بار قدرت مالکان ارضی و سایر بزرگان را پس رانده و تمام در آمد مالیاتی را در اختیار شاه قرار میداد و تمام درآمدها به خزانه ریخته میشد. هر چند نباید به اصلاحات انوشیروان به نفع رعایا و کشاورزان خوشبین بود و هر چند احکام شاهی به شدت جانب اشراف زیان دیده را میگرفت، اما این احکام که شامل تعقیب بزهکاران، بازسازی خرابیها و اخذ تاوان از ستمکاران میشد، تلاشی بود برای دمیدن حیاتی نو در کالبد اشرافیتی جدید که با جنبش مزدکیان و تحلیل رفتن اشرافیت قدیمی آماده شده بود.
مفصل ترین گزارش دربارهی این اصلاحات از آن طبری است که پس از اشاره به سر و سامان دادن به زنان و کودکان حاصل از جنبش مزدکیان مینویسد: «کودکانی که از پایگاه اشرافی بودند و پدران یا قيم آنها مرده بودند، انوشیروان دستور داد به عنوان فرزندان او بنویسند. آنگاه، دختران ایشان را به همپایگانشان شوهر داد و جهاز ایشان را از بیت المال پرداخت و به جوانان آنها از خانوادهی اشراف زن داد و از آنها خواست که در دربار بمانند تا از ایشان در مناصب و کارهای دولتی یاری جوید» در جای دیگری که اشاره میشود انوشیروان، قاضیان و کارداران و شهرداران را برگزید، بایستی این گزینش از میان همین افراد بوده باشد. این که دهقانان از میان همین افراد بودهاند، بهیقین نمیتوان ثابت کرد، اما از آنجا که انوشیروان در پی افزایش قدرت خود بود، چنین برمی آید که دهقانان با ماموریت گردآوری خراج به مثابه کارداران انوشیروان عمل میکردند از آنجا که جامعهی ساسانی به طبقات مختلف تقسیم میشد، دهقانان جزو طبقهی اشراف، اما از حیث درجه در رتبه و مقامی پایینتر محسوب میشدند دهقانان قشر خرده مالک اشرافی بودند که به نظر میرسد تا پایان دورهی سلطنت بزرگ خسرو پرویز (۶۲۸ - 590م) در دهکدهها میزیستند و غالبا در خانهای اربابی با یک دژ سکونت داشتند محدودهی اراضی و املاک آنها بسیار کمتر از اراضی اشراف ملاک بود و از این حیث، از اشراف و نجبای بزرگ متمایز میشدند. این دهقانان ادارهی مناطق روستایی را بر عهده داشتند. البته دهقانان وابسته به آفريدهی خود بودند و از شاه فرمان میگرفتند و چه بسا که این محدود اراضی را نیز از شاه در قبال خدمات خود دریافت کرده باشند همانگونه که قاضیان و کارداران که از قشر جدید درباریان بودند و فرزندان شاه محسوب میشدند، میتوانستند زمین دریافت کنند. بهاین ترتیب، هم درباریان نوساختهای دولتی جزو اشراف زمیندار در آمدند و هم دهقانان که هر دو قشر وابسته به شخص شاه بودند از این زمان دهقانان مسئول گردآوری خراج و مالیات ارضی و وصول آن به خزانهی شاهی بودند و در ازای خدمات خود که پرداختن دستمزد آنها به جنس کافی نبود، روستاها را به عنوان تیول به آنها واگذار میکردند و از این طریق بود که اشراف درجهی دوم دهقانان با اراضی محدود پدید آمدند.
