فریبرز رئیسدانا زاده ۲۹ دی ۱۳۲۳ بود که در ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ بدلیل ابتلا به ویروس کرونا در گذشت. وی نویسنده و اقتصاددان سوسیالیست و سندیکالیست، استاد دانشگاه در رشته اقتصاد، کنشگر حقوق بشر و عضو کانون نویسندگان ایران بود.
رئیسدانا اقتصاددانی چپگرا با تحصیلات مدرسه اقتصاد لندن بود و علاوه بر کار تخصصی در زمینهی پژوهش و تدریس رشتهی اقتصاد، به کارهای سیاسی، اجتماعی، ادبی و مطبوعاتی نیز میپرداخت. او در جنبش روشنفکری ایران به دموکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم علاقهمند بود. رئیسدانا نویسنده بیش از پانزده کتاب دربارهی مسائل اقتصادی و سیاسی مانند آزادی و سوسیالیسم، اقتصاد سیاسی توسعه و منش روشنفکری بود.
مطلب زیر برگرفته از هفته نامه صدا در نوروز 94 بوده که فواد شمس با این اقتصاد دان این مصاحبه را انجام داده است.
از پوپولیسم دموکراسی خواه تاپوپولیسم محافظه کار
فریبرز رئیس دانا در گفت و گو با صدا میگوید: دولت احمدی نژاد راست گراترین دولت از زمان مادها بوده است.
در خانهای در منطقه گیشای تهران یک طرف اتاق، عکس محمد مصدق نخست وزیر محبوب و مردمی تاریخ ایران است و در طرف دیگر عکس کارل مارکس متفکر انقلابی بزرگ قرون معاصر. در چنین اتاقی روبروی فریبرز رئیس دانا نشستم که در گفت و گویی خاطراتش را مرور کنیم، در ایام نوروز به نظر میرسد مرور کردن خاطرات و گفتن و شنیدن از گذشته برای همه جذاب است. رئیس دانا با صدایی رسا نقدهای خود به دولت اصلاحات را میگوید. البته تأکید دارد که منصفانه نگاه میکند اما اعتقاد دارد که بر آمدن احمدی نژاد در همان سال ها نتیجه اقدامات اقتصادی نامناسبی بود که در دولت اصلاحات انجام شد. رئیس دانا در نقد کردن بی پروا است اما نگاهی واقع بینانه دارد. او بر این اعتقاد است که پوپولیسم دو چهره دارد: یکی چهرهی دموکراسی خواهانه، یکی عدالت خواهانه اما هر دو در یک امر با هم مشترک هستند آن هم ریاکاری است فریبرز رئیس دانا از خاطراتش در دولت اصلاحات میگوید: از جریان رد صلاحیتش در مجلس ششم و امیدی که به اصلاحات داشت و همراه با میلیون ها نفر دیگر از ایرانیها الان چندان امیدوار نیست. البته بخش مهم گفت وگو با رئیس دانا به نقد دولت احمدی نژاد و این سوء تفاهم که وی حامی محرومان و کارگران است، گذشت. رئیس دانا که خود را حامی طبقه کارگر میداند نقدهای جدی به این سوء تفاهم تاریخی دارد و در یک جمله آن را خلاصه میکند. از نظر او «دولت احمدی نژاد راست گراترین دولت ایران از زمان مادها تاکنون بوده است.»
