مسعود بارزانی ۱۲ سال بیوقفه ریاست اقلیم کردستان عراق را بر عهده داشت و رفتهرفته به یکی از چهرههای سیاسی برجسته در منطقه تبدیل شد؛ بخصوص آنجا که روی برگزاری همهپرسی استقلال اقلیم کردستان اصرار کرد و میرفت که بحرانی تازه در منطقه رقم بزند. اصراری که بدون پشتوانهی منطقهای و بینالمللی ماند و شکل انتحار سیاسی به خود گرفت.
مسعود بارزانی، ۲۵ مرداد ۱۳۲۵ به دنیا آمد؛ همزمان با تأسیس حزب دموکرات کردستان عراق. از بدو تولد سرنوشتش با سیاست و حزبش گره خورده بود. شاید حتی پیش از تولد تقدیرش چنین رقم خورده بود؛ وقتی در خانوادهی بارزانی" چشم به جهان گشوده باشی شاید راهی جز این پیش پایت نباشد.
مسعود فرزند مصطفی، برادر ادریس و برادرزادهی شیخ احمد بارزانی است؛ خانوادهای که عمر خود را در راه مبارزه برای کردستان و بیشتر "استقلال کردستان" صرف کردند. مسعود دربارهی عشقش به کردستان گفته است: "من در سایهی پرچم کردستان در مهاباد متولد شدم و برای خدمتگزاری و مرگ برای همان پرچم آمادهام ".
پدر مسعود در سالهای دههی ۱۳۱۰ شمسی که عراق تازه از چنگ انگلیس بیرون آمده و استقلال یافته بود، همراه برادرش جنبش استقلال کردستان را به راه انداخت اما در این راه ناکام بود و به سلیمانیه تبعید شد. چند سالی آنجا ماند اما بار دیگر علیه حکومت بغداد شورش کرد؛ این بار هم شکست خورد و ناچار شد از راه ایران به شوروی فرار کند.
مصطفی بارزانی به شوروی گریخت و خانوادهاش به عراق برگشتند. ۱۲ سال بعد -سال ۱۳۳۷- وقتی مصطفی هم به عراق برگشت، به همراه خانوادهاش و گروهی دیگر از قبیلهی بارزانی به جنوب عراق تبعید شدند اما مدتی بعد حکومت ملک فیصل دوم با کودتای ژنرال عبدالکریم قاسم به پایان رسید و بارزانیها به کردستان برگشتند.
اما طولی نکشید که دولت عراق سرکوب مردم کردستان را دوباره آغاز کرد. این بار هم مصطفی بارزانی بود که سر به شورش برداشت. در سال ۱۳۴۰، حزب دموکرات به رهبری بارزانی مبارزهای مسلحانه علیه حکومت و در دفاع از حقوق مردم کردستان آغاز کرد.
مسعود شانزدهساله بود که تحصیل را رها کرد و به پیشمرگهها پیوست. او به شدت تحت تأثیر قدرت رهبری و مهارتهای نظامی پدرش بود و در کنار او تجربیات زیادی کسب کرد. چند سال بعد در سال ۱۳۴۹ رهبر حزب دموکرات کردستان به بارزانی جوان و برادرش ادریس، اطمینان کرد و آن دو از کسانی بودند که در امضای قرارداد خودمختاری کردستان نقش داشتند. اما دولت عراق مدت زیادی به این قرارداد پایبند نماند و درگیریهای مسلحانه بین کردها و بغداد آغاز شد و بار دیگر مسعود بارزانی در کنار پدرش به مبارزه پرداخت.
مسعود بارزانی در نوجوانی و جوانی
۹ سال پس از اولین قرارداد خودمختاری کردستان، مصطفی بارزانی درگذشت و کنگرهی حزب دموکرات کردستان، مسعود جوان را به عنوان رئیس و رهبر جدید این حزب انتخاب کرد؛ در سال ۱۳۷۰حزب دموکرات کردستان به رهبری بارزانی به همراه حزب اتحادیهی میهنی کردستان، با قیام علیه صدام دوباره خودمختاری اقلیم را احیا کرد و کنترل آن را از دولت مرکزی پس گرفت. از آن زمان تاکنون هم کنگرهی حزب دموکرات بطور پیدرپی او را در سمت ریاست حزب ابقا کرده است.
