محمد بن سلمان دولت اسرائیل با به رسمیت شناخت. او یک روز بعد از راهپيمايي «بازگشت» فلسطینیها در نوار غزه اعلام کرد اسرائيليها نيز مانند فلسطينيها حق دارند در سرزمين خود زندگي کنند. هرچند در یک طی سال گذشته بسیاری از تحلیلگران عالم سیاست معتقد به شکل گیری اتحاد مثلث عربستان، اسرائیل و آمریکا بوده اند اما اظهارات اخیر بن سلمان در نوع خود بیسابقه بود. ولیعهد جوان عربستان در کنار این سخنان آشکارا از وجود منافع مشترک بین عربستان و اسرائیل صحبت کرده است. اینها در کنار هم میتواند نشاندهنده شکل گیری اتحاد بین اسرائیل و عربستان باشد. فرارو چند و چون این اتحاد را در گفت و گو با علی خرم، کارشناس مسائل بینالملل بررسی میکند. او از چهار عاملی سخن می گوید که منجر به شکل گیری این اتحاد شده است. در ادامه متن این گفت و گو را می خوانید.
محمد بن سلمان بعد از سفر خود به آمریکا دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته و گفته که کشورش با اسرائیل منافع مشترک دارد. به عنوان سوال اول بگذارید به این بپردازیم که این منافع مشترک چه چیزهایی است؟
شاید در این قسمت باید کمی دیدمان را نسبت به عربستان عوض کنیم. اگر به عربستان قبل از ملک سلمان نگاه کنیم، عربستان کشوری طرفدار فلسطین، تحولات به نفع جهان عرب و مسائلی از این قبیل بود. اما از زمانی که ملک سلمان بر سر کار آمد، عربستان کم کم به این وادی حرکت کرد که می توان گفت عربستان کشوری است که صرفا به منافع ملی خودش فکر می کند و هیچ موضوعی جز رسیدن به اهدافش نه در جهان عرب و نه در جهان برای این کشور مهم نیست.
به این ترتیب عربستان با این چهره جدید به اسرائیل نه به عنوان یک دشمن اعراب، نه به عنوان دشمن مسلمانان و نه به عنوان رژیم اشغالگر نگاه نمیکند. عربستان اسرائیل را کشوری عضو سازمان ملل متحد می داند که طبق منشور ملل متحد مثل بقیه کشورها حق حیات دارد و فلسطینیها، گذشته از اینکه روزگاری به حق بوده اند یا نه، امروز برای اسرائیل، منطقه خاور میانه و جهان مزاحم هستند. عربستان می خواهد بگوید فلسطینی ها تا آنجا اجازه دارند پیش بروند که مزاحمتی برای بقیه فراهم نکنند. عربستان می خواهد بگوید من نسبت به فلسطینی ها برادری ندارم. من همانقدر برادر فلسطینی ها هستم که برادر اسرائیلم؛ اگراسرائیلی ها برای من مفیدتر باشند به اسرائیلی ها رای می دهم. عربستان می گوید از نگاه منافع ملی این کشور اسرائیلی ها بیشتر می توانند به عربستان کمک کنند و دو کشور علیه ایران متحد شوند.
فقط این دشمن مشترک است که باعث می شود نگاه عربستان از منافع قبلیاش که یک منافع نژادی بوده عبور کند و به اتحاد با دشمن نژاد خود دست پیدا کند؟ یا اینکه مساله منافع مشترک فراتر از موضوع ایران است؟
پیش از عربستان تونس، مراکش و ترکیه قبل از اردوغان احساس می کردند موضوع فلسطین به موضوعی مزاحم و نه موضوع گروه مظلوم مستضعفی که باید از آن حمایت کرد تبدیل شده است. چون عربستان امروز این گونه نگاه می کند در نگاهش هیچ تفاوتی بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها نیست، بلکه همانطور که عرض کردم اسرائیلی ها برای عربستان منافع بیشتری دارند.
