پیشینهی تاریخی جنگ ۸ ساله ایران و عراق
هجوم عراق به ایران اسلامی در واقع حاصل ناکامیها و شکستهای گوناگون دشمنان انقلاب اسلامی در مقابله با این انقلاب بود. رشد نیروهای مومن به انقلاب با رهبری امام خمینی به تحولات مهمی انجامید. این تحولات برای دشمنان انقلاب تردیدی باقی نگذاشت. که در صورت عدم مقابله همه جانبه، انقلاب اسلامی به شکل پدیدهای غیرقابل مهار گسترش مییابد و با نفوذ خود، منافع آنان را به مخاطره خواهد انداخت. در این راستا، عراق و رژیم حاکم برآن با موقعیت و وضعیت خاص خود، مستعدترین اهرمی بود که دشمنان اصلی انقلاب اسلامی با بهره گیری از آن می توانستند به مقابله با این انقلاب بپردازند. بر همین اساسی در ۳۱شهریور ۱۳۵۹ با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ ۸ ساله حکومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد. صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربینهای تلویزیون بغداد پاره کرد. صدام در نطقی با تأکید بر مالکیت مطلق کشورش بر اروند رود (که وی آن را شطالعرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به «اعراب» جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه ایران آغاز کرد.
ارتش عراق متناسب با اهداف و بررسی عواملی چون موقعیت جغرافیایی مناطق مرزی، از محورهای مختلف به سرزمین جمهوری اسلامی ایران هجوم آورد و سه جبهه را در مقابل این کشور گشود:
الف) جبهه شمالی: اشنویه تا نو سود
ب) جبهه میانی: نو سود تا دهلران
ج)جبهه جنوبی: دهلران تا خرمشهر
سابقه تاریخی نزاع ایران و عراق را باید میراث نزاع ایران و عثمانی دانست. اختلافات ایران و عثمانی در طول چهار قرن ۱۹۱۴ - ۱۵۱۴م. علی رغم بسته شدن قراردادهای صلح متعدد و همچنین پروتکلهای مرزی، همچنان حل نشده ماند و با فروپاشی امپراطوری عثمانی، به دولت تازه استقلال یافته عراق پس از جنگ جهانی اول انتقال یافت.
در سال 1837م بخشی از خوزستان توسط قوای عثمانی اشغال شد. این وضعیت بیش از سه سال به طول انجامید تا سرانجام با دخالت دو ابر قدرت وقت (روس و انگلیس) و انعقاد پیمان ارزنهالروم، مناطق اشغال شده تخلیه گردید.
بیست سال بعد در 1273ه.ق در همزمان با آخرین تلاشهای ایران در دوره ناصرالدین شاه برای تسلط مجدد بر هرات، قوای انگلیس تا اهواز پیش رفتند که با میانجیگری فرانسه (ناپلئون سوم)، معاهده پاریس در 4 مارس1857م، مطابق با 7رجب1273ه.ق و برابر با 14اسفند1235خورشیدی مابین سفیر ایران در پاریس فرخ خان امین الملك و سفیر انگلیس در فرانسه لرد كاولی در پانزده فصل بسته شده و به این مسئله پایان داده شد.
جنگ جهانی اول و تشکیل کشور عراق و آغاز اختلافات این کشور با ایران
پس از جنگ جهانی اول، خلافت ۵۰۰ ساله عثمانیها پایان یافت. و به دنبال شکست این امپراطوری، فرانسه و انگلیس بر اساس قرارداد سایکس-پیکو، قلمرو این خلافت ۵۰۰ ساله را تجزیه کردند و با جدا شدن سه ایالت بصره و بغداد و موصل از این امپراطوری در سال ۱۹۲۰م (۱۲۹۹ه.ش) کشور عراق هویت سیاسی پیدا کرد.
با تشکیل دولت عراق، دولت ایران با اخذ امتیازاتی این کشور را به رسمیت شناخت. پس از این تاریخ تحولات بسیاری در روابط دو کشور رخ داد که میتوان به عهد نامه مرزی ۱۹۳۷م اشاره کرد که با امضای این قرارداد تلاش یکصد ساله ایران برای اعاده حقوق مسلم خود در اروند از بین رفت و عهدنامه مذکور مالکیت تمام رودخانه را به عراق واگذار کرد و انگلستان به هدف دیرینه خود رسید. در ۱۷ تیر ۱۳۱۶ پیمان سعد آباد بین چهار کشور ایران و عراق و ترکیه و افغانستان به امضا رسید و اعضا متعهد شدند مشکلات خود را از راههای مسالمت آمیز حل کنند.
