این روستا در نزدیکی تالاب شادگان در بخش خنافره، دهستان ناصری، شادگان واقع شده و به عنوان یکی از روستاهای دارای جاذبه گردشگری خوزستان معرفی شده است. روستای سراخیه با بافتی سنتی، یکی از روستاهای قابل مطالعه در استان خوزستان است. این روستا به لحاظ مردمشناسی از اهمیت زیادی برخورد بوده و میتواند بخشی از فرهنگ بومی منطقه را بازگو کند. اهالی روستا عرب بوده و به زبان عربی صحبت میکنند. رفتوآمدها در این روستا و بین روستاهای اطراف همچون رفتوآمد در ونیز ایتالیا است. اهالی روستاهای سراخیه و رگبه ساکنان اصلی این تالاب را تشکیل میدهند.
تالاب بینالمللی شادگان و کنوانسیون رامسر
تالاب بینالمللی شادگان یکی از تالابهای بزرگ ایران است. این تالاب در جنوب غربی ایران در جنوب شهر شادگان در استان خوزستان واقع شدهاست. در همایش تالابهای جهان که در رامسر برگزار شد تصمیم گرفته شد که سه تالاب شادگان، خورموسی و خورالامیه با عنوان تالاب شادگان شناخته شود.
کنوانسیون رامسر معاهدهای بینالمللی است که در ۱۹۷۱ امضا شدهاست به منظور حفظ و نگهداری تالابها میباشد. در این کنوانسیون فهرستی از تالابهای مهم جهان نیز تهیه شده که به «فهرست رامسر» شهرت دارد. در این فهرست بریتانیا با ۱۶۴ تالاب از لحاظ تعداد و کانادا با ۱۳۰ هزار کیلومتر مربع تالاب، از لحاظ وسعت رکورددار است.
مقر دائمی کنوانسیون در گلند، سوئیس است. گفته میشود سدسازی و رعایت نشدن نیاز آبی تالاب، تخلیه پسابهای آلودهای چون مزارع نیشکر، پرورش ماهی و فولاد خوزستان، عبور لولههای نفتی، فعالیت ۳۰ واحد پتروشیمی و تخلیه زبالههای شهری، این تالاب منحصر به فرد را از سال ۱۳۷۲ وارد فهرست قرمز تالابهای بینالمللی (لیست مونترو) کرده است. آب این تالاب بین المللی که از لحاظ رتبههای ثبت شده در یونسکو در گذشته در رتبه پنجم جهانی قرار داشت، از رودخانههای جراحی و کارون همچنین جزر و مد خلیج فارس تامین میشود که به رغم فصلی بودن بخش آب شیرین آن، آب شور تالاب به دلیل متصل بودن به خورها و خلیج فارس، دایمی است.
تالاب بین المللی شادگان به عنوان یک تالاب مهم بین المللی شناخته شده، عليرغم تنوع زیستی غنی و جاذبه هاي گردشگري فراوان، متاسفانه هنوز در كشور و حتي استان خوزستان ناشناخته مانده است. کوچه پس کوچه های روستای سراخیه در میان آب هستند و به همین دلیل، می گوییم اینجا ونیز ایران است البته به جز آب هیچ شباهت دیگری به ونیز ندارد.
تالاب شادگان با وجود نعمت و ظرفیت های بیشمارش هیچگاه توسعه و احیای قابل توجه را به خود ندیده است و تاکنون تمام برنامههای ایجاد شده برای آن در حد آرزو و رویا مانده است این در حالی است که اخیرا به علت شرایط بی نظیر تالاب حتی سرمایه گذاران خارجی نیز برای توسعه آن ابراز علاقه کرده اند.
این تالاب یک سیستم زیست محیطی وسیع متشکل از تالابهای شیرین و شور، به علاوه خلیج جزر و مدی خور موسی و جزایر آن است. تالاب در پائین دست حوزه رودخانه جراحی بین شهرهای شادگان، آبادان و ماهشهر در استان خوزستان قرار داشته و در سمت پائین دست، به خلیج فارس میپیوندد.