بنابراین، این دو قشر از یک طرف وظایفی را که قبلا اشراف زمیندار و نظامی برعهده داشتند، در اختیار خود گرفتند و از طرف دیگر، در کنف حمایت شاه، وسیلهای جهت محدود کردن قدرت اشراف بودند. در واقع، انوشیروان با ایجاد طبقهی جدید دهقانان به مثابه شاه عباس اول ، نیروی سومی پدید آورد که از طریق آن میتوانست نیروهای مقتدر اشراف را کنترل کند. تقسیم ایران به چهار منطقهی نظامی - سپاهبدی که قبلا ریاست آن با ایران سپاهبد بود، این نظر را تایید میکند. بر این اساس، شاه با تقسیم کشور به چهار منطقهی نظامی میتوانست از قدرت ایشان کاسته حتی آنها را در برابر هم قرار دهد جای دیگر این اقدام حمایت از بخش غير اسوار در برابر شراف نظامی بود همان کاری که بعدأ هرمزد چهارم (۵۹۰-۵۷۱م) آن را دنبال نمود و مانع از ظلم و ستم سربازان به رعایا میشد اما با این حال، دهقانانی نیز بودند که حتی در ردیف روستاییان محسوب میشدند و فرق چندانی با آنها نداشتند مسعودی دهگانان را در برابر شهریگان قرار میدهد و چنین به نظر میرسد که شهریگان یا حکمرانان شهرها را از میان دهقانان بر میگزیدند. واگذاری تیول به دهقانان آنان را در مقابل اشراف بلند پایه قرار میداد و بر این اساس، شاه نه تنها گردآوری مالیات را برعهدهی آنان نهاد، بلکه در ازای تیول، در هنگام شورش بالقوهی کشاورزان و احتمالا اشراف از آنها کمک نظامی میخواست. از آنجا که در بعضی منابع در داستان ازدواج قباد درهنگام عزیمتش په سرزمین هیاطله، از بزرگ شهر به عنوان اسوار و اسپهبد نام برده شده و همچنین، در گزارش طبری آمده که مروزان، شهربان خسرو پرویز دو پسر داشت که یکی زبان و شعر عربی دوست داشت و دیگری اسوار بود و به پارسی سخن می گفت و چون یک دهقان میزیست ، بنابراین، دهقانان علاوه بر داشتن تیول و ادارهی روستاها، اسوار نیز بودند احتمالا در اواخر دوران ساسانی اسواران از دهقانان بودند که سربازان استخدامی جدید به حساب میآمدند. به ویژه که بعدا در گزارشها مورخان اسلامی بیشتر دهقانان را صاحب شهر و قلعه میبینیم، و میتوان گفت که از این زمان به بعد، این دهقانان بودند که با داشتن تیول، دژ و نیروی نظامی مسئول تأمین امنیت شهرها شدند. به نظر میرسد که پس از دوران سلطنت بزرگ، یعنی پس از انوشیروان و خسروپرویز، دهقانان کم کم قدرت گرفته در کنار ادارهی روستاها، ریاست شهرها را برعهده گرفتند که از آن جمله میتوان به ماهويه دهقان مرو، دهقان سوق الاهواز و دهقان شوش ) اشاره کرد.
دهقانان، کشاورزان درجه اول نیز به حساب میآمدند و نمایندهی دولت در میان رعیت بودند و نظر به اطلاعات محلی که دربارهی اراضی و کشاورزان داشتند، به راحتی میتوانستند هزینه ها و مخارج دربار و جنگها را تامین کنند. در اثنای حکومت اسلامی نیز میبینیم که دهقانان نمایندگان حاکمان جدید در میان رعایا و وسیلهی ارتباط مغلوبان با فاتحان هستند در راس طبقهای که دهقانان در آن قرار میگرفتند، هتخشبذ (رئیس طبقه چهارم دورهی ساسانی) و واستريوشانسالار قرار داشت، وی رئیس مالیات ارضی بود، رئیس مردمانی از قبیل غلامان، دهقانان، تاجران و غيره و دهقانان در این طبقه مأموران جزیی بودند که با توجه به تمرکز اداری دولت ساسانی، کارهای کشوری جزء در شهریک و دیهیک را انجام میدادند و از آنجا که آنان مسئول اداره امور محلی بودند، نسبت به رعایا سواد مختصری داشتند.
بر این اساس، میتوان نتایج اصلاحات انوشیروان را در این زمینه چنین خلاصه نمود: در پی قلع و قمع جنبش مزدکیان و اصلاحات مالی، طبقهی جدیدی شکل گرفت که اعضای آن از همان آغاز صاحبان مقامات رسمی مهمی شده، ادارهی امور محلی را بر عهده گرفتند، به طوری که کم کم امور محلی هر محل از امور سیاسی امپراتوری اهمیت بیشتری پیدا نمود. دهقانان در جهت تضعیف قدرت اشراف هم صاحب تیول شدند و هم ستون فقرات ارتش ساسانی را تشکیل میدادند و از لحاظ اقتصادی نیز گردآورندگان مالیات بودند. نتیجهی جمع شدن تمام این ملاکها و مقولهها در نزد دهقانان برابر بود با کاهش قدرت اشراف زمیندار و نظامی که بعدها نتیجهای شومی به بار آورد، تبدیل امپراتوری ساسانی از دولتی متمرکز به دولتی با نظام فئودالی بود که در آن مقامات محلی و دهقانان بیشترین قدرت را داشتند و در اواخر دولت ساسانی در نزد ایشان رفاه محلی مهمتر از یکپارچگی و اتحاد حکومت شده بود. در طول این دورهی آشوب، حکام محلی، دهقانان و مقامات، بیشتر علاقهمند به حفظ شهرها و دهاتشان بودند تا دفاع از کل شاهنشاهی و بر همین اساس بود که دهقانان با فاتحين عرب در مورد پرداخت جزیه توافق کردند در نتیجه، اعتلای قدرت دهقانان و مصالحهی آنها با اعراب یکی از عوامل اصلی فروپاشی امپراتوری ساسانیان به شمار میآید.