در 8 سال دولت آقای احمدی نژاد از سوی وی و طرفدارانش این ادعا مطرح میشد که دولت وی حامی محرومان و مستضعفان یا به عبارت دیگر پشت سر طبقات فرودست و کارگران ایستاده است. اما عملکرد این دولت با ادعایی که داشت فرق داشت. نتایجی که بعد از ۸ سال در این دولت به وجود آمد نشان از عدم رضایت طبقات فرودست از عملکرد احمدی نژاد دارد. اولین حرکتی که احمدی نژاد در آن زمان انجام داد این بود که رفت به بازار بورس قزوین، من همان زمان یادم است که گفتهای از کارل مارکس را نقل کردم. مارکس در مورد انقلاب ۱۸۳۲ گفته بود وقتی که یکی از مسئولان آن زمان در جلوی بانک صحبت کرد تأکید کرد «نمیگذاریم هیچ مشکلی برای فعالیتهای بانکی پیش بیاید». مارکس همان جا نوشته است که این گفته تمام راز پشت سر انقلاب ۱۸۳۲ را فاش کرد. احمدی نژاد تلاش کرد که این گروههایی را بر اریکهی قدرت اقتصادی بنشاند و قدرت آنها را بیشتر کند. در واقع برای این که یک نسل از بروکرات ها متعلق به خودش را سر کار بیاورد. همان روزها اول من این را گفتم خیلیها به من هشدار دادند که احمدی نژاد خطرناک است. من هم تأکید کردم که همین پلههای کوتاه خطرناکتر از پلههای بلند هستند بعد از سالها نیز مشخص شد که سیاستهایی که اعمال میکرد به معنای انتقال منابع به این گروه بود که بخشی از آن در یک نهاد نظامی قدرتمند بودند. نهادی که الان فعالیتهای پیمانکاری بزرگ را در اختیار دارد. سرمایه گذاریهای بزرگ را در اختیار گرفته است. این یک تغییر عمده در شبکه قدرت بود.
پرسش: به نظر شما این امر با برنامه ریزی قبلی و با حساب و کتاب انجام گرفت؟ یا نتیجه یک روند بود که از بطن جامعه بر میخاست منظور من این است که آیا تمام این امر را باید توطئه ببینیم یا زمینههای اجتماعی و اقتصادی خاص خودش را هم داشت؟ برآمدن احمدی نژاد و پوپولیسم مدل وی بر اثر چه شرایطی بوده است؟
در مدل پوپولیسم عدالت خواهانه از مردم محروم و زحمتکشان حرف میزنند. اما با کمال خونسردی تحمل میکنند که منابع اقتصادی به دست قدرتها برود. با نهایت بی رحمی محرومیت مردم را میبینند. مثلاً در دوران احمدی نژاد اتحادیههای کارگری و تشکلهای کارگری در همان سالها سرکوب شدند. این نه تنها پوپولیسم است که ریاکاری هم است.
به نظر من احمدی نژاد خیلی هم هوشمندانه این شعارهای پوپولیستی را مطرح نکرد، بلکه ناخواسته به این سمت رفت. چون برای رسیدن به آن خواستهای اقتصادی ناگزیر بود بخشی از مردم ناراضی را پشتوانه خود قرار دهد.
به سوی عدالت رفتن یک سویش پشت سنگر دموکراسی رفتن است. که اتفاقاً تحلیل گران تاریخی و فلسفه سیاسی معمولاً آن را علامت پوپولویسم دانستهاند. وقتی نمایندگانی که میخواهند به مجلس بروند اینقدر قربان صدقه مردم میروند و مردم مردم میکنند. این در واقع پوپولیسم است هیچ کدام حاضر نیستند به مردم نقد بکنند در واقع یک نفر از این جناح تموکراسی خواهتر هیچگاه انتقاد جدی به مردم نکرده است اعتراض جدی نکرده است مگر فردی و تصادفی نمونهی آن آقای علی مطهری است در دفاع از حقوق شهروندی یک نفر است نمیتوان را به عنوان جریان به حساب آورد در واقع حقیقت را پنهان میکنند و فقط به لفاظی میپردازند شجاعت میخواهد گفتن حقیقت که این افراد پوپولیست این شجاعت را ندارند. در واقع باید به مردم چیزی نگویی که دوست دارند بلکه باید چیزی بگویی که آن را نیاز دارند ولو این که خلاف میل آنان باشد.
پرسش: در مورد این پوپولیسم دموکراسی خواهانه و پوپولیسم عدالت خواهانه بیشتر توضیح بدهید که مسئله روشن تر بشود.
