۴- عملکرد دهقانان در طول حملهي اعراب
در گزارشها مورخان اسلامی اشاره به دهقانان در طول فتوحات اعراب از آغاز حملات بهایران فراوان است. بنابراین، اشاره به نام تمام آنها از حوصلهی این نوشتار خارج است. در اینجا تنها به برخی از آنهایی که سرآغاز ارتباط با اعراب و صلح و کشمکش بودند، اشاره خواهد رفت.
به پادشاهی رسیدن يزدگرد سوم (۶۵۱-63۲م) مصادف بود با حملهی اعراب به حيره و عراق در دوران خلافت ابوبکر. (۱۱-۱۳ه.ق) دولت ایران زمانی عمق حادثه را دریافت که در سال ۱۶ه.ق نبرد قادسيه فرا رسیده بود. در طی این چند سال، اعراب به رهبری مثنی بن حارثه شیبانی، سوید بن قطبه عجلي و خالدبن ولید به مرزهای ایران هجوم آورده، تهاجم و غارت را اساس کار خود قرار داده بودند، بر اساس گزارش دینوری، این روند از پادشاهی پوران (۶۲۹-۶۲۸م) و بنا بر گزارش بلاذری، پیش از حکومت پوران شروع شده بود. بلاذری، طبری و ابن عبری بارها به صلح خالد با مردم حیره، انبار وعين التمر اشاره میکنند.
به گزارش مسعودی چند تن از دهقانان برای گذر از فرات، پلی برای ابوعبیده ساختند. در همین زمان، ابوعبیده، عروﺓ بن زید الخطل طایی را به زوابی فرستاد، وی با همان شرطهایی که در صلح با روسما آمده بود، با دهقان زوابی صلح کرد. پس از قتل ابوعبیده به گزارش طبری در طی حرکت مثنی بن حارثه به طرف حیره، رستم به دهقانان سواد نامه نوشت که بر مسلمانان بشورند و در هر روستا مردی نهاد که مردم آنجا را بشوراند در سال ۱۴ هجری در نبرد بویب چند تن از دهقانان چون شهربراز دهقان پارسی و سالار سواران مهران به قتل رسیدند. به دنبال آن ایرانیان در این نبرد شکست خوردند. پس از آن مثنی بن حارثه به راهنمایی مردم حیره عازم غارت بازار خنافس در انبار شد و صبحگاهان به دهقانان انبار رسید. دهقانان حصاری شدند و چون او را شناختند از قلعه فرود آمدند و علف و توشه به وی دادند و او را با بلدهایی به طرف بازار روانه نمودند. از طرف دیگر، عتبه بن غزوان از طرف عمر مامور حمله به اهواز شد. به گزارش بلاذری و دینوری عتبه به سوی دشت میشان حرکت کرد و دریافت که مردم آنجا قصد نبرد دارند، بنابراین، بر آنها تاخت و دهقانشان را بکشت. پس از مدتی دهقان میشان کافر شد و توسط مغیرہ بن شعبه، حاکم بصره به قتل رسید.
در اواخر سال ۱۵ و آغاز سال ۱۶هجری، هنگامی که عتبه بن غزوان، حاکم بصره، جای خود را به مغیره داد، مغیره به سوق الاهواز حمله برد و دهقان آن، پیروز، به جنگ وی آمد. پس از آن دهقان با وی صلح کرد، ولی پس از مدتی صلح را شکست. پس از آنکه ابوموسی اشعری حاکم بصره شد، سوق الاهواز را به جنگ گشود و سپس، به طرف شوش رفت و با اهالی آن جنگ کرد. پس از محاصرهی شهر با مرزبان آنجا صلح کرد. اما ابوموسی مرزبان را کشته، بقیه را امان داد. در سال ۱۶هجری رستم برای جنگ فرا خوانده شد و بزرگان ایران از هر سویی برخاستند و دهقانان و اشراف در طول ساحل فرات به دفع مسلمانان قیام نمودند و تمام خطهی عراق طوق اطاعت عرب را شکسته برضد آنان اقدام کردند چون بزرگان و پارسیان در قادسیه کشته شدند، آنان به مداین گریختند و اعراب از پی آنان به راه افتاده به طرف مداین حرکت کردند. در طول این مدت و پس از محاصرهی سلوکیه (وه اردشیر)، اعراب از شمال تا جنوب عراق، مشغول به انقياد آوردن دهقانان و سایر ساکنان عراق شدند، و بدین ترتیب، بسیاری با سعد بن وقاص صلح کردند به گزارش طبری پس از نبرد قادسیه بسطام دهقان برس بیامد و با زهره پیمان کرد و برای او پل هاست. در بابل در سال ۱۵هجری سعد بن وقاص خبر یافت که نخیرجان، شهریار را که یکی از دهقانان ناحیه بود، با جمعی در کوثی نهاده است. پس وی زهره را از پیش فرستاده آنگاه سپاه را دنبال وی روان کرد. در پی جنگی که در گرفت شهریار کشته شد.
