«عربستان سعودی میخواهد تا آخرین آمریکایی با ایران بجنگد»؛ این عنوان مقالهای است که به قلم یک ایرانی مقیم آمریکا در وبگاه «یاهو» به چاپ رسیده است. بسیاری از ناظران این روزهای عربستان با دنبال کردن سرنخ اتفاقات این کشور به این نتیجه رسیدهاند که شاهزاده سعودی بهدنبال راهی برای کشاندن آمریکا به جنگ با ایران و حزبالله است. اما این تمام داستان نیست. اگر به اتفاقات اخیر دولت عربستان از لنز سیاسی نگاه کنیم، متوجه برنامه فاسدتر این کشور خواهیم شد: عربستان میخواهد آمریکا را در تقابل «همیشگی» با ایران قرار دهد.
هفته گذشته بسیاری از رهبران جهان از اقدام محمد بنسلمان بهتزده شدند. تنها زمانی اقدامات شاهزاده عربستانی غیرقابل توضیح است که از لنزی اشتباه به آن نگاه کنیم (همچون اختلافات شیعه-سنی یا به راهانداختن این مناقشات برای مبارزه با تروریسم). براساس گزارش دولت آمریکا، القاعده با پولهای آلسعود ایجاد و حمایت شده است. یکی از نمونههای بارز این امر، حمایت از گروه جبههالنصره (القاعده مستقر در سوریه) است. البته اگر از لنز سیاسی به موضوع نگاه کنیم، اتحاد رژیم صهیونیستی و وهابیهای آلسعود در زمینه مخالفت با توافق هستهای ایران و تلاش برای ایجاد تنش در منطقه شکلی منطقی به خود میگیرد. فارغ از انگیزههای دینی و نژادی، عربستان سعودی میخواهد بار دیگر پای آمریکا را به خاورمیانه باز کند. آنها میخواهند واشنگتن با تثبیت مجدد قدرت نظامی خود در منطقه، توازنی جدید که از اسرائیل و عربستان حمایت میکند، ایجاد کند. البته تنها جنگ با لبنان خواسته عربستانیها را برآورده نمیکند، بلکه آنها خواهان درگیری دائم میان آمریکا و ایران هستند.
اسرائیل و عربستان سعودی این سیاست را بازگشتی عاقلانه به روندی که پیش از هجوم سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق وجود داشت میدانند. «مهار دوگانه» سیاستی بود که دولت کلینتون برای ایجاد توازن در منطقه به مرکزیت اسرائیل، عربستان و مصر و برای مقابله و محدود کردن ایران و عراق بهکار گرفت. ایران اما بهشدت با این سیاست مخالفت کرد و برای از بین بردن آن از تمام ابزارهای خود بهره گرفت. با وجود تلاشهای گسترده، ایران نتوانست بهطور کامل سیاستهای آمریکا را به نابودی بکشاند. در مقابل، اما خود دولت آمریکا به رهبری جورج بوش با حمله به عراق مقدمات لازم را برای نابودی توازنی که در اختیار آمریکاییها بود فراهم ساخت. شکست غیرمنتظره سیاستهای آمریکا موجب تضعیف این کشور و بیثباتی منطقه شد. این روزها این شرایط تا جایی پیش رفته است که دیگر آمریکا نمیتواند حکمرانی گذشته خود را در منطقه بازگرداند یا توازنی جدید در منطقه ایجاد کند. عدم تسلط آمریکا بر منطقه دلیل اصلی نگرانیهای آلسعود و اسرائیل است. در واقع این دو متحد منطقهای میخواهند با کشاندن آمریکا به جنگ نظامی با ایران توازنی جدید به رهبری آمریکا در منطقه ایجاد کنند، توازنی که به نفع عربستان و رژیم صهیونیستی است.
به عقیده کارشناسان، عربستان و رژیم صهیونیستی بزرگترین بازندگان جنگ عراق و فروپاشی قدرت آمریکا در منطقه هستند. توازنی که تحت رهبری آمریکا در منطقه وجود داشت، امنیت و قابلیت مانور این دو متحد را تامین میکرد. حتی در آن زمان رقبای منطقهای عربستان و اسرائیل –همچون ایران – توسط آمریکاییها محدود میشدند.
در این راستا در یک دهه اخیر، عربستان و اسرائیل تمام تلاش خود را برای ورود مجدد آمریکا به منطقه به منظور ایجاد توازن قدرتی که پیش از سال ۲۰۰۳ وجود داشت و سلطه رهبری این کشور در خاورمیانه بهکار بستهاند.
حدود ۲۰ سال قبل، آمریکاییها منفعت خود را در رهبری خاورمیانه میدیدند. در دو دهه اخیر اما واگرایی گستردهای در منافع منطقهای آمریکا، اسرائیل و عربستان ایجاد شده است. در واقع نهتنها ایالات متحده منابع و توانایی لازم را برای ایجاد توازنی جدید در منطقه ندارد، بلکه منافعی که اتخاذ این سیاست برای امنیت ملی آمریکا به همراه خواهد داشت در هالهای از ابهام است.