در مقابل این پوپولیسم دموکراسی خواه به نوعی ریاکاری است ادعای آزادی خواهی میشود اما در مقابل به مردم بی توجهی میشود. به طبقات فرودست بی توجهی میشود در مقابل این امر یک مدل دیگر هست که واکنش به این بی تفاوتیها است که ادعای عدالت میکند. این میشود و پوپولیسم عدالت خواهانه! در این مدل پوپولیسم عدالت خواهانه از مردم محروم و زحمتکشان حرف میزنند. اما با کمال خونسردی تحمل میکنند که منافع اقتصادی به دست قدرتها برود با نهایت بی رحمی محرومیت مردم را میبینند مثلاً در تهران احمدی نژاد اتحاديههای کارگری و تشکلهای کارگری در همان سالها سرکوب شد. این نه تنها پوپولیسم است که ریاکاری هم است. این ریاکاری در ایران سابقه داشته است پادشاهان از قدیم ریاکار بودند در گذشته تاریخی ما این نوع ریا کاری سابقه طولانی مدت داشته است. حالا این ریا کاری به شکل مدرن تر آمده است کشمکشی بین دو جناح که هیچ کدام جناح پیشین را به حد لازم نقد نمیکنند حتی پسوند خود را هم از دست نمیدهد.
جناحی که از دموکراسی دم میزند به حد کافی از سادهترین ارزشهای آزادی خواهانه دفاع نکرد. مثلاً در مجلس ششم که ما کاندیدا شدیم که رد صلاحیت شدیم البته انتضار از رئیس جمهور وقت آقای خاتمی بود که حداقل آن زمان یک کلمه اعتراض بکند بپرسند چرا رد صلاحیت کردین حتی اگر بر حسب قانون رد صلاحیت کردند لااقل مستندات قانونی را نشان بدهند؟ براساس کدام ماده قانون این کار را کردهاند؟ بالاخره رئیس جمهور حافظ قانون اساسی است همان زمان آقای خاتمی بنا بود یک تیم حقوقی بزرگ بفرستد پروندههای ما را تعقیب کند. اما نکرد اسمش را هم میگذارند مصلحت اندیشی میگوید زود است وارد عمل شویم. ممکن است تندروی شود وضع از اینی که هست بدتر بشود.
پرسش: پس از نظر شما دلیل بر آمدن پوپولیسم احمدی نژادی همین بی توجهیها و کوتاه آمدنها در دوره اصلاحات بود؟ یعنی همین مسائل زمینه برآمدن احمدی نژاد را فراهم کرد؟
مشخص است که در مقابل این وضعیت یک فرد پوپولیست مثل احمدی نژاد ميآید و نقطه مقابل وضعیت قبل را مطرح میکند چیزی که از دست دولت اصلاحات در رفته بود. یعنی با آن سیاستهای تعدیل ساختاری و نئولیبرالی که در اقتصاد در دوران آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی شروع و اجرا شد باید منتظر این جور واقعهای میبودیم معلوم بود که بخشی از مردم که در آن دوران فراموش شده بودند با برخی شعارهای عامه پسند به احمدینژاد رأی میدهند کسانی که در بافتهای فرسوده روستاها یا حاشیههای شهرها زندگی میکنند کسی که از گزند تورم در امان نبودند و زاغهنشینان جامعه هدف احمدینژاد اینها را نشانه گرفت برای کسب رأی برای همان انتقال قدرت و ثروتی که در اول مصاحبه گفتم، انتقال منابع اقتصادی.
