پیشگفتار
پیروزی اسکندر در تحول هنر ایرانی که مدتی حدود هفت قرن دوام داشت دوران فترتی راپیش آورد. کمال مطلوب اسکندر که میخواست تمدنی آمیخته از تمدن یونان و ایران به وجود آورد بسیار زود از میان رفت. پس از اسکندر و 40 سال پس از او بعد از جنگها و کشمکش بر سر مرده ریگش بین جانشینانش، متصرفات اسکندر با شکل گرفتن 3 حکومت، الف) مقدونیه در اروپا، ب) بطلمیوسیان در مصر و سلوکیان در آسیا سرانجام گرفت.
در قرن دوم پیش از میلاد رومیها عامل اصلی انقراض مقدونیه در اروپا و بطلمیوسیان در مصر شده و سلوکیها را از غرب تحت فشار قرارداد و در همین هنگام پارتها در شرق ظهور کرده و قدرت سلوکیان را به چالش کشیدند.
پارتها شاید در اصل از قبایل سکایی بودهاند، که نامشان مشتق از استان «پارثاوا» دوران هخامنشیان در مشرق فلات ایران است. موسس پادشاهی اشکانیان، اشک یا ارشک طبق افسانهها میباشد. نخستین پادشاه مهم پارتی مهرداد اول متصرفات پادشاهی را گسترش و مهرداد دوم آن را نظام بخشید تا ایران را دوباره تبدیل به قدرت جهانی کند.
هنر در زمان اشکانیان اهمیت شایانی یافته و با توجه به آثار مکشوفه هنر اشکانی را به سه دوره میتوان تقسیم کرد:
الف) آثار دوره یونانی و تقلید از آثار شرقی پیشین.
ب) دورهای که در پایان قرن اول پیش از میلاد مسیح آغاز میشود و اشکانیان با تلفیق عناصر اقتباسی، هنر خاص خود را پدید میآورند.
ج) دورهای که از نیمه دوم قرن دوم میلادی تا پایان عهد اشکانی را فرا میگیرد و در آن هنر اشکانی روی به انحطاط مینهد و تباهی در آن راه مییابد و تنها آثار هنری این دوره را میتوان در میان بناهای حکام محلی و اقوام برون مرزی جستجو کرد.
حال به دو منطقه که شاخصهای هنر اشکانی را در میان آنها میتوان جستجو و با هم بر اساس دورانهای یاد شده در فوق مقایسه کرد میپردازیم، نخست کوه خواجه در سیستان سپس دورا اروپوس در سوریه امروزی.
الف) دربارۀ کوه خواجه
کوه خواجه نام یک قلعه و شهر در بلندای تپهای واقع بر قطعه سنگ عظیم از نوع بازالت در میان آبهای دریاچه هامون سیستان است. ویرانههای مورد نظر بر شیب جنوبی تپه قراردارد و بلندترین قسمت آن را اشغال کرده است. « کوه خواجه» به یقین نامی باستانی نیست، در یکی از متون لاتین مسیحی مربوط به دوران صدر اسلام با عنوان « کوه خدا» نام برده شده است. علت تقدس این کوه آن بوده که در دوران ساسانی این اعتقاد وجود داشته که در این مکان دوازده هیربد انتظار آمدن سوشیانس را میکشند.
این قلعه محل سکونت فرمانروایان محلی بوده و شواهد نشان میدهد که بناء دوبار مورد استفاده قرار گرفته بود. هرتسلفد براساس اشکال معماری آن را متعلق به دوران اول از سدۀ یکم میلادی و دوران دوم از سده سوم میلادی میداند.
ساختمان در اطراف یک حیاط مرکزی قرار گرفته و ورودی جنوبی آن یک دروازۀ سرپوشیده است. در جبهههای شرقی و غربی ایوانهای بزرگ با سقف گهوارهای و رو به حیاط احداث و در پشت آن اتاقهایی به شکل T به دست آمده است. (نقشه 1)
بناء به طور کلی از خشت خام با روکش گچ است(تصویر1)، ساختمان دوران اول دارای نیم ستونهای سبک دوری (Dori) یونان است که در دیوار نصب و با پیچکهای یونانی است ولی در هنر یونان این نقشمایه هرگز چنین کاربرد وسیعی نداشته است. یک طاق مرکزی میان دریف پنجرهها احداث شده است. این امر در بنایی به ظاهر یونانی عنصر خارجی به نظر میآید.
شالودهی معبد کوه خواجه را مربوط به دورهی هخامنشی میدانند که بعدها اشکانیان آن را تکمیل کردهاند. یادمان خشتی و محوطهی کوه خواجه یکی از آثار مهم هنر و معماری پارتی در ایران است و میتوان نقطهی اتصال شهر نشینی و استقرار فرهنگی بین فلات ایران و جنوب شرق و شرق آن در ادوار تاریخی به شمار آورد.