اختلاف ایران و عراق پس از جنگ جهانی دوم
در سال ۱۳۲۹ش با ملی شدن صنعت نفت ایران، از سوی انگلستان توطئهای برای تجزیه خوزستان به مرحله اجرا در آمد که قرار بود خوزستان به یک کشور مستقل کوچک مثل کویت، عمان و قطر مبدل شود. با وجود این که ناو موریس انگلیس وارد اروند شد و نیروهای نظامی عراق هم برای این توطئه آرایش گرفتند. اما با سقوط دولت مصدق و گرایش دوباره ایران به غرب این توطئه عملی نشد.
حکومت پادشاهی عراق که زیر نظر انگلیسی ها اداره میشد با کودتای ۲۳ مرداد ۱۳۳۷ سرنگون شد و عبدالکریم قاسم اداره امور کشور را در دست گرفت. در این دوران بحران موجود بین دو کشور ایران و عراق تشدید و عمیق شد و حتی به صف آرایی نظامی در سال ۱۳۳۷ منجر شد که بدون درگیری پایان یافت. ادعای حاکمیت بر خوزستان، تشکیل جبهه آزادیبخش خوزستان و مسئله کردها از جمله مسائل مورد اختلاف میان ایران و عراق در دوران حکومت عبدالکریم قاسم بود.
کودتای حزب بعث در سال ۱۹۶۸م ( ۱۳۴۷ ه.ش ) و به قدرت رسیدن حسن البکر از تحولات مهم دیگر عراق بود. با روی کار آمدن این حزب اختلافات دو کشور حادتر شد. علاوه بر اختلافات قبلی مسئله تحدید حدود مرزی اروند و تغییر حاکمیت برآن و حاکمیت ایران بر سه جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی در خلیج فارس نیز به آنها افزوده شد. و همچنین تفاوت عقیدتی در دو کشور به شعلهورتر شدن اختلافات دامن میزد. دولت عراق برای اینکه واکنش تندی به ایران نشان دهد سفیر ایران در بغداد را به وزارت امور خارجه فراخواند و اولتیماتوم داد که شط العرب جزئی از قلمرو عراق است و ایران افراد نیروی دریایی ایران باید آنجا را ترک کنند و گرنه عراق از قوه قهریه استفاده خواهد کرد. دولت ایران نیز که از برخورد غیر اصولی عراق به خشم آمده بود بود قرارداد ۱۹۳۷ را به طور رسمی لغو کرد و با شکایت عراق به شورای امنیت منازعه بالا گرفت و به برخورد خونین واحدهای تانک و زرهی و پیاده در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۲ در منطقه ایلام و شهر بدره عراق منجر شد که با دخالت شورای امنیت، قطعنامه ۳۴۸ صادر شد و طرفین به مرزهای قانونی عقب نشینی کردند.
عهدنامه ۱۹۷۵
در اجرای قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت، هیئتهای نمایندگی دو کشور ایران و عراق به مدت ۱۷ روز از ۲۱ مرداد تا ۶ شهریور ۱۳۵۳، در استامبول با یکدیگر ملاقات و مذاکره کردند. ولی نتیجه مطلوبی حاصل نشد زیرا وزیر خارجه عراق بر حاکمیت اروند رود تاکید و آن را جزو سرزمین ملی عراق قلمداد میکرد.
در مارس ۱۹۷۵م (اسفند۱۳۵۳ش) جلسه سالانه سران اوپک در الجزیره تشکیل شد. رئیس جمهور الجزایر که میزبان جلسه اوپک بود برای حل اختلاف بین دو کشور میانجی شد و طی دو جلسه مذاکرات طولانی بین شاه ایران و صدام حسین که در آن موقع معاون رئیس جمهور عراق بود انجام گرفت و قرار داد ۱۹۷۵ بین دو کشور به امضا رسید این قرارداد آخرین قراردادی است که پیش از جنگ تحمیلی بین ایران و عراق منعقد شد. حساسیت اصلی این قرارداد در مورد تعیین خط القعر اروندرود و مناطقی مانند میمک و جاهای دیگر است.
دوران بعد از انقلاب اسلامی ایران
هرچند انعقاد قرارداد ۱۹۷۵م الجزایر، ظاهرا باعث پایان اختلافات مرزی و روابطی نسبتاً بهتر شد، اما این آرامش نسبی در روابط بین دو کشور با وقوع انقلاب اسلامی در ایران پایان یافت. زیرا عراق به موجب بیانیهی الجزایر و با پذیرش خط تالوگ به عنوان خط مرزی دو کشور، عملاً حاکمیت ایران را بر اروندرود پذیرفته بود، اما به دلیل عدم رضایتی که از این قرارداد داشت، به دنبال موقعیتی مناسب میگشت تا ضربهی نهایی خود را به ایران وارد سازد. تا اینکه سرانجام وزارت امورخارجهی عراق در ۲۶/۶/۱۳۵۹ طی یادداشتی قرارداد ۱۹۷۵ م الجزایر را لغو و صدام با ادعای حاکمیت مطلق عراق بر شطالعرب، آن را در برابر دوربینهای تلویزیونی پاره کرد و در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با حملات هوایی و زمینی ارتش بعث به خاک ایران جنگ تحمیلی ۸ ساله علیه جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد.