علوم و تکنولوژی اسرائیل برای عربستان خیلی مهم و جذاب است. همچنان که این تکنولوژی از 30 سال پیش تا به حال برای چینی ها آنقدر مهم بود که با اینکه چینی ها یار بسیار نزدیک فلسطینی ها بودند از یاری فلسطینی ها گذشتند و به اسرائیلی ها نزدیک شدند تا از علوم و تکنولوژی اسرائیل در همه زمینه ها به ویژه کشاورزی استفاده کردند. در حدی از این تکنولوژی استفاده کردند که کشاورزی چین متحول شد. به این ترتیب وقتی قرار باشد عامل برادری و دینی را کنار بگذاریم صورت مساله عوض می شود.
به زعم سعودی ها اسرائیل میتواند در مبارزه با ایران در کنار عربستان باشد.
همچنین اسرائیل میتواند عربستان را به آمریکا نزدیک کند. نه تنها عربستان در کنار بقیه کشور های جهان هم می دانند که اگر بخواهد به آمریکا نزدیک شود باید از در اسرائیل وارد شوند.
عامل چهارم هم که برای بن سلمان اهمیت دارد این است که بتواند پادشاهی خود را توسط آمریکا و اسرائیل تضمین کند. این عامل برای محمد بن سلمان مطرح است نه برای عربستان. او می خواهد اگر به عنوان پادشاه جوان بر سر کار آمد و مخالفینی داشت، عربستان مورد حمایت اسرائیل در مقابل این مخالفین واقع شود.
بنابراین این چهار عامل، اگر مخالفتی با اسرائیل باشد، عربستان نمی تواند به آمریکا نزدیک شود، نمیتواند از تکنولوژی اسرائیل استفاده کند، نمی تواند روی مبارزه با ایران حساب کند و همچنین نمیتواند روی حمایت اسرائیل در زمان پادشاهی بن سلمان استفاده کند.
اتحاد عربستان و اسرائیل تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟ اساسا آیا این اتحاد تاریخ مصرف خواهد داشت یا آنکه یک رابطه استراتژیک است؟
از نگاه آقای بن سلمان که این اتحاد استراتژیک است. چهار عاملی که عرض کردم مسائلی نیستند که بتوان از آنها گذشت. محمد بن سلمان با مساله پادشاهی خود رو به روست. او حالا که در سنین پایین تری قرار دارد، حساب می کند که باید 50 یا 60 سال دیگر روی این موضوع حساب کند. اگر اسرائیل را برای 50 سال در کنار خود داشته باشد پادشاهی خود را نهادینه کرده است و گرنه در همین 10 سال آینده با شاهزادگانی که دستگیرشان کرده و اموال آنها را مصادره کرده است رو به رو خواهد بود. آنها دست بردار نیستند و در نتیجه بنسلمان برای آنکه بتواند چنین مشکلی را حل کند باید اصطلاحا خودش را به کر وصل کند.
او می بیند در آمریکا رئیس جمهور عوض می شود و ممکن است دوباره کسی مثل اوباما بر سر کار بیاید و عربستان را مورد شماتت قرار دهد. از طرف دیگر می بیند که حتی اگر بزرگترین گناهکار عالم باشد ولی بندش به بند اسرائیل وصل باشد می تواند رها شود. قضیه اش هم در همین داستان یازده سپتامر دیده شد. کنگره آمریکا در گزارش رسمی و محرمانه خودش تروریسم دولتی عربستان را در قضیه یازده سپتامبر اثبات کرد و به همین خاطر قرار شد که عربستان 700 میلیارد دلار به آمریکا غرامت دهد. عربستان می خواست این پول را بپردازد اما ماجرا علنی نشود. اکنون هم می بینیم که میخواهد چهار هزار میلیارد دلار برای حمله آمریکا به ایران هزینه کند. در واقع این کشور چند برابر میزان بدهی خود را به آمریکا پیشنهاد کرده است. همه اینها را می پردازد تا کل لابی اسرائیل را پشت سر خودش داشته باشد. عربستان می داند که کوشنر، داماد ترامپ بزرگترین لابی اسرائیل است که در پس گوش ترامپ قرار دارد و اگر بخواهد حرکتی انجام دهد می داند زیر پای ترامپ خالی است. به این ترتیب این کشور به آیپک لابی اسرائیل در آمریکا متصل و امیدوار است. تنها آیپک است که می تواند عربستان را نجات دهد. آیپک کارش این است که بر روی کسانی که در زندگی و صحنه سیاسی شکست خورده اند سرمایه گذاری می کند و آنها را نجات می دهد. آنها هم در مقابل تا آخر عمر فدایی اسرائیل میشوند. ترامپ و محمد بن سلمان همین گونه هستند.
