۶- دهقانان انتقال دهندگان فرهنگ و سنت ایرانی
اقدامات دهقانان تنها به ادارهی امور محلی و خدمت به حکومت اسلامی خلاصه نمیشد، دهقانان در کنار دبیران قشری بودند که در سایهی نفوذ و اقتداری که در اواخر دولت ساسانی و در خلال حکومت اسلامی به دست آورده بودند، توانستند به بقای خود امیدوار باشند، چرا که سایر اشراف و نجبای درجهی اول ساسانی با از ایران خارج شده یا به گوشهای فرار کرده بودند. بقای دهقانان برابر بود با بقای فرهنگ ایرانی، در گزارشها مورخان و جغرافی دانان اسلامی مکرر به وجود دهقانان در سرزمین فارس، خراسان و ماوراءالنهر بر میخوریم. در فارس دهقانان به واسطهی تجارت در این منطقهی غنی، نفوذ و قدرت فراوان یافته بودند. به گزارش ابن حوقل در سدهی چهارم در فارس هم آتشکدههای فراوان بوده و هم زرتشتیان بسیاری که هنوز آداب و رسوم خود را حفظ کرده، خاندانهای قدیمی را پاس میداشتند. در خراسان نیز وضع بر این منوال بود و گزارشها از تعداد فراوان دهقانان در جوزجان، ماوراء النهر، طالقان و سایر شهرها خبر میدهند.
بدون شک موقعیت دهقانان موجب آن بود که به نوبهی خود قسمت اعظم پیروان ایشان نیز به دنبال آنان به اسلام بگروند اما به نظر میرسد اسلام آنان ظاهری بوده است، چرا که در سدههای سوم و چهارم جغرافیدانان از وجود زرتشتیان بسیار خبر میدهند. اسلام آوردن ایرانیان در وهلهی اول در میان طبقات عالی صورت گرفت، یعنی بین کسانی که فرهنگ ایران را کاملا در دست داشتند و داستانهای باستانی و پهلوانی را با شیوهای جوانمردانه و منطبق با دید خود از زندگی محقق میساختند. گروش بِهدينان به دین جدید در زند وهومن يسن که در واقع گزارشی از پیشگویی آیندهی ایران و ملت ایران توسط اهورامزدا برای زرتشت است، نویسندهی آن را واداشته تا این چنین گله کند: «و آن مردم بهدین نیز که این دین بهی مزدیستان بستایند، به راه و روش و به جامعهی ایشان فراز روند و ایشان به آن دین خویش نگروند و آزادگان و بزرگان و دهگانان نیک از ده و جای خویش به در به دری شوند.»
گرویدن دسته جمعی زرتشتیان به اسلام معلول جبر و فشار نبوده، اما حربهای که خلفا به کار گرفتند، خواه ناخواه آنان را به قبول اسلام وادار می کرد، چرا که پای حفظ موقعیت اجتماعی و بقا در این جامعهی آشوب زده در میان بود و همین امر باعث شد که در گزارشها به گرویدن دسته جمعی برخی از دهقانان و اتباع آنان بر بخوریم. گرویدن به اسلام هم دهقانان را در مقام رهبری اجتماعی حفظ کرد و هم حکومت اسلامی را از اقدامات بسیاری که در آن تبحر نداشتند، معاف نمود. بر همین اساس، اولین دولتهای مستقل ایرانی در شرق در جایی تشکیل شد که دهقانان آن زودتر خود را با دین جدید هماهنگ کرده، وارد جریان حکومت شدند. در عین حال، سنن باستانی ایران که فقط بر حسب ظاهر رنگ اسلامی گرفته و گاهی نیز از طرز تفکر اسلامی تاثیر پذیرفته بود، در بین آنها پا بر جا ماند و بعد در سراسر شاهنامهی فردوسی و منابع اسلامی تقریر یافت و به دنبال آنها، پیروانشان نیز به اسلام گرویدند. نكتهی در خور توجه این است که شاهنامه نه در فارس و غرب و مرکز ثقل حکومت اسلامی، بلکه در شرق ایران سر بر آورد. شاید علت آن را بتوان تشکیل دولت های مستقل ایرانی و فشار کمتر حکومت مرکزی دانست که به خاطر دوری از مراکز فعالیتهای اعراب کمتر ناچار میشدند وارد جریاناتی بشوند که دورهی عربی تاریخ اسلام را در شرق تشکیل می داد. وجود سازمان طبقات اجتماعی در ایران مانع از به فراموشی رفتن مفاخر فرهنگی و تمدتی ایران می شد. بدیهی است که دهقانان و دوایر وابسته به آنان، حفظ مقام اجتماعی خود را مدیون رها نمودن دین زرتشت بودهاند ایرانیان بسیار خردمندتر و فرهنگ باستانی آنان بسیار قدیمیتر از آن بود که بتوانند برای همیشه به مقام درجهی دوم و دون پایگی راضی باشند خاندانهای ایرانی و نسبتا ایرانی شده را باید حافظ سنتهای کهن دانست. ایرانیان ساکن در فارس و مخصوصا خراسان و ماوراءالنهر که از مرکز دولت عربی دور بودند. حتی اگر مسلمان شده بودند، هنوز از آیین زرتشتی حمایت و سنن ملی و داستانهای قهرمانان و هنر پربار و غنی سبک ساسانیان را حفظ میکردند حفظ هویت ملی و فرهنگ ایرانی به واسطه محافلی بود که دهقانان در فارس خراسان، طبرستان و به طور کلی در شرق ایران تشکیل میدادند در کنار دهقانان، مرزبانان و دبیران نیز با مقام هایی که به دست آورده بودند، در این امر شریک بودند.