از طرف دیگر، در سال ۱۶ه در بهرسیر، نزدیک بابِل، سپاهیان سعد هزار کشاورز را اسير نمودند و شیرزاد دهقان ساباط به وی گفت کهاینان تبعهی پارسیانند و به جنگ شما نیامدند، رهایشان کن تا رای شما دربارهی آنها روشن گردد. در این سال دهقانان انبار به سعد نامه نوشتند و از او خواستند که نهری برای ایشان حفر کند که به دلیل وجود صخرهای بزرگ میسر نشد. از طرف دیگر، سعد از دهقانان خواست که اسلام بیاورند یا جزیه بدهند و ذمی شوند که آنان جزیه دادن و در پناه بودن را پذیرفتند. در همین سال، سعد، عمرو بن مالک را به طرف جلولا فرستاد. عمرو وقتی به بابل مهرود رسید، دهقان آنجا با وی صلح نمود بلاذری این رویداد را پس از نبرد جلولا و فرمانده عرب را هاشم بن عتبه نوشته است. به گزارش وی هاشم پس از صلح با دهقان مهرود، دهقان دسکره را که مسلمانان را فریب داده بود، بکشت. پس از آن جمیل بن بصبهری، دهقان قلاليج و نهرین، بسطام بن نرسی، دهقان بابل و خطرنیه دهقان عال و فيروز، دهقان نهرالملک و کوژ و گروهی دیگر از دهقانان اسلام آوردند و بسیاری از دهقانان که با اعراب میجنگیدند، کشته میشدند و برخی نیز در ساخت و سازهای بصره شرکت داشتند. بهاین ترتیب، بعد از جنگ جلولا، يزدگرد از حلوان گریخت و مسلمانان در نواحی سواد در جانب شرق دجله به تاخت و تاز پرداختند. در طی آماده شدن پارسیان برای جنگ نهاوند در سال ۲۱ه خبر به سرداران ایرانی رسید که لشکر اسلام با تعبیهی تمام در راه است. پس دهقانان را دستور دادند تا آب نهاوند را بر اطراف شهر ببنندد تا از ورود لشکر دشمن جلوگیری شود.
پس از جنگ نهاوند که آخرین جنگ بزرگ ایرانیان بود، یزدگرد به طرف اصفهان گریخته در آنجا دهقانی بود مطيار نام (مهریار) که از دهقانان اصفهان بود. وی ابتدا وعدهی کمک داد، اما به قول خود عمل نکرد. پس، یزدگرد به سمت کرمان رفته در صدد جلب کمک از دهقان آنجا برآمد در عین حال، اعراب نیز در تعقیب او شهرها را پی در پی متصرف میشدند. پس از آن، یزدگرد از کرمان عازم مرو شد تا از دهقان آن ماهویه کمک بخواهد، اما در سال ۶۵۱م (۳۰ ه) در آنجا کشته شد. به گزارش گردیزی، عثمان در سال 31هجری بصره و خراسان را به عبدالله بن عامر کریز داد و پس از آن عبدالله بن عامر به تصرف طبسین پرداخت و شهرهای قهستان، ابرشهر، طوس و سرخس را تصرف کرد و با دهقان هرات به پنجاه درهم پیمان بست. در همین زمان، عبدالله بن عامر، ربیع بن زياد بن انس حارثی را مامور سرکوب شورش سیستان نمود. ربیع وارد سیستان شد و به محاصرهی دژ زالق پرداخت و در روز مهرگان، دهقان آن را اسير نمود و دهقان با او شرط نمود که با شهر وی همان کنند که با برخی از شهرهای فارس و کرمان کردند. زمانی که حضرت علی (ع) به خلافت رسید، خراسان را به جعده بن هبيره سپرد و به براز بن ماهویه دهقان مرو نامه نوشت که خراج به جعده دهد. براز نیز چنین کرد. در طی همین امارت جعده بود که دو دختر از شاهزادگان پارسی را نزد حضرت علی (ع) آوردند و وی آنها را به دهقانی سپرد. یک سال بعد از به خلافت رسیدن حضرت علی (ع)، ماهویه نزد وی آمد و خلیفه به دهقانان و چابکسواران و سپهسالاران نوشت که از او رضایت دارد اما به گزارش بلاذری اهالی خراسان سر باز زدند. در روزگار معاویه به نبرد سعید بن عثمان حاکم خراسان با خاتون بخارا میتوان اشاره کرد.