از ویژگیهای مهم و بی نظیر تالاب شادگان میتوان به مقیاس بزرگ، طبیعی بودن، تنوع زیستگاهی و نقشی که در تامین معاش ساکنان محلی ایفا میکند، اشاره كرد. سه شهر بزرگ شادگان، آبادان و ماهشهر در حاشیه این تالاب و تعدادی روستا نیز در مجاورت آن قرار دارند، همچنين دو روستا در داخل این تالاب قرار گرفتهاند. جمعیت شهر شادگان و روستاهای اطراف از نظر تاریخی برای تامین معاش وابسته به تالاب هستند.
از مهمترین تهدیدات این تالاب می توان به وجود جریانات ورودی زهکشها، آلودگی آب، کاهش جریانهای سیلابی، تغییرات اقلیمی، خشکسالی طولانی مدت، معرفی گونههای غیربومی، نشت مواد نفتی از لولهها و اختلال و ایجاد مزاحمت برای حیات وحش اشاره کرد.
رودخانه جراحی بزرگترین تامین کننده آب این تالاب است و بعد از آن نهر بحره که از رودخانه کارون منشعب می شود، تالاب شادگان را تغذیه می کنند. طغیان کارون و مدهای خلیج فارس و بارشهای منطقه هم در تامین آب شادگان نقش دارند. تالاب شادگان باقیمانده از تالاب بسیار بزرگی است که زمانی تا هورالعظیم در مرز عراق ادامه داشته و احتمال میرود بخش دور افتاده و جدا شدهای از مجموعه تالابهای گسترده و به هم پیوسته بین النهرین باشد.
مساحت تالاب شادگان که در کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده، 400 هزار هکتار است اما اندازه گیری سال 1383 مساحت تالاب را حدود 54 هزار هکتار نشان میدهد.
تالاب شادگان که در کنوانسیون بین المللی رامسر ثبت شده در جلگه خوزستان و شمال خلیج فارس قرار گرفته و میزبان تعداد زیادی از پرندگان کم نظیر بومی و مهاجر است.
این تالاب زیستگاه 174 گونه پرنده است که 13 گونه از آنها مانند اردک مرمری، پلیکان پا خاکستری، عروس غاز، اردک سرسفید، گیلانشاه خالدار، عقاب شاهی، عقاب تالابی خالدار و عقاب دریایی دم سفید در معرض خطر انقراض جهانی است.
با این وجود، شکار پرندگان در این تالاب به شکل وسیعی صورت میگیرد و فروش پرندگان شکاری یکی از راههای امرار معاش روستاییان اطراف تالاب است و گاه گاه قایقهای شکارچی در منطقه دیده میشوند که شکارچیان با تفنگ شکاری بر روی آنها به دنبال صید خود میگردند و تقریباً هر پرندهای که بخواهید در سبد زنانی که در کنار جاده بساط کردهاند، یافت میشود از طاووسک اهلی تا مرغ و خروسهای خانگی.
جذابیت تالاب
به گواه افرادی که در محیط پیرامون تالاب شادگان حضور یافتهاند، این تالاب آنقدر زیبا و پر جذبه است که بيش از دو بار افرادی را به سمت خود میکشاند و به عبارتی ارزش و لذت بیش از یک بار دیدن را دارد.
در اين تالاب، انواع ماهيان آب شيرين و شور مانند بنی، شيريد، حمری، شانك، ماهيهای پرورشی و پرندگانی چون فلامينگو، حواصيل، لك لك، غاز وحشی، اردك، گراز و … زيست میكنند. تنها زيستگاه و محل زاد و ولد اردك كركری در جهان اين تالاب است و پرندگانی چون «گيلانشاه خالدار» و «اكراس آفریقایی» نيز از نمونههای بسيار كميابی هستند كه در اين منطقه يافت میشوند.
صنایع دستی شادگان
در شادگان عبابافی و جاجیم بافی رواج دارد. صنایع دستی شادگان هم مانند سایر نقاط این ناحیه از بافت حصیر، بوریا، سبد و امثال آن تشکیل شده و برای تهیه آن از برگ درخت خرما و یا نیهای تالاب شادگان استفاده میشود.