همزیستی دهقانان با اعراب تنها باعث تقسیم کار در میان آنها در امور تشکیلاتی که بر اساس آن مثلاً در مرو مقرر شده بود که به اعراب جایگاه داده شود و گردآوری مالیات بر عهدهی مردم بومی باشد، نشد، بلکه تقابل دو اندیشهی متفاوت و حمایت دولت اموی از اعراب، منجر به این شد که نجبای ایرانی نگذارند که احساس تعلق به قومیت ایرانی از بین برود. اینان حتی توانستند همراه با موالی این احساس را تا انقلاب عباسیان حفظ کنند. موالی که در میان آنها فرماندهان سپاه نیز بودند کوشش داشتند تا حق برابری ایرانیان با اعراب را به سبب لياقت ایرانیان در تمام زمینههای اداری، اقتصادی و هنری تحقق بخشند. در نتیجهی این وضع در طی رقابت با اعراب دهقانان و سایر ایرانیان بر آن شدند که آثار و فرهنگ کهن خود را هم جهت رقابت با اعراب و هم برای انتقال آن به نسلهای آینده به رشتهی تحریر بکشند. این سنتها بعدها در سدهی سوم و چهارم، در شاهنامه، کتب پهلوی و احیای زبان فارسی نمود یافت.
ابن حوقل در سدهی چهارم از تعداد زیادی زرتشتی یاد میکند که زبان آنها هنوز پهلوی است بعد از رواج اسلام و زبان عربی در سرزمین ایران تا مدتی زبان فارسی از رونق افتاد و این زبان عربی بود که زبان رسمی محسوب میشد در حالی که زبان فارسی در کنار آن در میان اقشار ایرانی به حیات خود ادامه میداد سدهها طول کشید تا زبان فارسی توانست زبان مهاجمان را کنار بزند. در واقع، این امر زمانی میسر شد که راه برای تشکیل دولتهای مستقل در ایران باز شد. صفاریان زبان فارسی را زبان رسمی خود قرار دادند. یعقوب لیث مجموعهی دهقان دانشور را به دست آورده، به وزیر خود ابومنصور عبد الرزاق دستور داد تا آنچه دهقان دانشور به زبان پهلوی آورده، به فارسی نقل کند». به همین دلیل و به خاطر نقش دهقانان در روایت اخبار و افسانههای باستانی است که از آنها به عنوان مورخ یاد شده است. محمود غزنوی تنی چند از بازماندگان خاندآنهای کهن ایرانی را که سرگرم گردآوری یادبودهای خانوادگی خود بودند به دربار فراخواند. ایشان درست دهقانانی بودند که آنان را مورخ مینامیم. دهقان به این معنی در شاهنامه بسیار به کار رفته است، از جمله در داستان نبرد رستم و اسفندیار
سخنگوی دهقان چو بنهاد خوان
یکی داستان راند از هفتخوان
در مقدمهی ابو منصور نیز آمده که این نامه را هر چه گزارش کنیم، از گفتار دهقان باید آورد که این پادشاهی به دست ایشان بود، از کار و رفتار و از نیک و بد و از کم و بیش ایشان دانند، پس ما را بر گفتار ایشان باید رفته حمایت ترکان غزنوی و پس از آن سلجوقی از زبان فارسی و یکسان سازی لهجهها و زبانهای ایرانی به نفع زبان نوشتاری ایرانی پیش رفت. سلسلههای سامانی، غزنوی و سلجوقی نه فقط کوشش در طرد همهی زبانها و لهجههای ایرانی را به سود زبان فارسی به نهایت رساندند، بلکه حتی اغلب به عنوان جانشین فارسی، ترکی را نیز دخالت دادند.
دهقانان نقش به سزایی در انتقال جشنها و آیینهای باستانی داشتند. آنان بنابر رسوم باستانی در عید نوروز برحسب توان خود به پادشاهان هدیهای تقدیم میکردند این روند در دورهی اسلامی نیز ادامه پیدا کرد. به گونهای که دهقانان به عادت دیرین خود همچنان هدیهی نوروز را به خلفا میدانند. نخستین خلفا این هدیه را مطالبه نمیکردند. وقتی در زمان حضرت علی (ع)، دهقانان هدیهی نوروز را به وی تقدیم کردند، دستور داد تا آن را از بابت مالیات ایشان محسوب کنند. در زمان یزید بن عبد الملک، عمر بن هبيره، سواد را مساحی کرده بر نخلها و درختان خراج گذارد و بر خراجگزاران زیان رسانید و بر دهقانان خراج نهاده ، هديدها و آنچه را در نوروز و مهرگان گرفته میشد، دوباره برقرار کرد. در سال ۱۲۱هجری در جشن مهرگان، دهقانان بلخ برای اسد بن عبدالله هدیههایی چون گوی طلا آوردند. در سال ۱۲۲ هجری مردی عرب به یکی از دهقانان یک دانه سیب و یک دانه گلابی به عنوان تحکیم و تعظيم هديه نمود. بهاین ترتیب، دیده میشود که عقاید ایرانیان از این حیث براعراب تاثیر نموده بود.