شيوهی حکومت در ماوراءالنهر همانا سیادت اشراف زمیندار و دهقانان بود لقب دهقان به طور یکسان به زمینداران و شاهزادگان صاحب زمین و فرمانروایان اطلاق می شد. همانگونه که در طی حمله اعراب، دهقانان و بزرگان بسیاری از ناحیهی سواد و غرب ایران به شرق گریختند، با آمدن اعراب به سمت شرق نیز، دهقانان زیادی به ترکستان فرار نمودند. یک سند زرتشتی از فرار و در به دری آزادگان، بزرگان و دهگانان از ده و ولایت خویش و از هر ده نفر، نه نفر به سوی باختر خبر میدهد. از جمله، بخار خداه، دهقان بخارا که قبل از آمدن اعراب گریخت و پس از او همسرش خاتون با آنها صلح نموده در صلح خاتون با سعید بن عثمان، وی ۸۰ تن از دهقانان و ملکزادگان را به عنوان گروگان به وی تسلیم کرد. در سال ۸۶ هجری موسی بن عبدالله خازم سلمی در ادامهی فتوحات عرب با دهقان ترمذ و طرخون شهریار سمرقند نبرد کرد که در اثر آن دهقان ترمذ به ترکستان گریخته از ترکان یاری خواست.
از دیگر گزارشها مربوط به دهقانان میتوان به صلح قتيبه بن مسلم باهلی با دهقانان بلخ در سال ۸۶ هجری، نبرد وی با نیزک و قتل دهقانان شرکت کرده در سپاه نیزک، تصرف خوارزم و تبانی با شاه خوارزم و صلح صول، دهقان دهستان، بایزید بن مهلب اشاره کرد در خراسان و ماوراء النهر قتیبه از نفاق و دودستگی میان بومیان استفاده میکرد که نمونه آن کمک وی به خوارزمشاه علیه برادرش بود. وی حتی برای تشویق اعراب و جنگجویان خویش، آنان را دهقانان عرب مینامید. با گسترش فتوحات اعراب به سمت شرق و شمال شرق، درگیری میان اعراب و ترکان در دورهی اموی به اوج خود رسید، در این میان گاهی دهقانان با ترکان عليه اعراب میجنگیدند و گاهی نیز با اعراب علیه ترکان. در سال ۱۱۰ هجری نبرد کمرجه، میان خاقان ترک و اشرس بن عبدالله، کارگزار هشام در خراسان، رخ داد که خاقان مردم سغد و فرغانه و دهقانان را ملامت کرد که نبرد را به هیچ گرفتند. پس از آن، دو طرف به یکدیگر گروگان دادند و از نبرد کناره گرفتند. درشورش حارث بن سريج در سال ۱۱۷ هجرى عليه نصر بن سيار و عاصم بن عبدالله، دهقانان گوزگانان و ترسل، دهقان فاریاب و شهرب، شاه طالقان و قریاقس، دهقان مرو همراه وی بودند. بدین ترتیب میبینیم که بسیاری از دهقانان با اعراب از در صلح در آمدند و با پرداخت جزیه تسلیم اعراب شدند. اما دهقانانی نیز بودند که عليه اعراب با ترکان پیمان بستند و بر اساس بسیاری از گزارشها در شورشهای علیه حکومت اموی و امرای آنها شرکت کردند.