در سمتی کاخ کوه خواجه که مربوط به «قرن اول میلادی» است، پیشرفت تدریجی تزیینات رنگی به چشم میخورد که همگی نشانی از تاثیر شدید «هنر یونانی» دارند چون نظیر چنین سبک نقاشیهایی قبلا در ایران دیده نشده است.
به نظر میرسد که نقاشی دیواری در دوران پارتیان از روشی که از غرب آمده بود پیروی کرده و توسعهی زیادی یافته است. این نقاشی با گچ در میآمیزد و قواعد خاص خود را به آن تحمیل میکند. قلم گچ بر هنر پیکر سازی را تضعیف میکند و نقوشی که پدید میآورد به شکل قلایب دوزی در میآید و شکلهای هندسی پیوسته تکرار میشود. یکی از نقوش کاخ کوه خواجه که نمودار این روش نقاشی است، نقش های کلیدی شکل یونانی و دایرهای مماس و نقوش دندانه دار شرقی را در یک زمینهی تاریک پدیدار میسازد. در همین کاخ پیشرفت تدریجی تزیینات رنگین به چشم میخورد. نفوذ غرب در آن محسوس است و تنظیم نقوش در میان خانههای مستطیل شکل جدا از هم، نمودار یک مرحلهی نسبتا پیشرفته است. در آنجا نقوش برگ کنگری بر روی نقوش تزیینی برگ خرمائی به سبک شرقی پیوند شده است(تصویر2).
این امتزاج دو رگه منشاء ابتدایی نقوشی است که در تزیینات گچ بری دوران ساسانی رواج خواهد یافت. «اروس» بالداری که بر روی مرکب خود بلند شده و دارای حرکتی باز داشته است از الهامی کاملا هلنیستی بر خوردار است(تصویر3). بدین نحوه نیروی سنتهای هنری آسیا در معروف ترین نمونههای «یونان و رومی» احساس میشود.
نقش «سه ایزد» به وسیلهی معنای مذهبی و ارزش هنری خود، هنر را از تجربهی تازهای برخوردار میسازد(تصویر4). در اینجا برای اولین بار یک طرح چند نفری مشاهده میکنیم که برای پدید آوردن عمق در نقش، یعنی برای قرار دادن شکلی در پشت شکل دیگر،کوششی شده است.
البته در اینجا پیشرفتی مسلم تحقق یافته ولی این کوشش مجزا و منفرد باقی میماند. نقش دیگر یک شاه و شهربانو را مینمایاند(تصویر5). دراینجاحالت طبیعی و آزاد اشخاص و انحنای زیبای اندام ملکه قابل توجه است و تمایل اندام شهبانو مخصوصاً بهانهای برای بیان یک حالت احساساتی است. موضوع این نقش بانقوش هخامنشی مغایر است. اگر چه در نقش برجسته ارقیلیو برروی مهرهای محکوک "یونان و ایرانی" نقش زن درجای داده شده است، ولی معمولاً در هنر هخامنشی نقش زن وجود ندارد. در این تصویر که سرمرد نیم رخ و تنه او تمام رخ است، شیوه شرقی بیشتر رعایت شده است. دراینجانقش صورت که باخطوط ساده ترسیم شده است، ترکیب طبیعی آن را به یک طرح تزیینی مبدل میسازد.
زیبایی شناسی ایرانی که تحرک نداشت و به سبک نقلی بیاعتنا و به شکلها جان نمیبخشید، در برابر هجوم روشهای "یونانی و رومی" مقاومت میکرد. هنرمندی که نقاشیهای دیواری کوه خواجه را ساخته حتی درمورد فنون کار نیز به روشهای آشوری باز میگردد، موضوع نقاشی بر پهنه گسترده میشود و خطوطی به رنگهای تیره که حدکنارهها را مشخص میکند و رنگ آمیزی سیاه، برخی از جزییات را مانند ریش و گیسو برجسته مینمایاند(تصویر6). به خاطر ناپختگی هنرمند تحرک نقوش متوقف میشود، زیرا هنرمند با وجود تمایل به پذیرفتن نمونههای خارجی، درشبیه ساختن آنها با نمونه اصلی ناتوان است. هنر پارتی این ناحیه هنوز بخوبی شناخته نشده است تا بتوان منشاء تراوش هلنیستی را آشکارکرد. هرتسفلد که این نقاشیهای دیواری را کشف و از آنها نقشبرداری کرده است، نفوذ هنر "یونان و باکتریانی" را در آنها احساس کرده است. خصوصیات این هنر هنوز کاملاً مشخص نشده و حتی در نیسا که تمایل به اصول یونان دوستی محسوستر بود، بهزحمت میتوان هنر"یونان و باکتریانی" را تشخیص داد.