۷- فرجام دهقانان
طبقهی دهقانان تا سدههای ۴و5 هجری هنوز نفوذ و اعتبار خود را حفظ کرده، رهبری فرهنگ و سنت ایرانی را در اختیار داشتند در قسمت عملکرد دهقانان در طول حمله اعراب، وضعیت آنان را به صورت مختصر تا اواخر حکومت اموی پیش بردیم. در اوایل حکومت عباسی بارها نام دهقانان، مشورت و خدمت آنان به خلفا را در منابع اسلامی میبینیم. مثلا مسجدی که ابومسلم در نیشابور ساخت، محل آن متعلق به دهقانان نیشابور بود. همچنین، به گزارش طبری، منصور عباسی برای بنا کردن بغداد با دهقانی که دهکدهاش در چهار گوش معروف به ابوالعباس طوسی بود، مشورت کرد و دهقان مزایای محل را برای وی برشمرد. در دورهی عباسی تا قبل از روی کار آمدن حکام مستقل ایرانی، دهقانان هنوز به عنوان مشاوران و ناصحان خلفا در دربار به کار گرفته میشدند، خالد برمکی از جملهی کسانی بود که شهر بغداد را خط کشی کرد. از جمله موارد دیگر که میتوان به نقش دهقانان اشاره کرد، پناهنده شدن بابک خرمدین به دهقانی به نام سهل بن سنباط است که منجر به دستگیری وی توسط افشین شد.
آوردن نمونه ها و اسامی دهقانان بسیار است، اما اینکه چگونه دهقانان نفوذ و اعتبار خود را به دست آوردند، از زمانی شروع شد که پس از سقوط امویان و روی کار آمدن حکومتهای مستقل ایرانی در شرق ایران، خلفای عباسی عملاً ادارہی این مناطق را به کسانی سپردند که دارای وضع اجتماعی ثابت و تربیت سیاسی صحیح و تجربهی ادارهی حکومت بودند. در واقع، پس از سرکوب قیامهایی چون قيام المقنع، مهری و دهقان حروری ساکنان ایالت خراسان دریافتند که با تلاشهای مذهبی خویش بر ضد عباسیان توفيق نخواهند یافت و از طرف دیگر، چون دهقانان در شمار کسانی بودند که هرچند بی چون و چرا با سیاست عباسی موافق نبودند، اما در عین حال، از حکومت عباسی که روی کار آمدنشان توسط خود ایرانیان بود، طرفداری میکردند و دست به شورش نمیزدند و به واسطهی نفوذ خود میتوانستند منافع خود را تامین کنند البته کسانی نیز بودند که در کنار عامهی ناراضی با حکومت مخالف بودند، همین نارضایتیهای عمومی بود که باعث شد تا هارون الرشید با وجود تعویض حاکمان و انتقال حکومت به شاهزاده مامون، خود شخصاً در سال ۱۸۹ هجری به شرق عزیمت کند.
و پس از هارون عزیمت مامون از ایران راه برقراری سازمان سیاسی مستقلی را لااقل در خراسان باز کرد. قیامهای متعدد به خلفای عباسی نشان داد که ادارهی ناحیه تنها به دست دهقانان ممکن است و با دادن حکومت به طاهریان و اعلام استقلال آنها کم کم دهقانان نقش رهبری حکومتهای مستقل را برعهده گرفتند مأمون به خاطر کمک دهقانان به وی در جنگ با امین، پیوند خود را با آنان محکم کرد و حکومت خراسان را به طاهر داد. نفوذ دهقانان در سدهی چهارم با ورود ترکان رو به کاهش گذاشته سامانیان که خود از خاندانهای ایرانی بودند و با کمک این قشر بر روی کار آمده بودند، در کنار اعتلای قدرت آل بویه و تبلیغات اسماعیلیه با سرکشی دایم التزاید دهقانانی رو به رو شدند که هنوز در خراسان و ماوراء النهر سمت رهبری داشتند اما خلفای عباسی و امرای سامانی ترجیح میدادند از ترکان خوش خدمت استفاده کنند تا دهقانان سرکش، بهاین ترتیب، سامانیان دهقانان، یعنی هستهی اولیهای که به واسطهی آنها حکومت را تشکیل داده بودند، کنار زده به ترکان تازه وارد روی آوردند، چرا که ترکان در آغاز از هر نوع ثروت و زمین و نفوذ در میان مردم به ویژه ایرانیان بیبهره بودند، بنابراین، برای امرای سامانی خطر کمتری داشتند. همین امر باعث شد که کم کم ترکان جای دهقانان را در سپاه گرفته، هستهی اصلی قدرت نظامی سامانیان گردند.