در دوران خلافت عباسی نیز اشارههای پراکندهای به دهقانان و نقش آنها در حوادث دیده میشود. هر چند در گزارش مورخان اسلامی دهقانان جزء یاران ابومسلم بودند. به گزارش نویسندهی مجمل: « ابومسلم هر چه در خراسان بود، از مهتران یمن در ربیعه و قضاعه ملوک و دهقان همه را بکشت، به دعوت بنی عباس اندر». هارون الرشید زمانی که عازم شرق بود، در راه خود به خراسان، در بیهق در منزل دهقانی فرود آمد.
آغاز فعالیت جدی دهقانان در دوران خلافت عباسی، با روی کار آمدن برمکیان شروع شد. خالد بن برمک و خاندان وی خود از معروفترین خاندانها و دهقانان ایرانی بودند که به دیوانسالاری دولت عباسی وارد شدند تا زمانهارون الرشید ایالت خراسان و در واقع شرق ایران، مستقیم از طرف خلیفه در بغداد اداره میشد، اما پس از نبرد امین و مامون، ولایات شرقی به حکام ایرانی سپرده شد که برای ادارهی محل از دهقانان و آشنایان به امور محلی کمک می گرفتند.
۵- دهقانان مشاوران و ناصحان امرا و خلفای عرب
از آنجا که دهقانان در آخرین روزهای حکومت ساسانی، نقش مهمی در ادارهی امور محلی ایفا می کردند، در طول فتوحات اعراب نیز همچنان از این اهمیت برخوردار بودند اعراب به دلیل نیازی که بهاین قشر از ایرانیان در ادارهی امور سرزمینهای فتح شده داشتند، به اهمیت همکاری آنان آگاهی داشته، آنها را مورد احترام قرار میدادند. دهقانان و سایر اتباع حکومت ساسانی نیز که حکومت را از دست رفته میدیدند، بهتر آن دیدند که با مهاجمان از در صلح در آیند، به همین جهت، در گزارش مورخان اسلامی، بارها به صلح ساکنان شهرها با فرماندهان عرب بر میخوریم. در واقع، دهقانان برای حفظ منافع، امتیازات و موقعیت طبقاتی خود، صلح را بر جنگ ترجیح دادند و از آنجا که آنان هم دارای زمین و املاک بودند و هم تامین کنندهی نیروی نظامی، از دست دادن ثروت و مکنت برای آنان بسیار مشکل مینمود و به همین جهت، به محض اینکه به نحوی خود را با حکام اعراب موافق نشان دادند، همگی به بازگشت به املاک خود فرا خوانده شدند، الحاق سريع قشر رهبری اشراف زادگان، مخصوصا دهقانان، هم برای ایران و هم برای حکومت اسلامی تحول بسیار مهمی را به دنبال داشت که برای دو طرف متفاوت بود.
فتح ناحیهی سواد(منطقه بین دجله و فرات) و بین النهرین دهقانان و مهاجمان عرب را در کنار یکدیگر قرار داد، به طوری که اعراب به دلیل عدم تجربه در ادارهی امور سرزمینهای مفتوحه، نیاز به کسانی داشتند که مدتها دستی توانا در ادارهی امور محلی مخصوصا گردآوری خراج داشته باشند. در واقع، در این زمان یک نیاز متقابل میان دهقانان و حاکمان به وجود آمده بود دهقانان در کنار دبیران حفظ موجودیت و منافعشان را مدیون تخصص و تجربه شان در گردآوری و وصول خراج بودند. بر اساس گزارش منابع اسلامی، چون عمر سواد را فتح نمود، مردمان سواد را بر سرزمین های خویش باقی گذاشت و بر هر شخص جزیه مقرر نمود و بر زمین نیز خراج نهاد. وی آنها را بخش نکرد. و به صاحبان اراضی یهود و نصاری و مجوس و صابئین دستور داد که خراج را جمع آوری کنند این اقدام عمر تاثیر به سزایی در روند تصرف سایر سرزمینها برجای گذاشت. بعد از گشودن سواد مسلم شد که اگر کشاورزان جزیه بپردازند و در زمرهی اهل ذمه درآیند، میتوانند زمینهایی را که مالک هستند، کشت کنند. برعکس، زمینهای خاندان حکام، آتشگاهها، قلاع و املاک کسانی را که با اعراب جنگیده بودند، در تملک دولت اسلامی در آورد. بهاین ترتیب، مناطقی که دهقان با مرزبان آن با مسلمانان صلح میکرد، اجازه مییافت که مالک اموال خود باشد و تنها جزیه و خراج را بپردازد در عین حال، مسئول جمع آوری خراج و ادارهی محل خود نیز باشد. حتی بعضی از ایرانیانی که با اعراب همکاری میکردند، از غنایم نیز برخوردار میشدند در هنگام تدوین دیوان، عمر دستور داد که دهقان نهر الملک و پسر نخیرجان و خالد و جمیل فرزندان دهقان فلالیج و بسطام پسر نرسی، دهقان بابل و خطرنيه و رفيل، دهقان عال و هرمزان و جفينه عبادی، همه را هزار درهم دهند و برخی می گویند سهم هرمزان دو هزار درهم بود.