رئیسجمهوری پیشین آمریکا، باراک اوباما، در اوایل دوران ریاستجمهوری خود بررسیهایی درخصوص منابع، تعهدات، چالشها و فرصتهای جهانی این کشور صورت داد. نتایج این بررسیها قابل تامل است: مهمترین و حیاتیترین منطقه استراتژیک برای آمریکا، شرق آسیا است. با وجود این اکنون بسیاری از منابع آمریکا در منطقه خاورمیانه هزینه میشود. به عقیده کارشناسان، سیاستهای آمریکا نیاز به یک دوره اصلاحی دارد: محدود کردن دخالتهای مفرط این کشور در خاورمیانه و توجه ویژه به منطقه شرق آسیا. ریاض و تلآویو اما با نگرانی به چرخش واشنگتن به سمت آسیا مینگرند. آنها نگرانند که چرخش آمریکا به سمت آسیا، تعهدات این کشور را برای تامین امنیت آنها کمرنگ خواهد ساخت، نگرانیای که با وجود تمایل آمریکا برای همکاری با ایران شدت یافت.
مقاومت اوباما در قبال خواست عربستان و اسرائیل برای حمله نظامی به ایران و اتخاذ راهحل دیپلماتیک برای حل چالشهای مربوط به ایران، بر نگرانیهای این دو متحد منطقهای افزود. اوباما با کنار زدن عربستان همواره طرف ایران را میگرفت.
این روزها تنها راهی که برای سعودیها باقی مانده است، وارد کردن آمریکا به جنگ با ایران است. اگر موضوعات برنامههای هستهای و نفوذ ایران در منطقه برای آمریکا به منظور حمله به ایران کفایت نکند، عربستانیها ممکن است بحرانی بیافرینند که نتیجه آن حضور نظامی آمریکا در منطقه باشد. در این رابطه، لبنان میتواند گزینهای مناسب باشد. این کشور ویژگیهایی دارد که در یمن و عراق نمیتوان آنها را یافت: موقعیتی که نسبت به اسرائیل دارد و قدرت سیاسی آمریکا در آن. آنچه افکار عمومی آمریکا باید درک کنند این است که ریاض تنها خواهان حضور موقت آمریکا در لبنان نیست، بلکه آنها میخواهند آمریکا را به جنگی طولانی با ایران بکشانند، جنگی که محوریت اصلی آن حمایت از عربستان و رژیم صهیونیستی است.
در سال ۲۰۱۰، وزیر دفاع سابق آمریکا، رابرت گیتس، گفته بود «سعودیها میخواهند تا آخرین آمریکایی با ایران بجنگند.» دلیل اشتیاق عربستانیها برای جنگ آمریکا با ایران واضح است. همچنین چرایی حمایت نتانیاهو از این سیاست مبنای منطقی دارد. این خواستهها، داستانی رازآلود در یک فیلم دراماتیک نیست. معمای اصلی این داستان این است که چرا رئیسجمهوری آمریکا اهدافی را که مخالف امنیت ملی این کشور است دنبال میکند.
در واقع میتوان گفت این شاهزادگان عربستانی نیستند که غیرمنطقی رفتار میکنند، بلکه غیرمنطقیترین فرد رئیسجمهوری آمریکا است.
درماندگی عربستان در مقابل ایران
همزمان روزنامه آمریکایی «نیویورکتایمز» در تحلیلی مدعی شده است که عربستان سعودی نمیداند چطور با ایران مقابله کند. در این رابطه خبرگزاری تسنیم در گزارشی به نقل از «نیویورکتایمز» نوشته است، عربستان بهخوبی دریافته است که اتحادهای منطقهای که با هزینههای بالایی ایجاد شده، لزوما منجر به دستاوردهای سیاسی و نظامی مورد انتظار نمیشود. سعودیها میلیاردها دلار به دولت عبدالفتاح السیسی رئیسجمهوری مصر کمک کردهاند؛ ولی رئیسجمهوری مصر درحال از سرگیری روابط سیاسی با بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه است و مخالفت خود را با فشارهای سعودی برای تشدید تنش با ایران اعلام کرده است. السیسی همینطور با درخواست سعودیها برای اعزام نیروی نظامی به یمن برای مقابله با حوثیها مخالفت کرده است. ریاض و واشنگتن قطعا در شرایط کنونی در مورد ایران همنظر و همگام هستند ولی راهبرد مشترکی ندارند. در واقع، ترامپ، جراد کوشنر و شاهزاده محمد بنسلمان ظاهرا ترجیحات ریاستجمهوری و شاهزادگی و توافق دوجانبه برای اداره امور و اجرای آن را اشتباه متوجه شدهاند. اساسا کسی که در رقابت بین تهران و ریاض مستولی و غالب شود، به ظرفیت و شایستگی دست مییابد. به گزارش «نیویورک تایمز» ایران شبکهها، تخصصها، تجربه و صبر راهبردی لازم برای مقابله و پیروزی در جنگهای نیابتی را با هزینه پایین دارد. ولی عربستان سعودی فاقد این ملزومات است و به همین دلیل است که بهدنبال شکست دادن ایران در این بازی پرخطر و پرهزینه است. ایران دارای قدرت دیگری است: تهران نشان داده است که برای دوستان و متحدانش در شرایط خوب و بد با آنها خواهد بود. عربستان سعودی چنین دیدگاه و رویکرد باثباتی را ندارد. این را از شورشیان سوری، رهبران قومی عراق و سیاستمداران لبنانی بپرسید.