آیا در اینجا انسان خود را در برابر موجی جدید از نفوذ "یونان ورومی " نمی بیند؟ آیا این همان موجی نیست که در قرن دوم میلادی در هنرالحضرتأثیرکرده و گسترش آن بسوی شرق، هنر"یونان و بودائی" هند شمال غربی را نیز بطور نسبی آغشته است؟ زیرا به عقیده ما اگر زینت برگ کنگری راه گچ بریهای کاخهای ساسانیان را در قرن سوم نشان می دهد، نقاشی دیواری "سه ایزد" نیز می تواند در نقوش برجسته ساسانی همان دوران، طرف مقابل خود را بازیابد. باری، در این آثار ادراک هنر یونانی در یک زمینه شرقی و حتی ایرانی بیان میگردد.
ب) دربارۀ دورا اروپوس
بر کنارههای فرات در دورا اروپوس هنر پارتی با وجود جریانهای خارجی که آنرا متأثر میسازند، با قدرت نمایان میشود. در معبدی که در سال 70 میلادی برای خدایان پالمیری ساخته شده است، نقاشیهای مذهبی از دورانهای مختلف کشف شده است که پیدایش مجدد هنرقدیم شرقی را تایید میکنند.
نقاشی دیواری معروف به کونون که متعلق به قرن اول میلادی است یکی از معروفترین آثار مربوط به این هنراست. این نقاشی دیواری انجام مراسم مذهبی را بنام خانواده کونون بوسیله دو روحانی که لباس سفید در بر و تاج بر سر دارند نمایش می دهد(تصویر7).
در اینجا هیچ چیز عمل یک موجود انسانی را آنچنانکه یک هنرمند غربی درک میکند به خاطر نمی آورد. آیا وضع بازوی انجام دهنده این تشریفات که برای ریختن بخور در آتش دراز شده است، این شکلها را که به سختی و با تقارنی دقیق منجمد گشتهاند از عدم تحرک نمی رهاند؟ نشان دادن اشخاص از روبرو مخصوص هنر هخامنشی نیست بلکه مشتق از هنر لرستان است که در سرحدات ایران اعمال می گشت. این سبک مجسم کردن اشخاص، مختصات مذهبی این مجلس نقاشی را تشدید میکند. اندیشه نقش کردن تصویر شخصی معین نیز همانطور که در هنر هخامنشی منتفی بود در اینجا هم منتفی است، معهذا تمایلی کاملاً روحانی که از یک تأثیر سامی بین النهرینی سرچشمه میگیرد، نگاه عمیق اشخاص را بسوی لایتناهی معطوف می دارد. از نظر نظم کلی، میل به پرکردن مجلس از شکلها میبایستی منشاء یونانی داشته باشد ولی این تصاویر که هیچگونه کوششی در هم آهنگ کردن آنها بکار رفته و در طرفین شخص اصلی تابلو ردیف شدهاند نسبت به اعمال شخص اصلی تابلو بیتوجهاند.
فن نقاشی آبرنگ با مواد چسب دار، بصورت ترسیم طرح مقدماتی نقشها درمی آید. این نقاشی از بعد سوم و قابلیت انعطاف بدن انسانی که حاکم برپیچ و خم لباس است اطلاعی ندارد. در این نقاشی، شکلها بوسیله خطوط ساده نشان داده شدهاند. هنر دورا علیرغم برخورد جریانهای یونانی و سامی بین النهرینی، کاملاً بسامان و روش ایرانی وابسته میماند. ما این خاصیت ملی را در آثار دیگر هم که شاید بواسطه مبالغه سنتی نمایانتر شدهاند باز خواهیم یافت. (رومن گیرشمن)
تمامرخ نمایی درهنر پارتی
نگاهی کوتاه به مجسمههای باستانی مشرق نشان میدهد سر آنها معمولاً به صورت نیمرخ نمایش داده میشد. این امر باعث شده بود برخی مجسمههای هخامنشی وضعیت ناهنجاری پیداکنند. مثلاً بدن از روبهرو، پاها در یک جهت و سر در جهت دیگر نمایش داده شده بود. در هر حال در سالهای آغاز قرن اول میلادی این شیوه به کلی متروک شد و تمامرخنمایی جایگزین آن گردید. این شیوه به سرعت در همه جا پراکنده شد و ظرف چند دهه به صورت استاندارد در آمد. هر چند استفاده از این شیوه در بین النهرین و ایران تنها با برافتادن پارتیان ادامه یافت، ولی هنر مسیحیان اولیه در غرب آن را اقتباس و تا اوایل رنسانس مورد استفاده قرار داد.
