ولی آنچه به طرز خارق العادهای تازگی دارد ظهور پیکره آدمی به طور انفرادی و در گروههای بزرگ هم پیوسته در کنار حالتها، موضوعها و محیطهای بسیار متنوع است.
پیش از این گفتیم که پیکره انسان در کارهای هنری غارنشینان تقریباً هیچ گاه به چشم نمیخورد. انسان افتاده یا از پای در آمده در منظره چاه در غار لاسکو، کاملاً استثنایی است. در نقاشی های پناهگاهی، تمایل و توجه جدید به موضوعات انسانی و تأکید بر عملی که در طی آن انسان بر جانور مسلط می شود، در کانون یا نقطه مرکزی هر اثر هنری قرار دارند. واژگان جدید شکل ها ممکن است پس از پیمودن دریای مدیترانه از شمال آفریقا که نقاشیهای بسیاری مشابه نقاشیهای یافت شده در اسپانیای خاوری در آن پیدا شده اند، به اروپا رسیده باشند.
درباره تعیین تاریخ آغاز این تحول، بحثهای مفصلی میان دانشمندان صورت گرفته است و امروزه تقریباً نوعی توافق بر سر سال ۸۰۰۰ پیش از میلاد حاصل شده است و در این مورد که سبک مزبور تا سال ۳۰۰۰ پیش از میلاد (با تغییرات بسیار) دوام آورده است نیز توافق شده است. برخی از ویژگیهای برجسته نقاشیهای پناهگاهی در تصویر سر زندهای مرکب از پنج جنگاور که در دوره گاسولا یافت شده است دیده میشود. تصویر این گروه که عرضش تقریباً بیست و چهار سانتی متر است نمونه ای از اغراق مرسوم شدید در حرکت، تکرار هماهنگ شکل اصلی، و به طور کلی فدا کردن شکل ظاهر ناتورالیستی در برابر توصیف و وحدت عمل است. حتی اگر چنین باشد میتوانیم جزئیاتی را مشخص کنیم که در توصیفشان صرفه جویی شده است. تیرها، کمانها، کلاه پردار سر دسته گروه، پاهای از هم گشوده و ضربدری، نشانه گامی جهش وار تلقی شدهاند و این احتمال وجود دارد که مردان مزبور به میدان جنگ یا رقصی جادویی میرفتهاند. در نقاشیهای دیگری از این قبیل وحدت شکل اصلی از این نیز بیشتر از زاویه خطوط چنان تند و با روح اند که حکایت از خط – همچنان که پیش از این گفتیم – یا حکایت از هیروگلیف دارند و سبک های نقاشی صخره ای پیش از گذشت هزاران سال عملاً انتزاعیتر و خلاصهتر میشوند، در آنها نماد بیش از تصویر دیده می شود و میتوان احتمال داد که این سبکها دست اندر کار ثبت مرحله ای از تکامل عنصر نمادی از عنصر تصویری بودهاند، تکاملی که در خاور نزدیک به اختراع خط میانجامد. بعدها سر زندگی و پیدایش نقاشیهای پناهگاهی در هماهنگیهای خشک، شکل های تقریباً هفت گونهای ناپدید میشود که تکرارشان آدمی را به این نتیجه میرساند که گویی از مجموعه یا ذخیره علامتی محدود ریشه گرفتهاند. نقاشیهای پناهگاهی، احتمالاً مانند نقاشیهای غاری اهمیت جادویی – مذهبی داشتهاند، هر چند برخی از ناظران آنها را چیزی بیش از ضبط تصویری رویدادهای به یاد ماندنی نمیدانند. این نقاشیها در نقاط تاریخی خاصی متمرکز شدهاند که مدتهای مدیدی مورد استفاده بودهاند، ولی نقاط مجاور با آنکه برای نقاشی مناسبتر بودهاند مورد استفاده قرار نمیگرفتهاند. این نشان میدهد که نقاط مزبور نه فقط در نزد نقاشان عصر میان سنگی بلکه در نزد کسانی که راهشان را در آن دوره تاریخی میگشودند، نیز نقاطی مقدس به شمار میرفتهاند. از متون ایبریایی و لاتین چنین بر میآید که در اواخر دوره حاکمیت رومیان، مردم برخی از این مکان های مقدس را دارای نیروهای فوق طبیعی میپنداشتهاند.