گردشگری و قایقهای دستساز
ورودی روستای سراخیه، یک کوچه آبی باریک است که با تابلویی از بقیه کوچهها و فضاهای پیرامونیاش متمایز شده. روی آن نوشتهاند: «منطقه ویژه گردشگری». زیر تابلو قایقهای باریک کوچک، در ردیفی منظم، زیر آفتاب داغ جنوب چرت میزنند.
حسین کنار همین تالاب ایستاده و با لهجه جنوبی میگوید: «این تابلو را نباید خیلی جدی گرفت، چون از منطقه ویژه گردشگری تنها همین تابلو نصیب مردم شده. امکانات و زیرساختها، هیچ.
قایق حسین یک قایق دستساز ساده است. شبیه برگِ بلند و باریک گیاه خرزهره با گوشههای کشیده و پیکری کاملا متقارن. با چند پاروی بلند و تکههای باریک چوبی که در میانه آن برای نشستن تعبیه کردهاند. قایقهای تالاب و به قول محلیها بَلَم همه شبیه هماند. هندسه طراحیشان یکی است و تنها اختلافشان در رنگهاست: قرمز و آبی و زرد.
قایقهای یکنفره در کوچههای آبی سراخیه، حکم ماشین کورسی در بزرگراهها و شاید پیستهای مسابقه را دارد. سرعتی است و مخصوص رفتوآمد محلیها.
گردشگران و تازهواردان برای ورود به این روستای آبی یا باید سوار بلمهای دو تا چهارنفره شوند یا سرنشین یکی از قایقموتوریها. «حسین» میگوید، تالاب و کوچههای آبی روستا را باید با بلم گشت: «قایق موتوری حیوانات را فراری میدهد. گاومیشها رم میکنند و پرندهها میپرند. شادگان را بدون اینها دیدن چه لطفی دارد؟»
به گفته «حسین» تالاب این روزها نیمهجان است و سطح آب پایین رفته. حقآبه تالاب درست تأمین نمیشود و آب به دلیل انتقال برخی سموم شیمیایی کشاورزی و فاضلاب آلوده شده. او یکی از اهالی عربزبان سراخیه است که ٢٩سال پیش در یکی از همین خانههای روستایی به دنیا آمد. چند قایق پارویی و یک قایق موتوری دارد و زندگیاش از همین راه میگذرد: «برای زندگی دایمی اینجا به قایق موتوری نیاز هست. وضع کار بد نیست. گردشگر باشد، اوضاع کار ما خوب است اما نباشد، کار چندانی نداریم.»
در سراخیه تازهواردها و گردشگران را با پارو به کوچههای آبی میرسانند. رسمشان این است. قایق از میان آب راکد، از میان تالاب ساکت میگذرد و نخلهای بلند و خانههای کوتاه روستا از دور نمایان شود؛ همه دستساختههایی پیچیده در نی و بوریا.
اهالی روستا با بتنهای ارزان و سقفهای گنبدی و دیوارهای خشت و گلی برای خود خانهها اسرارآمیز ساختهاند. حیاط خانهها در سراخیه دیوار ندارد و به جای آن نیهای بلند را به هم بافته، در هم تنیده و دور خانههایشان کشیدهاند، باد هر از گاهی این دیوارها را کنار میزند و پشت آنها سادگی زندگی روزمره یک روستا پیداست: زنان ساده و کودکان نیمهبرهنه در آب، یک اجاق سنگی روشن و بند رختهای پریشان در باد.
« ما حدود ٩٠ خانوار هستیم. در هر خانهای بالای ٦ نفر زندگی میکنند. این خانهها را خودمان میسازیم. قایقها هم دستساز است، مخصوص همینجاست. تکنفرهها ٥٠٠هزار تومان، چندنفرهها یک تا دو میلیون تومان. چند سالی کار میکنند برایمان و بعد از نو باید ساخت.» اینها را «حسین» میگوید. قایق در کناره یکی از کوچههای آبی میایستد و زنی روسری گلدارش را سفت میکند. میگویند رسم نیست زنان روبهروی دوربین بایستند. بسیاری از آنها عربزبان هستند و فارسی نمیدانند.