این شیوه جدید بر بسیاری از اشکال هنری تاثیر گذاشت. نقش برجسته پالمیر(تدمر)، الحضر، آشور و مسجدسلیمان نیز مثل نقش برجستههای پارتی منقور روی سنگ که بیشتر آنها در جنوب غرب ایران واقع شده سخت به این شیوه پایبند ماند. کیفیت نازل بسیاری ازاین نقش برجستهها در مقایسه با مهارتی که در ساخت مجسمههای منقور به کار رفته شگفت انگیز است. یک نقش برجسته، که نسبتاً با مهارت اجرا شده و نظر به اینکه اشخاص را هم به صورت تمام روخ و هم نیمرخ نشان می دهد احتمالاً متعلق به قرن اول میلادی است، روی قطعه سنگ بزرگ صخرهای در تنگ نوروزی نزدیک شمی، نقرشده است. شاه سوار بر اسب خرامان خود مقابل چهار مرد قرار گرفته است. شاه که تاجی بر سر دارد همراه با ملازم خود به شکل نیمروخ نشان داده شده است، در حالی که چهار تن از اشراف به طور مستقیم به بیننده خیره شدهاند: احتمالاً این صحنه نمایانگر اعطای مقام امیر فرودست به بزرگ اشراف که بطور چشمگیر اندازههایی بزرگتر از پیروان خود دارد میباشد (تصویر9) .
تمامرخ نمایی بر ترکیببندی بسیاری از نقاشیهای روی گچ که زینت بخش تعداد زیادی از بناهای عمومی و خانههای شخصی بود تاثیر گذارد. تعدادی نقاشیهای جالب توسط دانشگاه ییل آمریکا از خانههای دورا اوروپوس که مورد حفاری قرار گرفت به دست آمد. نقاشیهای مذهبی شامل نقاشیهای دیوارهای پرستشگاههای یهودیان و مسیحیان و نیز پرستشگاههای میترا و معابد قدیمیتر که خاص پرستش خدایان پالمیر بود، می شود.
درقرن اول میلادی هنر و معماری پارتی شخصیت ذاتی خود را یافت و قدرت، تنوع و گلچینی سالهای آغاز امپراتوری جای خود را به یک سبک متمایز پارتی داد. انقلاب فنی درروشهای سقف زنی، اجرای شیوه جدید ساختمانی را که برجستهترین ویژگی آن طاق بزرگ ایوان بود امکانپذیر ساخت (تصویر10). این ایوانهای با شکوه چنان برنمای صحنها مسلط گردید که نیاز به تزیینات با صلابت به منظور ایجاد تعادلی معقول پیداشد و بدین منظور پارتیان از گچبری پرنقش و نگار استفاده کردند. هزارسال بعد صوفیان نیز از همین روش استفاده کردند، گرچه درزمان صفویه نماها را با استفاده ازکاشیهای عالی لعابدارتزیین میکردند نه گچبری رنگ آمیزی شده. شیوه هنری نوین تمامرخ نمایی در اواخر عصرپارتها تحولی بنیادین در مجسمه سازی، نقاشی و هنرهای دستی ایجاد کرد و در مغرب زمین سلطه آن بر هنر مسیحی به مدت یک هزار سال ادامه یافت.
اما دستاوردهای پارتها صرفاً مادی نبود. با وجود کشمکشهایی که در اکثر موارد بر سر جانشینی در میگرفت شهروندان پارتی از ادوار طولانی آرامش و شکوفایی اقتصادی که به وضوح ناشی از مدیریتهای لایق محلی بود و شاهد آن افزایش فراوان سطح زمینهای کشت آبی در این دوران است برخوردار بودند. افزوده بر این، مردانی بر آنها حکومت میکردند که دارای روح تساهل مذهبی بودند و هر چند خود زرتشتی بودند، اما اجازه میدادند پیروانشان هر دینی را که مایلند اختیار کنند.
منابع:
هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی نویسنده: رومن گیرشمن مترجم:بهرام فرهوشی
تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان نویسنده: جورجینا هرمان مترجم:مهرداد وحدتی
دیوارنگاری در ایران نویسنده: سید عبدالمجید شریف زاده
پارتیان نویسنده: مالکوم کالج مترجم:مسعود رجب نیا
تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستان شناسی نویسنده: ارنست هرتسفلد مترجم:علی اصغر حکمت
مقاله بررسی هنری و بازسازی دیوارنگارههای کوه خواجه نویسنده: نوشین دخت نفیسی
کوه خواجه مهمترین پرستشگاه زرتشتیان سیستان گفتگو با سرور غنیمتی از کتاب ماه