*چهار عامل اتحاد عربستان و اسرائیل
این اتحاد در منطقه چه شرایطی را می تواند رقم بزند؟
این اتحاد فعلا اعلام نشده و غیرملموس و غیرمشهود است. فکر نکنید اسرائیل و عربستان اجلاسی تشکیل می دهند و در آن اتحاد خودشان را اعلام می کنند. محمد بن سلمان می داند که جهان اسلام و جهان عرب اکنون علیه او هستند. فلسطینی ها راهپیمایی بازگشت به وطن می کنند تا بر آن چیزی که بن سلمان می گوید خط بطلان بکشند. بن سلمان اینها را می داند به همین خاطر این اتحاد را اعلام نمی کند. ممکن است یک یا دو دهه عمل کند اما رسما چیزی اعلام نکند.
دوم اینکه عربستان سعی می کند با پول خودش راه را برای عادی شدن روابط کشورهای منطقه با اسرائیل باز کند. قبلا مراکش تونس و اردن با اسرائیل رابطه دیپلماتیک برقرار کرده بودند. اسرائیل حالا به بن سلمان می گوید که باید چند کار دیگر برایم انجام دهی. یکی این است که باید دست همه کشورهای اسلامی را در دست من بگذاری. از قضا متاسفانه تمام کشورهای اسلامی مایلند با اسرائیل رابطه برقرار کنند اما رویشان نمی شود. اگر بز گری مثل محمد بن سلمان جلو بیفتد، مطمئن باشید اندوزی، مالزی، پاکستان و ... به او می پیوندند. پس شرایط از این بابت به نفع اسرائیل و محمد بن سلمان است. محمد بن سلمان بدون زحمت می تواند بگوید بدون زحمت دست 30 کشور را در دست اسرائیل گذاشتم.
با این حساب دست فلسطینی ها در این میان بسته می شود.
صد در صد. فلسطینی ها واقعا به مردم بی پناهی تبدیل خواهند شد. شاید بتوان گفت خاک بر سر رهبران فلسطین، زمانی که ایران برای آنها جان فشانی می کرد به جناح عربستان پناه بردند و حالا مزد تکیه کردن فلسطینی ها به عربستان را پس میدهند. محمد بن سلمان رسما برای نجات خودش فلسطینی ها را فروخت.
به جز فلسطین به نظر می رسد که این بازی متضرر دیگری نیز از جمله ایران دارد. گفتمان مقاومت تا حد زیادی زیر سوال می رود و دست دولت بسته می شود. این طور نیست؟
درباره دولت ها بله همینطور است. اما درباره ملت ها این روند می تواند برعکس شود. یعنی اگر تا دیروز مردم فلسطین دستشان در دست عربستان بود از این پس می فهمند که اگر کسی به آنها واقعا کمک می کند جمهوری اسلامی است. به دنبال تونس، مراکش، عمان و ترکیه شما خواهید بود که امارات، بحرین، کویت و الجزایر هم رابطه دیپلماتیک خود با اسرائیل را برقرار می کنند و به ایران می گویند این حرفها دیگر چیست؟ اما ملت ها از باب مظلوم بودن مردم فلسطین به عنوان یک ایده آل به ایران نگاه خواهند کرد. اما این ایده آل صرفا در اذهان است و دست عملی نخواهد داشت.