«سمیه» یک پرنده شکار شده را در دستانش گرفته و زیر شیر آب پرهایش را میکند و پیکر بیجان چند پرنده دیگر در چند قدمی حوضچه کوچکی در انتظار سرنوشتی مشابهاند. این غذای ظهرشان است. پرندگان حلالگوشتی که شوهرانشان در همین تالاب شکار میکنند. در خانهای تورهایی برای صید ماهی هست که بخشی از آنها رزق و روزی و غذای هر روزه ساکنان تالابند. زنان روستا میگویند بین ماهیها بیشتر مصرف حمری شانک در این منطقه رایج است اما گاهی ماهیهای دیگری هم صید میکنند. بعضی ساکنان روستا دامدارند و دامهایشان همان گاومیشهایی است که لابهلای نیزارهای تالاب شادگان، زیر آفتاب داغ جنوب تا گردن در آب فرو رفته و پرندگان سفید روی سرهایشان نشستهاند.
«یونس»، مردی است ٢٨ساله اما صورتش به چهلسالهها میزند: «وضع تالاب خوب نیست. چند سال است میگویند رسیدگی میکنیم اما هر سال میگذرد و اوضاع بدتر میشود. آب تالاب خیلی پایین آمده، آلوده است و گاومیشهایمان مریض شدهاند. خیلی از گیاههای تالاب خشک شده.»
آب و هوای شهرستان شادگان
آب و هوای گرم و مرطوب شهرستان شادگان سبب رواج محصولات گرمسیری در این ناحیه شده است. گندم، خرما و برنج از عمده ترین محصولات کشاورزی منطقه به شمار میروند. دامداری نیز در این شهرستان رواج داشته و انواع فرآوردههای لبنی و تولیدات دامی مانند لبنیات، پشم و پوست از محصولات دامی این شهرستان است.
آب آلوده
کاهش حقآبه تالابها، تغذیه تالاب با زهاب نیشکر به جای آب سالم، بیتوجهی به وضع زیستی تالابها و عواقب پس از آن همه از وخاومت حال تالابهای خوزستان خبر میدهد و تالاب شادگان نیز از این وخامت در امان نیست.
از چهار سال قبل تالاب شادگان به عنوان یکی از مناطق مورد اهمیت گردشگری دیده شد و حتی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با ایجاد تابلوی بزرگی در محل تالاب اقدام به احداث ایستگاه گردشگری تالاب شادگان کرد اما این اقدامات در حالی انجام میگرفت که مشکلات زیستمحیطی این بستر طبیعی آغاز شده بود و مردم روستای سراخیه به عنوان ساکنان اصلی تالاب از داشتن امکانات رفاهی محروم بودند.
ورود آب ناشی از فعالیتهای صنعتی در کارخانه نیشکر به تالاب شادگان از جمله ضایعات مهم زیستمحیطی در این تالاب بینالمللی بود که به تازگی قرار شده این آب به داخل خلیج فارس منتقل شود. پیش از این یک کارشناس محیط زیست با اشاره به انحراف آب آلوده نیشکر از تالاب شادگان به بستر خلیج فارس گفته بود با این که آب آلوده دریا را هم آلوده میکند، اما تالاب شادگان و مردم حاشیهنشین اهمیت بیشتری دارند؛ چرا که حیات آنها در خطر است.
ورود گردشگران به داخل تالاب شادگان از دیگر مشکلات زیستمحیطی این تالاب محسوب میشود. گردشگران با ریختن زبالههای خود به داخل تالاب فضای آن را به شدت آلوده میکنند و چهره تالاب را دگرگون کردهاند. انداختن بطریهای مصرفشده آب معدنی و نوشابهها و همچنین پلاستیکهای مصرفشده به داخل تالاب شادگان از جمله مسائل و مشکلات زیستمحیطی این تالاب بینالمللی است.
در میان این مشکلات خشکسالی معضل دیگری برای اهالی تالاب شادگان شده است. خشکسالی باعث شده تا آب تالاب پایین برود و در بخشی از مناطق آن باعث مرگ ماهیان شده است. از طرف دیگر تغییرات اکوسیستمی از قبیل ورود آبهای آلوده به بستر تالاب نیز باعث مرگ ماهیان و کمشدن تعداد آنها شده است؛ این مشکلات تا کنون بر معیشت ساکنان تالاب تأثیر بسزایی داشته است.