بهاین ترتیب، نیمهی دوم سدهی چهارم، دوران مبارزات دولت سامانی با تمایلات مرکز گریز دهقانان خراسان و ماوراء النهر بود و دولت مرکزی میکوشید در مقابل آنها غلامان ترک را در جرگهی نظامیان خود در آورد. در گیری آلسیمجور، چغانیان و آل بویه با دولت سامانی و همچنین، درگیری حسام الدوله تاش، فایق و ابو علی سیمجوری با یکدیگر، موجب هرج و مرج و ظلم و ستم به رعایا و دهقانان خراسان شد. پس از آن نوح بن منصور در برابر فایق و ابو علی از سبکتکین کمک خواست که خود باعث وابستگی بیشتر امرای سامانی به ترکان شد. با روی کار آمدن ترکان، دهقانان حق دخالت در مسایل نظامی را از دست دادند و به مانند دورهی ورود اعراب به رعایایی تبدیل شدند که حق دخالت در سرنوشت خود را نداشتند و تنها میبایست پیرو قدرت فایقه میبودند در نتیجه، سرکشی دهقانان نه تنها به ضرر خودشان تمام شد، بلکه پایان حکومت سامانی مصادف بود با زوال طبقهی دهقانان. افزایش قدرت سلسلهی ترکان نتایجی چون افزایش نیروی نظامی سامانیان در برابر دهقانان، تضعیف قدرت دهقانان و از بین رفتن قدرت اجتماعی این طبقه و سرانجام، زوال دولت سامانی را به دنبال داشت. این روند در طی حکومت غزنوی تسریع شد و طرد دهقانان از امور سیاسی و نظامی به اوج خود رسید. حکایتی از بیهقی موید این مطلب است، به گزارش وی، زمانی که محمود در مولتان بود قراخانیان به بلخ حمله کرده، دهقانان در مقام دفاع بر آمدند و باعث وارد آمدن خسارت به املاک محمود شدند، چون محمود وارد بلخ شد، دهقانان را به خاطر دخالت در نزاع میان غزنویان و قراخانیان مورد سرزنش قرار داد و به آنان گوشزد کرد که تنها میبایست پیرو قدرت فایقه باشند.
در آغاز فرمانروایی سلجوقیان اهمیت دهقانان افزایش یافت و این خود از سکههایی که به نام دهقان ایلاق ضربه میشد، به خوبی آشکار است. از طرف دیگر، لقب دهقان بر ترکانی که زمین و اقطاع دریافت میداشتند، منتقل میشده که لااقل در خراسان چنین بوده، چون در سال ۴۲۷ هجری شهرهای دهستان و نسا و فراوه به سلجوقیان (طغرل، داود ويبغو اختصاص داده شد و هر سه تن به لقب دهقان ملقب گردیدند اعراب نیز در ابتدا خود را دهقان مینامیدند. با رواج اقطاع در دورهی سلجوقی و با تبدیل املاک به املاک دولتی و به دنبال آن تبدیل آنها به اقطاعات نظامی در مقیاس وسیع، دهقانان در حد رعایای دولتی باقی ماندند در نتیجه، کم کم زمینها و نفوذ خود را در دولت ترک سلجوقی از دست دادند. هرچند وزیر مقتدری چون نظام الملک میکوشید دهقانان را از ظلم و ستم زمینداران و اقطاع داران جدید در امان نگه دارد.
یادداشتها
1-Tafazzoli, Ahmad: Sasanian Society,I Warriors II Scribes III Dehqans, Bibliotheca Press, New York 2000, P38;Tafazzoli, Ahmad: Dehqans, Encyclopedia Iranica.
کلیما، او تاکر، تاریخ جنبش مزدکیان، ترجمهی جهانگیر افکاری، تهران، انتشارات توس، چاپ اول ۱۳۵۹، صص ۹۰-۸۹؛ آلتهایم، فرانتس و روت، استیل: تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمهی هوشنگ صادقی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۱۵۹ صفا ذبیح ا.. : دهقانان، مجلهی آموزش و پرورش، سال ۲۲، ش ۱، چاپ ۱۳۲۶، ص ۳۹-۴۳؛ پیشینهی دهقان در ادب پارسی، محمد آبادی، هنر و مردم، ش۱۷۹، سال ۱۳۵۶، ص۷۰-۶۴
۲- مجمل التواريخ والقصص، تصحیح محمد تقی بهار، تهران، چاپ اول ۱۳۱، ص ۴۲۰ .
٣- حاکمی، اسماعیل: معانی دهقان در زبان و ادب پارسی؛ سخن، سال ۲۶ ،
ش ۱۲-۱، ۱۳۵۷، ص ۳۷-۱۲۳۱؛ کلیما، همان، صص۸۹-۸۸.
۴- بیرونی، ابوریحان: آثارالباقیه، ترجمهی اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات
ابن سینا، چاپ اول ۱۳۵۲، ص۱۲۰؛ مقدسی، مطهر بن طاهر: آفرینش و تاریخ، ترجمهی محمدرضا شفیعی کدکنی، ج ۳، تهران انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول ۱۳۴۹، ص ۱۲۰؛ ثعالبی: تاریخ ثعالبی، ترجمهی محمد فضایلی، تهران، نشر قطره، چاپ اول ۱۳۶۸، ص۹؛ یارشاطر ، احسان: تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان، ترجمه حسن انوشه، ج ۳ قسمت اول، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم ۱۳۸۰، ص۵۳۰
Tafazzoli, Sasanian Society,P.P39,40
۵- مسعودی، حسن بن على مروج الذهب، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، ج اول،
تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۷۴، ص ۷۸-۲۷۷
۶- طبری، تاریخ طبری، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر،
چاپ دوم ۱۳۶۲، ص ۲۸۹؛ تاریخ طبری منسوب به بلعمی، تصحیح محمد روشن، ج ۱، تهران، چاپ اول ۳۷۴، ص ۲۵۳؛ ابن بلخی: فارسنامه، تصحيح منصور رستگار فسایی، شیراز، نشر بنیاد فارس شناسی، چاپ اول ۱۳۷۴، ص۱۱۹؛ ابن اثیر، الکامل، ترجمهی محمد حسین روحانی، ج۱، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ دوم ۱۳۷۴، ص ۱۸۶.
