پژوهشگران در دانشکدهی پزشکی بوستون و دانشگاه هاروارد این روش تصویربرداری را توسعه دادهاند که دستگاه نوار جمع کن خودکاری مجهز به چاقوی الماس را برای نمونه برداری از بخش های بسیار نازک به کار میبرد و سپس این برش ها زیر میکروسکوپ الکترونی اسکن میشوند. توسط نرم افزاری که دانیل برگر (Daniel Berger) هم-مولف این پژوهش تولید کرده است، رنگهایی گوناگون به اجزای یاختهای مختلف اختصاص مییابد.
اولین نمونهی آزمایش یک موش بالغ بود. بخش حسی مربوط به سبیل این موش مورد مطالعه قرار گرفت و به درون پوستهی بیرونی مغز (neocortex) این موش زوم شد. دستگاه تصویربرداری امکان مشاهده ی دقیق شکاف های سیناپسی (فضای مابین اکسون های همجوار و دندریت ها) را فراهم آورد. کیسههای محتوی انقال دهنده های عصبی که وسیکل(vesicle) نام دارند قطری کمتر از ۴۰ نانومتر دارند. مشخص شد که حساسیت موجود در سبیل های موش بیشتر از حساسیت نوک انگشت انسان است!
به گفتهی قانون پیتر میتوان از روی موقعیت اکسونها و دندریتها به اتصال مابین شان پی برد. این فرضیه هیچگاه اثبات یا رد نشده است، اگرچه ارائه دهندهی این نظریه مخالف آن است. این دستگاه تصویر برداری سرانجام اشتباه بودن این فرضیه را ثابت کرد. اکسون ها گونههای بسیاری دارند و حتی شاید سه دندریت داشته باشند که به جای یک سیناپس چندین سیناپس داشته باشد.
نارایانان کستورای (Narayanan “Bobby” Kasthuri) نخستین نویسندهی این پژوهش میگوید “ما این طرح مشخص را داشتیم که چگونه نظمی به این زیبایی بر نحوهی اتصال عصب ها به هم وجود دارد.” و توضیح میدهد: «اما اگر به خود ماده نگاه کنید اینطور به نظر نمیآید. این اتصالات آنقدر به هم ریخته هستند که به سختی میتوان نقشه ای را برای آن تصور کرد. اما ما بررسی کردیم و به وضوح الگویی وجود دارد که نمیتوان گفت تصادفی است.» دانشمندان در مخالفت کردن با این توسعهی جدید توافق دارند، چرا که خیلی ها گمان میبرند که کاوش در مورد چیزی به بزرگی و بی انتهایی مغز انسان، هدر دادن پول است. دیگران آن را به عنوان شانسی برای یادگیری میبینند و اینکه ” دلیلی برای متوقف شدن وجود ندارد مگر اینکه نتایج کسل کننده شوند.”
ترجمه: حسین طریقی
منبع: technologyvista