در این میان، ارزشمندترین منطقه مورد هجوم - که تصرف آن به عنوان هدف اصلی عراق محسوب میشد - دشت خوزستان بود. در این سلسله نوشتار ضمن بررسی اوضاع خوزستان در قبل و بعد از انقلاب اسلامی، وقایع جنگ در این استان به هنگام هجوم قوای عراق و اشغال آن و مقاومت نیروهای مردمی و نظامی ایران در برابر این هجوم و سپس آزادسازی مناطق اشغالی با همت این نیروها و در نهایت وضعیتی که به آتش بس منجر شد، به اختصار مرور شده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رژیم عراق تحرکاتی را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی آغاز کرد که جملگی در جهت کسب آمادگی های لازم برای مبادرت به یک جنگ گسترده بود. عراق، ابتدا برنامههای خود را مخفیانه طراحی و اجرا میکرد. این رژیم علاوه تحركات مرزی، اقدامات گستردهای در داخل - به ویژه خوزستان - در پشتیبانی از گروههای ضدانقلاب داخلی به عمل میآورد. در این میان، عرب زبان بودن بخشی از مردم این منطقه، دستاویز مناسبی برای طرح جدایی خوزستان از ایران شده بود. به همین جهت، عراق با گردآوری عناصر گروه منحل شده خلق عرب و همچنین برقراری ارتباطات گسترده با برخی از سران عشایر عرب، به آموزش، تسلیح و تحریک آنان برای راه اندازی درگیریهای منطقهای و ایجاد زمینه جداسازی خوزستان، مبادرت ورزید.
با گذشت زمان، مواضع خصمانه رژیم عراق در برابر جمهوری اسلامی تندتر
و علنیتر گردید. صدام حسین در تاريخ 18/۱/1359 برای اولین بار اعلام کرد: «ایران باید از سه جزیره عربی تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی خارج شود.» وی چندی بعد نیز تهدید کرد که عراق آماده است با توسل به زور تمام اختلافات خود با ایران را حل کند. متعاقب آن، تحرکات مرزی ارتش عراق نیز افزایش یافت.
وضعیت قوای نظامی ایران و عراق در آستانه جنگ
عراق، با توجه به برنامهریزیهای طولانی و گسترده، از آمادگی نظامی مناسبی برخوردار بود. یگانها و نیروهای ارتش عراق عمدتاً با آموزشها و تمرینهای متوالی و فشرده، و با برخورداری از تجهیزات و امکانات فراوان و پیشرفته، از لحاظ مادی دارای توان رزمی بالایی بودند. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران - که مدت کمی از استقرار آن میگذشت - علاوه بر بحرانهای عمده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، با تحرکات نظامی گروهها و عناصر ضدانقلاب در مناطقی همچون کردستان، خوزستان و گنبد مواجه بود. بر این اساسی و به رغم آگاهی از احتمال تهاجم عراق، کسب آمادگی لازم برای مقابله با آن میسر نشد. ارتش در حال گذر از مرحله گذشته به مرحله جدید بود. نهاد تازه تأسیس سپاه پاسداران نیز که با ضدانقلابیون داخلی درگیر بود، فرصت کافی برای مقابله با یک ارتش منظم را نداشت.
آغاز تهاجم به خوزستان
روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، نیروی زمینی ارتش عراق با حداکثر امکانات و تجهیزات، با پشتیبانی گسترده آتش توپخانه و پشتیبانی نیروی هوایی - که پایگاههای نظامی، فرودگاهها و باندھای پرواز را بمباران کرد - یورش خود را آغاز کرد. ارتش عراق در تهاجم خود که متناسب با اهداف و موقعیت جغرافیایی مناطق مرزی بود، تلاشی اصلی خود را در جبهه جنوب با هدف تصرف خوزستان قرار داد. به همین منظور، پنج لشکر مکانیزه و زرهی و یک تیپ مستقل نیروی مخصوصی با عبور از پاسگاه های مرزی که با نیروی اندک و تجهیزات ضعیف ژاندارمری و سپاه و ارتش حفاظت میشدند، از سه محور زیر به خوزستان هجوم آوردند.
الف - محور شوش، دزفول
ب - محور سوسنگرد، اهواز
ج - محور خرمشهر، آبادان