۷- فره وشی بهرام: کارنامه اردشیر بابکان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۷۸، ص۱۱۶.
۸- ژینیو، فیلیپ: ارداویراف نامه، ترجمهی ژاله آموزگار، تهران، انتشارات معین، چاپ دوم ۱۳۷۲، ص ۵۸ .
9 - فردوسی شاهنامه، ج ۷، چاپ مسکو ۱۹۶۷، ص ۳۴۱و دنباله.
۱۰- طبری، همان، ج ۲، ص ۶۴۰
۱۱- مجمل التواریخ، همان، ص ۷۳.
۱۲- دینوری، ابوحنیفه؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی،
تهران، نشرتی، چاپ چهارم ۱۳۷۱، ص ۱۶۰
۱۳- طبری، همان، ج ۲، ص ۶۴۰؛ ابن بلخی، همان، ص ۲۲۱؛ ابن اثیر،
همان، ج ۲، ص ۴۷۹.
۱۴- ثعالبی، همان، ص ۱۰، او رانا و مطالعات فر ۱۵-ألتهایم، همان، ص ۱۵۸. ۱۶-همان، ص ۱۵۸.
۱۷-طبری، همان، ج ۲، صص۶۴۸۶۴؛ ابن اثیر، همان، ج ۲، ص ۵۰۶.
۱۸- التهایم، همان، ص۱۵۸.
۱۹- همان، ص ۱۵۹ کریستن سن، آرتور امانوئل: ایران در زمان ساسانیان،
ترجمهی رشید یاسمی، تهران امیرکبیر، چاپ دهم ۱۳۷۷، ص۱۶۹؛ ويسهوفر، يوزف: ایران باستان از ۵۵۰ق م تا ۶۵۰م، ترجمهی مرتضی ثاقب فر، تهران، ققنوس، چاپ اول ۱۳۷۷، ص ۲۱۶؛ هوار، کلمان: ایران و تمدن ایرانی، ترجمهی حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم ۱۳۷۹،ص۱۶۷
۲۰-التهایم، همان، ص ۱۵۹.
۲۱- فرای، رن، تاریخ باستانی ایران، ترجمةی مسعود رجب نیا، تهران، علمی
و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۵۲۰
۲۲-سیوری، راجر: ایران صفویه، ترجمهی کامبیز عزیزی، تهران، چاپ
هشتم ۱۳۷۹، ص۷۶.
۲۳-طبری، همان، ج ۱، ص ۹۸۹. التهایم، همان، ص۱۶۷؛ دینوری، همان،
ص۹۰؛ کریستن سن، آرتور امانوئل: وضع ملت و دولت و دربار در دورهی شاهنشاهی ساسانی، ترجمهی مجتبی مینوی، تهران، چاپ مجلس ۱۳۱۴،
ص۶۸
24-مسعودی، همان، ج۱، ص ۸-۲۷۷؛ هوار، همان، ص۱۶۷؛ کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۱۶۹.
۲۵- طبری، همان، ج ۲ ص ۷۶۵؛ ابن بلخی، همان، ص ۲۲۱
26- Crone, Patricia: The Abbsid Abna and Sasanid cavalrymen, P16.
۲۷- مقدسی، همان، ص ۱۴۹؛ گردیزی: زين الأخبار، تصحيح عبدالحی
حبیبی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول ۱۳۴۷، ص ۱۰۲
۲۸- بلاذری، احمد بن یحیی: فتوح البلدان، ترجمهی آذرتاش آذرنوش تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول ۱۳۴۶، ص ۲۴۳
۲۹-همان، ص ۲۴۵ کرنا
۳۰-کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص ۱۱۳
۳۱-همان، ص ۲۰۳
۳۲-دریایی، تورج: سقوط ساسانیان (فاتحين خارجی، مقاومت داخلی و تصویر پایان جهان)، ترجمهی منصوره اتحادیه و فرحناز امیرخانی حسینک لو، تهران، نشر تاریخ ایران، چاپ اول ۱۳۸۱، ص۵۹؛ دریایی توج: شاهنشاهی ساسانی، ترجمهی مرتضی ثاقب فر، تهران، ققنوس، چاپ اول ۱۳۸۳، صص ۴۶، ۴۸ ، ۱۲۳ ؛ پطروشسکی، ایلیا پاولیچ: اسلام در ایران از هجرت تا پایان قرن ۹ هجری، ترجمهی کریم کشاورز، تهران، انتشارات پیسام، چاپ چهارم ۱۳۵۶، ص۳۹؛ چوکسی، جمشید، کرشاسبة ستیز و ساز ش زرتشتیان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعهی ایران نخستین سده های اسلامی، ترجمه نادر میر سعیدی، تهران، ققنوس، چاپ اول ۱۳۸۱، ص ۲۶؛ دست، دانیل: مالیات سرانه و تاثیر آن در گروش به اسلام، ترجمهی محمد علی موحد، تهران، خوارزمی، چاپ سوم ۱۳۵۸،ص۵۵.