البته در مورد دولت خاتمی باید بگویم که گرایشهای عمومی در تصاد عمومی در اقتصاد نئولیبرالی بود که ارثیه دولت هاشمی رفسنجانی بود یعنی خود تولت خاتمی تفاوت های عمدهای داشت که احتمالاً آدم باید نابینا باشد که این تفاوتها نبیند که البته من نابینایی سیاسی ندارم قطعاً تفاوتهایی وجود داشت اما ریشهها و گرایشهای تا بر این بود که جناح غالب در دولت خاتمی همان سیاستهای اقتصادی نئولیبرال را در پی گرفت که این موضوع باعث شکست اصلاحات شد. در واقع این سیاستهای تعدیل اقتصادی به ضرر دولت اصلاحات تمام شد و حمایت مردمی خود را از دست داد ما همان زمان بارها گفتیم، اما اصلاح طلبان راست گرا زورشان بیشتر بود ضمناً ما ادمی نبودیم که بعد از این که رد صلاحیت شویم، بخواهیم به دنبال جریان باشیم ما همان زمان فهمیدیم جریان چه است شرکت ما در انتخابات مجلس ششم برای این بود که ما را متهم نکند که اشتباه حزب توده در زمان دکتر مصدق را بار دیگر مرتکب شدهایم، میخواستیم نشان دهیم که با جنبش مردمی ۲ خرداد 76 همراه هستیم البته نه ما آن اشتباه را انجام دادیم نه متأسفانه دولت خاتمی شبیه مصدق رفتار کرد.
پرسش: حالا سوالی که مطرح میشود این است که آیا مصادره گفتمان عدالت خواهی از طرف دولت احمدی نژاد به دلیل خلا یک نیروی عدالت خواه دموکراتیک نبود؟ در واقع یک نیروی دموکراتیک و عدالت خواه و یک نیروی قوی چپ نبود که طبقات محروم و طبقه کارگر را نمایندگی بکند در نتیجه فردی همچون احمدی نژاد از این فضا سوء استفاده کرد، شما در این مورد چه نظری دارید؟
بله به نظر من هم همین طور بوده است احمدینژاد از همین خلاء استفاده کرد اما این جور که شما مطرح میکنید ممکن است منطقاً این واکنش را به وجود بیاورند که خیلی خب در به وجود آمدن این خلاء مقصر چه کسانی بودهاند تا مثلاً یک نفر را بگویی فریبرز رئیس دانا تو مقصری چرا این خلاء را گذاشتید به وجود بیاید؟ من نمیخواهم بدون منطق از خود دفاع کنم ما باید همواره خود را نقد کنیم. مقصر هم بودیم ولی میخواهم بگویم خود اصلاح طلبان که با آن نیروی عظیم چند میلیونی که داشتند و آمده بودند چرا هیچ گرایشی به سمت عدالت و خواست تودهها نشان ندادند؟ آنها چرا در مقابل رد صلاحيت ما سکوت کردند؟ آنها چرا با ما عين طاعون زدهها رفتار کردند؟ چرا ما را نادیده گرفتند؟ چرا با هیستري ضد چپ برخورد کردند؟ چرا همان اشتباه آقای بازرگان را کردند؟ چرا همچون بازرگان ضد چپ شدند؟ در زمان اصلاح طلبان البته هیچ کدام از ما نمی خواست پرچ چپ را بالا ببرد.