بیشتر مورخان اسلامی از مساحی اراضی سواد، تعیین مقدار خراج و مشورت دهقانان با خلیفه عمر، عثمان، حضرت علی(ع) و معاویه یاد کردهاند که از آن جمله میتوان به مساحی اراضی سواد در زمان عمر توسط عثمان بن حنيف با کمک دهقانان اشاره کرد. در واقع، در دورهی فتوحات و پس از آن، یک نظم جديد جزیه و خراج از ابتدا تعیین نشده بود و همان ترتیب سابق مالیات با اندکی اصلاح به اجرا درآمد. بنابراین، نخستین عملکرد دهقانان در حکومت اسلامی را میتوان راهنمایی در تعیین مقدار خراج، نوع محصول مشمول مالیات و جمع آوری خراج دانست. آنان همچنین، مسئول نگهداری راهها، پلها و کشت و زرع و راهنمایی اعراب در طول فتوحات بودند از دهقانانی که با اعراب همکاری کردند، در منابع فراوان دیده میشود که مشهورترین آنها ماهويه، دهقان مرو، است که تا زمان خلافت حضرت علی (ع) نیز حاکم مرو بود. بنابراین، بزرگان ایرانی کم کم در تشکیلات دیوانی، اداری و اقتصادی حکومت اسلامی وارد شدند. دهقانان به مانند سابق وظیفهی پرداخت مالیات و جزیه برای شخص خود و رعایایشان را در اختیار داشتند و همچنان که اشاره شد، خلفا نیز مقدار آن را بر اساس توانایی پرداخت قشرهای مختلف و اطلاعات دهقانان مقرر مینمودند مثلا گزارش بلاذری نشان میدهد که به فرمان حضرت علی(ع)، دهقان صاحب استر را ۴۸ درهم، مردم میانه و متوسط را ۲۴ و برزگران و سایر مردم را ۱۲ درهم جزیه بستند. این گزارش نشان میدهد که در این زمان هنوز میان دهقان به عنوان مالک ثروت و املاک با مردم میانه و برزگران تفاوت قایل میشدند. در کنار این عملکرد، دهقانان، ناصحان و مشاوران حاکمان ایالات و خلفا در تعیین عامل ولایت بودند که از آن جمله میتوان به مشورت عبیدا.. بن مخارب حاکم حجاج در فلوجین با جميل بن بصبهری و همچنین، به همکاری آنها در تدوین دیوان اشاره کرد. علاوه بر این، این طبقه در نزد اعراب به صاحبان حکمت و فضیلت معروف بودند.
هر چند میان دهقانان و اعراب همکاری متقابل وجود داشت، اما در مواقعی نیز بود که مورد ظلم و ستم حکام قرار میگرفتند. بنابر ادعای یک سند زرتشتی، تازیان خانههای صاحبان و املاک دهقانان را سوزاندند و غارت کردند. با وجود این، بیشتر منابع به ویران کردن اشاره نمیکنند این روند در طول حکومت اموی نمود بیشتری یافت، مخصوصا زمانی که دهقانان و موالی در شورشهای علیه حکومت اموی شرکت میکردند. مثلا حجاج جهت ساختن سدهای بطايح تدبیری نیندیشید تا دهقانان را آزار رساند، زیرا ایشان را به همراهی با ابن اشعث متهم میساخت یا تحقیری که از طرف اشرس بن عبدالله سلمی، حاکم خراسان در زمان هشام بن عبدالملک بر دهقانان روا داشته می شد. با این حال، امویان نیز دهقانان و ملاکان ایرانی را در کارهای مالی و اداری خود به کار گرفته بودند، هر چند گزیدگان خود را از میان اعراب انتخاب میکردند.