۳۳- فردوسی، همان، ج۸، ص ۲۹۶
۳۴-مسعودی، همان، ج ۱، ص۳۷۸.
۳۵- تولد که، تئودور : تاریخ ایرانیان وعربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس
زریاب، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۷۸، ص۴۶۸؛ حموی، یاقوتة معجم البلدان، ترجمهی علینقی منزوی، ج ۱، تهران انتشارات میراث فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۳۸.
۳۶- بیرونی، همان، ص ۲۹۵.
۳۷-همان، ص ۲۸۵
۳۸- حموی، یاقوت: معجم البلدان، ترجمهی علینقی منزوی، چ1، تهران انتشارات میراث فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۸؛ دریایی: شاهنشاهی ساسانی، ص۱۲۸؛ پیگولوسکایا، ومن: شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمهی عنایت الله رضا، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۷۲، ص ۴-۳۴۰؛ فرای، تاریخ باستانی، ص۵۳۰
39- ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمهی محمدبن احمد مستوفی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۷۴،ص ۷۸۵
۴۰- بلاذری، همان، صص ۲۹۳و۴۵.
۴۱-گردیزی، همان، ص ۴۰؛ طبری، همان، ج ۶، ص۲۴۹۴
۴۲-دینوری، همان، ص ۱۴۲؛ بلاذری، همان، صص۱۰۰ و 77.
۴۳-گردیزی، همان، ص ۱۵۱ و ۱۱۹؛ ابن فلق: تاریخ بیهق، تصحیح احمد
بهمنیار، تهران، بنگاه دانش، چاپ اول ۱۳۱۷، صص۴۷-۲۶
۴۴-دینوری، همان، ص ۱۴۳
۴۵-بلاذری، همان، ص ۵۲
۴۶-بلاذری، همان، صص۱۴۴و۴۲ و ۹ این عبری، تاریخ مختصر الدول،
ترجمهی عبدالمحمد آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۷۷،
ص ۱۳۴؛ طبری، همان، ج ۴ ص ۵-۱۵۰۴؛ چوکسی، همان، ص ۲۸-۲۷
۴۷-مسعودی، همان، ج ۱، ص۶۱۵
۴۸- بلاذری، همان، ص۴۹
Society, Tafazzoli, Sasanian P43; Michael; Morony, Continuity and change in the Administrative Geography late Sasanian early and Isalamic al-Iraq, Iran, Vol xx, the Brithish institute of Persian studies. 1982,P6.
۴۹- طبری، همان، ج ۴، ص۱۵۹۲.
۵۰- همان، ج ۴، ص ۱۶۱۷.
51- همان، ج ۴، ص ۲۶-۱۶۲۴؛ دینوری، همان، ص ۱۴۷
۵۲- دینوری، همان، ص ۱۴۸.
۵۳- بلاذری، همان، ص ۱۹۶؛ دینوری، همان، ص ۱۵۰. دینوری به وی عنوان مرزبان می دهد.
۵۴- بلاذری، همان، ص۱۹۷.
۵۵- همان، صص ۵-۲۴۳.
۵۶-تقی زاده، سید حسن: از پرویز تا چنگیز، تهران، انتشارات فروغی، چاپ اول ۱۳۴۹ص ۱۸۷.
۵۷- دینوری، همان، ص۱۶۰؛ تقی زاده، همان، ص ۱۹۲.
۵۸- طبری، همان، ج ۵ ص ۱۸۰۳.
۵۹- همان، ج ۵، ص ۱۸۰۶.
Morony, Ibid,P.P23-26.
۶۰- بلاذری، همان، ص ۷.
۶۱- طبری، همان، ج۵ ص۱۸۰۷.
۶۲-همان، ج ۵، ص ۱۸۰۳
۶۳- بلاذری، همان، ص ۶۶۶
۶۴-همان، ص ۶۶ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوبة تاریخ یعقوبی، ترجمهی ابراهیم آیتی، ج۲، تهران، علمی فرهنگی، چاپ ششم ۱۳۷۱، ص ۶۴۸ بلاذری، همان، ص ۶۶
۶۵-طبری، همان، ج ۵، ص۱۸۳۷. ۶۶-همان، ج ۵، ص،۱۸۵.
۶۷-ابن اعثم کوفی، همان، ص ۳۳۸.
۶۸-طبری، همان، ج۵، ص۲۱۴۷.
۶۹-همان، ج ۵، ص۲۱۴۸.
۷۰-بلاذری، همان، ص۱۴۱؛ طبری، همان، ج ۵، ص۲۱۴۹؛ گردیزی، همان،
ص۴۰؛ مقدسی، آفرینش و تاریخ، ص۱۴۹.
۷۱-گردیزی، همان، ص ۱۰۲.