به عنوان یک راه حل هوشمندانه و عملی همه میخواستند روی مردم و اصلاحات تأثیر بگذارند خصوصاً در زمانی که اصلاحات یک پایگاه مردمی داشت میخواستیم پایگاه مردمی را تقویت کنیم اما متسفانه برخی سیاستهای تعدیل اقتصادی و نئولیبرالی اقتصادی منجر به این شد که آن پایگاه مردمی اصلاحت از دست برود. یادگار دولت اصلاحات یعنی اقای معین در همان سال ۸۴ رای نیاورد. حتی رأی قابل توجه و رای قابل انتظاری هم نیاورد. ضمن این که آقای معین از لحاظ شخصی بسیار چهرهی مثبت و قابل قبولی است شخص خودش آدم خردمند سالم و خوشنامی است اما فضایی ایجاد نشده بود که رأی بیاورد چون عدالت خواهان مستقل و عدالت خواهان آزادی خواه فضایی نداشتند که بروند از دکتر مهین دفاع بکنند خود اصلاح طلبان هم کاری نکردند متاسفانه چهار نعل به سمت سیاست تعدیل ساختاری رفتند مبارزه با فساد جدی نشد از تشکلها و اتحادیههای کارگری دفاع نشد تنها نقطه درخشان دولت خاتمی در عملکردش در هملن قتلهای زنجیرهای بود اما متاسفانه این رویه ادامه پیدا نکرد. در واقع اصلاح طلبان از پشتیبان اصلی خود که همان تودههای مردم بود فاصله گرفتند و میدان را به امثال احمدی نژاد واگذار کردند همین مردمی که در حاشیها زندگی میکردند. برخی فکر میکردند چون این مردم درک سیاسی همچون خودشان ندارند نیرویی به حساب نمنمیصارتش یآیند من این جان از کارل مارکس میخواهم نقل قول کنم که هیچگاه اعتقاد نداشت که از فقیرترین و محرومترین اقشار بشود یک نیروی انقلابی ساخت بلکه میگفت باید به این فقیران برسید. در همین ساختار سرمایه داری به همین محرومان برسید قبل از هرگونه دگرگونی اساسی در سرمایه داری لاقل در مورد توزیع منابع اقتصادی باید کار اصولی صورت گیرد چون فقر، جامعه را به نکبت مینشاند به پدیدههای ضد انقلاب و ضد پیشرفت تبدیل میکند همین نمونه را در ایران میبینیم همان افراد فقیر و حاشیه نشین ناگهان تبدیل شدند به کسانی که به احمدی نژاد رای دادند. در دوره ۸ سال اصلاحات به این اقشار بی توجهی شد و همان ها رفتند به احمدی نژاد ردی دادند. در زمانی که اصلاح طلبان روزنامههای خود مشغول بودند، در آن پایین یک نفر داشت کارهایی میکرد. این اقدامات لزوماً هم به انقلاب منجر نشد چون فقیران و محرومانی که زندگیشان ضایع شده بود. نیرویی برای پوپولیسم محافظه کارانه. در واقع همان پوپولیستهای لیبرال در دولت اصلاحات زمینه را برای پیدایش پوپولیسم محافظه کارانه فراهم آوردند.
پرسش: به نظر شما ادامه سیاست های اقتصادی نئولیبرال و تعدیلهای اقتصادی و ساختاری منجر به این شد که احمدی نژاد رای بیاورد؟ از نظر اقتصاد سیاسی آیا واقعاً آنقدر این سیاستها روی مردم فشار آورد که به نیرویی همچون احمدی نژاد رای دادند؟
بله خیلی به این امر کمک کرد، در واقع از محرومان غافل بودند. در دوره عملکرد نئولیبرالی دولتهای هاشمی و خاتمی یک سپاه ذخیره بی کران از محرومان تقویت شد. زمانی که دولت اصلاحات بر سر کار آمد، مقدار زیادی از رأی به خاتمی در نقد دوران گذشته بود. تازه آن زمان هنوز آثار وخیم تعديل ساختاری بروز نکرده بود. هنوز آبله بر پیشانی اقتصاد کشور بروز نکرده بود اندکی زمان طول میکشد اما بعد از چند سال بروز کرد و بی توجهی دولت اصلاحات به وضعیت اقتصادی محرومان زمینه بر سر کار آمدن پوپولیسم محافظه کارانه را فراهم کرد هر چند انصاف نیست اگر نگوییم که دولت خاتمی ترمزهایی زد خاتمی و دولت اش تلاشهایی کردند، اما در میان مشاوران خاتمی جناحهای راستگرا و اقتصاددانهای نئولیبرال دست بالا را داشتند.
در شرایط فعلی دولت روحانی که بیش از یک سال و نیم است بر سر کار آمده اگر به شعارهایش پایبند نباشد، مردم دوباره همان سرنوشت دولت اصلاحات را پیدا میکنند. به هر صورت مطمئن باشید که الگوی بد و بدتر همواره جواب نمی دهد. باید به فکر خوب و خوب تر هم باشیم.