سمیه بیستوشش ساله است، با سه دختر و یک پسر در یکی از همین خانههای بر آب متولد شده: «همه بیشتر همین جا به دنیا آمدهاند، به جز بعضی از عروسها که از روستاهای دیگر گرفتهاند؛ خیلی مهاجرت نداریم.»
در این روستا مهاجرت کمتر صورت میگیرد، اهالی سراخیه روستای خود و زندگی در کنار تالاب را به مهاجرت ترجیح میدهند. بسیاری از جوانان سراخیه با ماندن در روستا و ازدواجهای بومی باعث افزایش جمعیت بومی آن نیز شدهاند.
زندگی در خانههای بومیساز کوچک و آشپزی روی اجاقهایی که با کپسولهای بزرگ گاز روشن میشوند و خرید دبههای آب تصفیهشده و زندگی با شکار و ماهیگیری و قایقرانی اگر چه آسان نیست اما او میگوید این شرایط برای ساکنان این روستای آرامگرفته در میانه شادگان عادت شده: «هر کسی در سراخیه به دنیا میآید همین جا میماند؛ مهاجرت خیلی کم است. از بیرون که میآیند، همه میگویند چه سخت است زندگی در این شرایط اما در سراخیه اگر کسی پولدار هم بشود، نمیرود و همین زندگی را دوست دارند البته زندگیمان سخت است؛ هوای گرم و شرجی، آب تالاب هم که پایین رفته. با شکار و صید ماهی و پرنده زندگی میکنیم، وسط آب است و امکانات کم اما خوب عادت کردهایم به این زندگی.»
در سراخیه آدمهایی که عادت دارند به زندگی در کوچههای آبی و نشستن در زیر سایهبانهای حصیری ناگزیرند در مصرف آب شرب حد را نگه دارند؛ چرا که روستا آب شرب لولهکشی ندارد. هر دبه آب سالم برایشان ٨ هزار تومان تمام میشود.
کوچههای آبی روستا و لابهلای نیزارهای بلند تالاب پر است از قایقهای باریک کوچکی که زنی، پیرمردی و حتی کودکی روی آن نشسته یا ایستاده و پارو میزند. تالاب مواج میشود و بچه اردکهای کوچکِ چند روزه که پشت نیهای بلند پنهان شدهاند، ناگهان تعادلشان را از دست میدهند و بیرون میافتند اما تنها چند ثانیه کافی است که با همان جثه بندانگشتی کوچک در چشم بر همزدنی از این سوی تالاب به آن سوی دیگر بروند.
آدمها در سراخیه رویاهای دور و آرزوهای محال ندارند و زنان هم. زندگی برایشان در همین چهاردیواریهای خشت و گلی، نانپختن دستهجمعی به وقت ساعت ٥ عصر و و پاروزدن در سکوت تالاب خوش است. زنان همه مادرانی جوانند که چند فرزند دارند و بیشترشان سواد خواندن و نوشتن ندارند و اگر هم داشته باشند تا کلاس ششم بیشتر نیست. در میانشان کم هستند زنانی که فارسی را درست و بدون اشکال حرف بزنند و اگر بخواهی از آنها بپرسی که روزگارشان چطور در میانه این روستای آبی میگذرد، بیشترشان سرهایشان را تکان میدهند که فارسی نمیدانند.
سعیده تنها عروس غریبه روستاست و آشناییاش با عدنان او را از شهری دیگر به سراخیه کشانده. او فارسی را بهتر از همه میداند: «اینجا همه ازدواجها فامیلی است. غریبهشان منم که ازدواج کردم و از ٢٢ سالگی آمدم اینجا. گاهی دلم برای شهر تنگ میشود اما زندگی در میان آب حس و حال متفاوتی دارد. درست است که پای آدم بسته میشود اما باید خودتان تجربه کنید تا حس کنید.»