۷۲-بلاذری، همان، ص۲۶۹؛ ابن اثیر، همان، ج ۴، ص۱۶۶۰؛ باسورث، ادموند کلیفورد: تاریخ سیستان، ترجمهی حسن انوشه، تهران ، امیر کبیر، چاپ دوم ۱۳۷۷، ص۴۱ و
۷3-گردیزی، همان، ص ۱۰۲
۷۴- طبری، همان، ج ۶ ص ۲۵۸۲ .
۷۵-همان، ج ۶ ص ۲۴۹۴، بلاذری، همان، ص ۷۳.
۷۶- بلاذری، همان، ص ۲۹۲
77- همان، ص۲۹۵.
۷۸- بارتولد، وو: ترکستان نامه، ترجمهی کریم کشاورز، ج ۱، تهران ، بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول ۱۳۵۲، ص ۴۰۳.
79- هدایت، صادق: زند و هومن يسن (و کارنامهی اردشیر بابکان)، تهران، جاویدان؛ چاپ دوم ۲۵۳۷، ص۹
۸۰- نرشخی، ابوبکر محمدبن جعفر: تاریخ بخارا، ترجمهی ابونصر احمد بن محمد بن نصر قبادی، تصحیح مدرس رضوی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول ۱۳۵۱، صص۲۰و۱۹
۸۱- همان، ص ۵۴
۸۲- بلاذری، همان، ص ۳۰۴؛ طبری، همان، ج ۹، صص۴-۳۷۷۲.
۸۳- بلاذری، همان، ص ۳۰۶؛ طبری، همان، ج ۹، صص ۱-۳۸۴۰
۸۴- طبری، همان، ج ۹، صص۴۲۸و ۳۸۵۳
۸۵- بارتولد، همان، ص ۴۰۷
۸۶- همان، ج ۹، ص۳۸۴۱؛ چوکسی، همان، صص ۴۲و۱ او ۴۰.
۸۷- طبری، همان، ج ۹، ص۴۰۳۱، ج ۱۱، ص۴۶۶۸
88- همان، ج ۹، ص۴۱۰۵.
۸۹- همان، ج ۹، ص۴۱۴۴
۹۰- طبری، همان، ج ۱۰، ص ۴۵۱۷؛ بارتولد، همان ، ص ۴۲۷
۹۱- مجمل التواریخ، ص۳۲۸
۹۲ - ابن فندق، همان، ص ۴۷؛ طبری، همان، ج۱۱، ص۴۶۶۸
۹۳- بلاذری، همان، صص۱۷و ۷۱؛ الخانی، ابویوسفة الخراج، قاهره ۱۳۴۶
۳۸و ۳۱؛ مقدسی، احمد: احسن التقاسیم، ترجمه علینقی منزوی، ج۱، تهران، نشر مولفان و مترجمان، چاپ اول ۱۳۶۱، ص ۱۸۵.
۹۴ - ابویوسف، همان، ص ۱۴۸؛ بلاذری، همان، صص ۶۷،۷۴ اشپولر، همان، ج۲، ص۵۲۷
۹۵- بلاذری، همان، ص۲۵۹؛ طبری، همان، ج ۵ ص۱۹۰۲
96 - یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، صص۱۱۷ و ۳۵۹؛ ابویوسف، همان، ۱۰۲و۴۴و۳۸؛ دنت، همان، صص۴و527
۹۷-فرای، رهن: عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمهی مسعود رجب نیا، تهران سروش، چاپ سوم ۱۳۷۵، ص ۸۴
۹۸-طبری، همان، ج ۵، ص۱۸۳۶. همچنین ن . ک :
Tafazzoli, Sasanian Society, P.45.
۹۹-گردیزی، همان، ص ۴۱.
۱۰۰- بلاذری، همان، ص ۷۳.
۱۰۱- طبری، همان، ج ۵، ص ۱۸۳۶؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۹.
۱۰۲- جهشیاری، ابوعبدا.. محمد بن عبدوس: الوزراء و الكتاب، ترجمهی ابوالفضل طباطبایی، تهران، تابان، چاپ اول ۱۳۴۸، ص۷۱.
۱۰۳- همان، ص ۲۹۵-۲۹۴؛ پی نام، تاریخ سیستان، تصحیح ملک الشعرای بهار، تهران، ادارهی کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، چاپ دوم ۱۳۵۲، ص ۱۰۶
۱۰۴- هدایت، همان، ص۳۹؛ چوکسی، همان، ص ۳۱
۱۰۵- بلاذری، همان، ص ۱۰۰.
۱۰۶- همان، ص ۳۱۸.
۱۰۷- هوانسیان، ریچارد و صياغ، جورج: حضور ایرانیان در جهان اسلام، ترجمهی فریدون بدرهای ، تهران، مرکز باز شناسی اسلام و ایران، چاپ اول ۱۳۸۱، صص۹۹-۹۸.