۳- موقعیت دهقانان در جامعه ساسانی
دهقانان علاوه بر اینکه وظایف اقتصادی، سیاسی و اداری را بر عهده داشتند، از بعضی جهات دیگر نیز به واسطهی نقش اقتصادی و اداری ای که ایفا میکردند، در نزد شاه از اهمیت برخوردار بودند. داستانی از فردوسی موقعیت دهقانان را در جامعه نشان میدهد، بر اساس این داستان، خزانهی خالی انوشیروان به پول بسیار نیاز پیدا میکند، بزرگمهر به او پیشنهاد میکند که پول را به صورت قرضی از بازرگانان با از دهکانان تامین کند و شاه نیز میپذیرد. این داستان نشان میدهد که دهقانان نیز در ردیف بازرگانان از ثروت بسیار برخوردار بودند، اما این امر دلیل نمیشود تا تصور کنیم که دهقانان بلافاصله در پی اصلاحات انوشیروان از چنان ثروت و مکنتی برخوردار شده باشند که شاه برای رفع نیاز خود نه به اشراف زمیندار درجه اول، بلکه به اشراف درجهی دوم نوپا روی بیاورد. به گزارش مسعودی دهقانان دارای پنج مرتبه یا طبقه بودند. شاید در آنجا که بلاذری دهقانان و اسواران و دهسالاران را در کنار هم قرار میدهد، تصورش درجات مختلف این نجبای مالک زمین بوده است. چرا که این طبقات نیز همانطور که اشاره شد، در ازای خدمات خود از طرف شاه تیول دریافت میکردند به گزارش بیرونی در ماه دی، در روز خور ماه یا خرم روز (اولین روز دی) پادشاه از تخت به زیر میآمد و جامهی سپید میپوشید. در این روز پادشاه با دهقانان و برزیگران مینشست . در آیین نوروز نیز دهقانان به همراه برزیگران با پادشاه دیدار میکردند که بر اساس گزارش بیرونی «آیین ساسانیان در نوروز این بود که پادشاه به روز نوروز شروع و اعلام میکرد که برای ایشان جلوس کرده که بهایشان نیکی کند و روز دوم را برای دهقانان که قدری مقامشان بالاتر از تودهی مردم بود، جلوس میکرد.» بنابراین، در ایام نوروز ، روز دوم و در دی ماه، روز اول به دهقانان اختصاص داشته است.
در آغاز در تقسیمات استانی، دهقانان در پایین ترین رده قرار میگرفتند که رئيس ده یا روستا بودند. بر این اساس، هر استان به شهرستان و هر شهرستان به روستاهایی تقسیم میشد این تقسیم بندی سنتی و نام های آن در سراسر کشور یکنواخت نبود و به اقتضای زمان دگرگون میگشت. آن چنان که دهقانی که زمانی ریاست پایینترین قسمت اداری را برعهده داشت، در اواخر دولت ساسانی تا ریاست شهر و قلعه ارتقا یافت و بعدها در ازمنهی اسلامی نیز مفهوم کشاورز و زارع پیدا کرد، مثلا در گزارش ابن اعثم کوفی آمده که سعید بن عثمان در روزگار معاویه، بسیاری از ملکزادگان را به دهقت و خدمت خرماستانهای خویش مشغول گردانید که ایشان را عظيم ناخوش آمد، چه دهقنت و عمارت کار ایشان نبود. در طول فتوحات اسلامی نیز در بعضی مواقع دهقان با مرزبان در آمیخته شده است. مثلا در هنگام فتح شوش، بلاذری در یک جا او را مرزبان نامیده، کمی بعد او را دهقان میخواند. بعضی از منابع نیز ماهویه را مرزبان نامیدهاند. طرفه آن است که لفظ دهکان در اواخر حکومت ساسانی کلیت پیدا کرده و تا ازمنهی اسلامی مصطلح بوده است، به گونهای که حتی کشاورزان را به صورت دهقان مینامیدند. به همین جهت، در بعضی مواقع، به معنی کشاورز و رعیت هم آمده و گاهی نیر به صورت مالک زمین و اشرافی بر این اساس، احتمالا در آغاز حمله اعراب، ایرانیان به سبب اشتغال به کشاورزی در نزد آنان، دهقان نامیده شدهاند و چون مالکان ایرانی دهکان نامیده میشدند، در اسلام نیز من باب اطلاق جزء به كل همهی کشاورزان را دهقان نامیدهاند.