پرسش: شما این دوگانه سازی از آزادی و عدالت را چقدر درست میدانید؟ آیا واقعاً برای رسیدن به آزادی باید عدالت را زیر پا گذاشت یا برای رسیدن به عدالت باید بی توجه به آزادی بود؟
در این جا باید به یک نکته دیگر هم اشاره کرد چرا برخی فکر میکنند طبقات محروم آزادی نمیخواهند؟ واقعاً کارگران و مردم محروم آزادی هم میخواهند اما آزادیهای بیشتر، فراتر از این آزادیهای لیبرالی موسوم. آن را کم میدانند نه این که این را بد بدانند. برای این که بیشتر بشود باید شرایط اقتصادی هم بهبود بیاید آدم فقير فرسوده میشود انسانهای فقير دفورمه میشوند، دیگر آزاد نیستند، رأی شان هم آزادانه نیست. همان طور که دیدیم به احمدی نژاد هم رأی دادند چون به هاشمی حمله میکرد. در آن زمان هر کسی آن کار را میکرد رءی میآورد.
البته ما میدانستیم که احمدي نژاد دروغ میگوید. در [ مسئله خصوصی سازی کارخانه ها اختیارات را باید به کارگران این کارخانهها می داد] تا خود کارگران این کارخانه ها را اداره کنند. قطعاَ خود کارگران راه حلهای بهتری برای اداره کارخانه داشتند. سازمان تءمین اجتماعی را نگاه کنید و کارهایی که مرتضوی در آن جا کرد. اینها نشان دهندهی آن است که دولت احمدی نژاد برخلاف شعارهایش عمل کرد.
پرسش: سوال دیگری که مطرح است این است که عملکرد احمدی نژاد بر خلاف شعارهایش به شکلی بود که حتی صندوق بین المللی پول هم از وی حمایت کرد. همان سیاست های نئولیبرالی را انجام داد. این امر چه جوری امکان دارد؟ آیا همه اینها عوام فریبی بود یا اندکی هوشمندی هم است که شعار حمایت از کارگران را بدهی و ژست حمایت از محرومان را بگیری اما عملا ًسیاست های نئولیبرالی را پیگیری کنی؟
تا جایی که به خارج از کشور و به قدرتهای جهانی و قلبهای نظام سرمایه مربوط میشود در یک جاهایی آنها خیلی هم خاطرخواه آزادی و دموکراسی نیستند آزادی و دموکراسی ابزاری برای آنان است. اگر خواهان دموکراسی واقعی بودند، در بحرین یا کویت میگذاشتند اتفاق بیافتند. از شیخهای عربستان سعودی دفاع نمیکردند اما دموکراسی را در ونزوئلا که اتفاقاً خیلی هم دموکراتیک است مرتب بهانه میکشند جهان سرمایه و غرب در موارد زیادی نبود دموکراسی و سرکوب و ارتجاع را تحمل میکند مثلاً در همین عربستان و بحرین این کار را میکنند مهم این است که شما دولتی داشته باشید که از نظر ایالات متحده غیر عادی نباشد. در نتیجه شما را تحمل میکند. به ویژه وقتی ببیند از نظر اقتصادی کار اصلی دارد انجام میشود کار مورد نظر آمریکا انجام میشود. از این منظر باید به جرأت بگویم احمدی نژاد راست گرا ترین دولت ایران از زمان مادها تاکنون بوده که در ایران به قدرت رسیده است. سیاست تعدیل ساختاری را جلو برد. اتحادیههای کارگری را سرکوب کرد. واردات را افزایش داد. تمام خواسته های سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول را اجرا کرد آزادسازی اقتصادی در زمان وی بیشتر از همه اتفاق افتاده آزادسازی به معنای واگذاری به بخش خصوصی بیشترین حمایت را