۱۰۸- ابن حوقل: صوره الارض، ترجمهی جعفر شعار، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول ۱۳۴۵، صص۱۹۷ و ۱۱۷ و ۶۰و۵۹؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهيم؛ مسالک و ممالک، ترجمهی ایرج افشار، تهران، نشر و ترجمهی کتاب، چاپ اول ۱۳۴۰، ص ص ۱۲۲ و ۱۱۹، ۱۰۵ ؛ یعقوبی، البلدان، ترجمهی محمد آیتی، تهران، نشر و ترجمه کتاب، چاپ اول ۲۵۳۶، ص ۵۵
۱۰۹- ابن حوقل، همان، ص۵۹؛ اصطخری، همان، ص۱۰۵
۱۱۰- ابن حوقل، همان، صص۲۲۶ و ۹۷ و ۶۰ اصطخری، همان، ص ۲۲۰؛ یعقوبی، البلدان، ص ۵۵
۱۱۱- ابن حوقل، همان، ص ۵۹
۱۱۲- هدایت، همان، ص ۴۵
۱۱۳- اشپولر، برتولد: ایران در نخستین قرون اسلامی، ترجمهی جواد فلاطوری، ج ۱، تهران، علمی فرهنگی، چاپ پنجم ۱۳۷۷، ص۳۹؛ همچنین ن.ک: هوانسیان و صیاغ، همان،۱۴۰
۱۱۴- ایتوستراتتسف، کنستانتین: تحقیقاتی دربارهی ساسانیان، کاظم کاظم زاده ، تهران، نشر و ترجمهی کتاب، چاپ اول ۱۳۵۱، ص۱۵-۱۴؛ همچنین ن.ک: هوانسیان و صباغ، همان، ص ۱۱۶.
۱۱۵- همان، ص ۱۴. ۱۱۶- اشپولر، بر تولد: تاریخ ایران در نخستین قرون اسلامی، ترجمه مریم میراحمدی، ج ۲، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۷۷، ص ۶-۲۷۵.
۱۱۷- بلاذری، همان، ص ۲۸۸
۱۱۸- اشپولر، همان، ج ۱، ص ۲۷۸.
۱۱۹- فرای، رین: تاریخ ایران از فروپاشی ساسانیان تا روی کار آمدن سلجوقیان، ترجمهی حسن انوشه ،ج۴، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم ۱۳۷۸، ص۵۳۸
۱۲۰- مول، ژول: شاهنامهی فردوسی، کتاب اول، ترجمهی جهانگیر افکاری، تهران، علمی فرهنگی، چاپ ششم ۱۳۷۴، ص۱۷
۱۲۱- فردوسی، همان، ج ۶ ص۱۶۷.
۱۲۲- همان
۱۲۳- قزوینی: بیست مقاله، عباس اقبال، تهران، چاپ مجلس ۱۳۱۴، ص ۱۶
۱۲۴- اشپولر، همان، ص ۳۸۲؛ هوانسیان و صباغ، همان، ص ۱۲۱
۱۲۵- محمدی ملایری، محمد: فرهنگ ایران پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، تهران، توس، چاپ اول ۱۳۷۴، ص۸۸
۱۲۶- اشپولر، همان، ج ۲، ص ۲۸۰ ۱۲۷- طیری، همان، ج۱۰، ص۴۲۲۰
۱۲۸- اشپولر، همان، ج ۱، ص ۲۹۵
۱۲۹- گردیزی، همان، ص ۱۱۹.
۱۳۰- طبری، همان، ج۱۱، ص۴۸۷۰
۱۳۱- همان، ص ۴۸۷۰
۱۳۲- همان، ج۱۳، ص۵۸۴۹ مجمل التواریخ، ص۳۵۸.
۱۳۳- طبری، همان، ج۱۳، ص ۵۶۶۴.
۱۳۴- ابن فندق، همان، ص ۴۷؛ اشپولر، همان، ج 1، ص ۱۹۱.
۱۳۵- پیگولوسکایا و دیگران: تاریخ ایران از دوران باستان تا قرن ۱۸م، ترجمهی کریم کشاورز، تهران، پیام، چاپ چهارم ۱۳۵۴، ص۱۹۷
۱۳۶- ابن حوقل، همان، ص۱۹۷
۱۳۷- همان، صص۲۰۰ و ۱۹۷.
۱۳۸ - فرای، تاریخ ایران کمبریج، ج ۴، ص ۴-۱۳۳؛ پیگولوسکایا و دیگران تاریخ ایران از دوران باستان تا قرن ۱۸م، ص۲۵۹؛ اشپولر، همان، ج۱،ص ۱۷۶
139 - عتبی، ابونصر؛ تاریخ یمینی، ترجمهی تاریخ یمینی، ترجمهی جعفر شعار، تهران، نشر و ترجمهی کتاب، چاپ اول ۱۳۴۵، صص۹۶و ۸۰ و ۴۰؛ بارتولد، و، همان، ص ۵۳۶ و دنبالهی آن
۱۴0- بیهقی، ابوالفضل: تاریخ بیهقی، ترجمهی خلیل خطيب رهبر، ج ۳، تهران، مهتاب، چاپ سوم ۱۳۷۳، ص ۸۸۳؛ فرای، تاریخ ایران کمبریج، ج۴، ص ۱۵۰.
۱۴۱- اسرويوالودميلا، ولادیمیروند تاریخ اسماعیلیان در ایران در سدههای ۷-۵ هجری ۱۳-۱۱م، ترجمهی پروین منزوی، تهران، اشاره، چاپ اول ۱۳۷۱، ص ۱۷.
۱۴۲- نظام الملک: سیاست نامه، تصحیح جعفر شعار، تهران، شرکت سهامی جیبی چاپ اول ۱۳۴۸، ص۳۶.