بسیاری از دختران و زنان سراخیه سواد خواندن و نوشتن ندارند: «هم نمیگذارند خیلی درس بخوانیم هم این که مدرسه نداریم. آنها که سواد دارند در حد خواندن و نوشتن است؛ البته الان بعضیها نهضت هم میروند اما چون مدرسه راهنمایی دور است و بعد از ابتدایی باید بروند شادگان، درسشان نیمهکاره میماند. بچهها هم باید با قایق بروند و برگردند و برای همین خیلی درس را ادامه نمیدهند. ترک تحصیل و بیسوادی بین دخترها بیشتر است اما پسرها هم خیلی نمیخوانند و اغلب از نوجوانی به بعد میروند دنبال کار.»
نه فقط زندگی که سرگرمی و تفریح ساکنان سراخیه هم همینجا وسط تالاب و وابسته به آن است. آنها در همین روستای روی آب، باربیکیوی سنگی، اسکله و آلاچیق و حتی زمین فوتبال دارند. یک زمین چمن فوتبال در ابعاد واقعی با دو دروازه بزرگ البته ایستاده روی آب.
عدنان میگوید، هفتهای یک بار مسابقه فوتبال روستا در همین زمین برگزار میشود: «٥ دقیقه بازی میکنیم و ١٠ دقیقه روی آب دنبال توپ می دویم.» صورتش میشود تماماً خنده.
در روستای سراخیه داشتهها و نداشتههای زندگی آمیخته با هم است اما کاستیها کم نیست. مردم روستا پزشک و خانه بهداشت ندارند، گاز و آب تصفیهشده ندارند اما نگهبان و پلیس هم ندارند و خانههایشان همه بیقفل و کلید است: «همه همدیگر را میشناسیم. روستای ما نه دزدی دارد، نه مواد و نه حتی یک نفر سیگاری. خانهها همه بازند، خیلی از اتاقها در ندارند، خدا را شکر کارمان خوب است، اگر مسافران بیشتر بیایند از این هم بهتر میشود، با قایق میبریمشان روی تالاب، هم آنها دوست دارند و هم برای ما کار است.»
قایق در سراخیه همه چیز است و زندگی بدون قایق معنا پیدا نمیکند. روی تالاب شادگان و در کوچه پس کوچههای آبی سراخیه اما قایقسواری مختص آدمبزرگها نیست و روی آب قایقهایی هست با قایقرانان کوچک، دختران و پسرانی که قدشان به میانه پاروهای بلند هم نمیرسد اما بلمها را میرانند مثل یک قایقران حرفهای. مادرانشان میگویند بچهها از ٥ سالگی به بعد روی تالاب قایقسواری میکنند؛ البته در سراخیه کسی نمیگوید قایق، همه میگویند بَلَم.
در سراخیه سرنوشت بچهها شبیه پدرها و مادرهایشان است. همان طور که در روستای بومی به دنیا میآیند راه بومیزیستن را در پیش میگیرند؛ بچههایی که اگر دختر باشند در سالهایی نه خیلی دورتر از روزگار کودکی کنار دست مادرهایشان در خانه حصیربافی میکنند و صنایعدستیشان را میفرستند بازار شادگان، لباسهای رنگی شاد میپوشند و موهایشان بلند و بافته مثل گیسوان زنان قدیمی و پسرها یا میشوند قایقرانان ماهری که گردشگران را به تالاب میبرند و میآورند یا میروند در کار صید و ماهیگیری و شکار.
شمیل یکی از آنهاست که میگوید به خاطر کارش که صیادی است، جای دیگری نمیرود: «هر روز ماهی صید میکنم؛ معلوم نیست که هر روز چقدر. رزق و روزی که دست ما نیست، دست خداست، بعضی روزها در تورم ١٠ تا ماهی هست و بعضی روزها ١٠٠تا. ماهیها را میبرم بازار شادگان. روزانه بین ١٠ تا ٢٠هزار تومان را دارم؛ اگر مسافر بیاید بیشتر.»
در سراخیه مردم هنوز زندگی کنار تالاب را به زندگی در کوچه پس کوچههای شهری ترجیح میدهند. آنها میگویند اگر تالاب شادگان تالاب بماند و مشکلات زیستمحیطی را چارهای باشد تا چند نسل دیگر روی همین کوچههای آبی خانههایشان را سرپا نگه میدارند همه با امید اینکه این منطقه در آیندهای که نمیدانند کی میرسد، منطقهای نمونه برای گردشگری باشد.»