از نیروهای نظامی برای دخالت در اقتصاد کرد آزاد کردن قیمتها و عدم اجازه به اتحادیههای مردمی برای دفاع از حقوق مصرف کنندگان و کارگران در زمان احمدی نژاد تشدید شد. مرتب از ورود سرمایه های خارجی حرف میزد معلوم بود که صندوق بینالمللی پول از وی حمایت میکند. در این چند سال عملکرد احمدی نژاد سر جریان هولوکاست به نفع نیروهای تندروی مذهبی در اسرائیل تمام شد. البته به نظر من باید به ملتهای تحت ستم کمک کرد از جمله مردم فلسطين اما این کمک باید هم صلح آمیز باشد هم دموکراتیک و شفاف یعنی اگر بودجهای هم به آنان داده میشود باید روشن باشد. برای جنگ افروزی و نفاق نباید کمک کرد برای خدمات بهداشتی و درمانی باید به تمام مردم جهان کمک کرد در کنارش باید مردم و مجلس و مطبوعات بدانند. در دولت احمدی نژاد این اتفاق نیافتاد. بلکه جنبش مردم فلسطین را هم خراب کرد و این، به نفع اسرائیل شد دولت احمدی نژاد در زمینه اقتصاد هم راست گرا بود هم از طریق انتقال قدرتی که میخواست انجام دهد. منابع را به سمت نهادهای ویژهای ببرد. هم از طریق تأییدهای که از غرب و سرمایهداری گرفت. حالا بیاییم سر مسئله تحریمها، من یک مقایسه میکنم بین صدام حسین و دولت احمدی نژاد. صدام با این که فرد جنایتکاری بود، اما زمانی که تحریم بود منابع را میگرفت تا حقوق مردم را بدهد کالای قاچاق میفروخت حقوق مردم را بدهد.
اما در ایران کسانی که مخالف مذاکرات هستند کسانی هستند که از تحریمها سود میبرند. یعنی خود این تحریمها شده است برای عدهای دکان و نان دانی. این تحریمها در ایران زمینهی فساد را ایجاد کرد. در دولت احمدی نژاد دقیقاً این اتفاق افتاد که تحریمها کمر مردم را خم کرد اما برای عدهای تبدیل به فرصتی برای جمع آوری ثروت میلیاردی شد.
احمدی نژاد خیلی هم هوشمندانه این شعارهای پوپولیستی را مطرح نکرد، بلکه ناخواسته به این سمت رفت. چون برای رسیدن به آن خواستهای اقتصادی ناگزیر بود بخشی از مردم ناراضی را پشتوانه کار خودش قرار بدهد.
پرسش: آیا الان برای مردم دست احمدی نژاد رو شده است؟ آیا امکان بازگشت تیپی همچون احمدی نژاد را میدهید؟ اگر مثلاً دولت حسن روحانی به این موارد بی توجه باشد امکان بازگشت یک نیروی بوپولیست هست یا نه؟
به نظرم خطر خود احمدی نژاد و خط وی وجود ندارد. به جز محروم ترین محرومان که هیچ راه و پناهی ندارند و ممکن است امید ببندند که احمدی نژاد بیاید یارانه ها را ۱۰۰-۱۲۰ هزار تومان بکند، کسی به وی رأی نمی دهد. شخص خود او سوخته است. وی را سوزاندهاند. پاک کنی بود برای حذف رقیبان که از وی استفاده شده الان دیگر بی مصرف است. برای همان کسانی که وی را سر کار آوردند، احمدی نژاد مأموریتهایش را انجام داده است. اما پوپولیسم نئومحافظه کاری ممکن است به شکل دیگری ظهور کند همان طوری که درک طبقاتی و آگاهی طبقاتی موجب شناخت از ماهیت مخالفان حل مناقشه هستهای شد با ماهیت تعديل ساختاری شناخته شد، احتمالاً به قدرت رساندن بدلی برای احمدی نژاد سخت است چون شناخته شده است.