بارزانی به عنوان یکی از چهرههای سیاسی برجسته در عراق، بعد از اشغال این کشور و سقوط صدام یک ماه ریاست حکومت انتقالی این کشور را نیز بر عهده داشت اما بعد از تشکیل "حکومت اقلیم کردستان" در سال ۱۳۸۴، از همان ابتدا توسط مجلس کردستان به مقام رئیس جمهوری اقلیم انتخاب شد و تا امروز ۱۲ سال در این مسند بود؛ ابتدا بصورت قانونی و بعد بصورت "اضطراری".
مدت قانونی ریاست بارزانی بر اقلیم کردستان سال ۱۳۹۲ به پایان رسید اما برای دو سال تمدید شد و با حملهی داعش در سال ۲۰۱۴ و بحرانی شدن اوضاع همچنان ادامه یافت.
بارزانی که به زبانهای فارسی و عربی هم تسلط دارد، همواره با همسایگان اقلیم روابط مثبتی داشته و بنای ریاستش بر تعامل بود؛ از همین رو در زمان اشغال موصل توسط داعش در سال ۹۳، با اعتماد حکومت مرکزی و دولتهای منطقه و تجهیز ارتش پیشمرگهها، نقش اقلیم کردستان و بارزانی در عراق بسیار پررنگتر شد.
رئیس اقلیم کردستان تمام پیشمرگهها را برای مبارزه با داعش و دفاع از اقلیم به صف کرد و بیتردید حضور نیروهای کرد و مقابلهی آنان در برابر گسترش تسلط داعش بر عراق نقش پررنگی در دفع این خطر داشت اما حتی در گیرودار مبارزه با داعش هم بارزانی ایدهی برگزاری همهپرسی استقلال را فراموش نکرد.
تنها چند روز پس از تصرف کامل موصل بود که بارزانی گفت: "دولت مرکزی عراق کنترل همهچیز را از دست داده است . زمان آن فرا رسیده که کردها، هویت و نقشهی آینده خود را مشخص کنند". بارزانی بیثباتی عراق و ضعف دولت مرکزی را فرصتی "غنیمت" میدانست که باید از آن برای اجرای طرح استقلال کردستان استفاده کند.
در همین زمان بود که کردها برای مقابله با داعش پا به منطقهی نفتخیز کرکوک گذاشتند و پس از عقب راندن این گروه تروریستی کنترل آن را به دست گرفتند. بارزانی آن زمان گفت "اگر شرایط ایجاب کند تمامی نیروهایمان را برای حفظ کرکوک و تمامی بخشهای آن به کار میگیریم" و این کار را هم کرد اما نگفت پس از آرام شدن اوضاع کنترل این شهر را به دولت مرکزی باز میگرداند؛ چاههای نفت کرکوک دلیل خوبی بود که بارزانی تمایلی به این کار نداشته باشد.
بارزانی تصور میکرد تصرف کرکوک و الحاق آن به اقلیم کردستان آیندهی روشنی را برای اقتصاد "کشور مستقل کردستان" رقم خواهد زد؛ غافل از اینکه همین پاشنهی آشیل طرح استقلال اقلیم کردستان خواهد بود. قطعاً حکومت مرکزی عراق هم با طرح جدایی کردستان و تجزیهی عراق مخالف بود و هم ترجیح میداد درآمد نفت کرکوک را به خزانهی خود واریز کند.
بارزانی که اجرای همهپرسی را با فشار دولت مرکزی و تحت تأثیر بحران داعش بارها به تعویق انداخته بود، پس از شکست داعش و آرامش نسبی منطقه از فرصت استفاده کرد و مهرماه سال جاری، علیرغم مخالفتها بالاخره این همهپرسی را برگزار کرد. همچنان که پیشبینی میشد بیش از ۹۰ درصد کردهای شرکت کننده در همهپرسی به استقلال اقلیم کردستان رأی دادند. اما به عقیدهی بسیاری از جمله دولت مرکزی عراق و پارلمان این کشور، این همهپرسی خلاف قانون اساسی بود.
گرچه بارزانی معتقد بود که ابتدا دولت مرکزی قانون را زیر پا گذاشته و از تعیین تکلیف مناطق مورد مناقشه با کردستان سر باز زده و از سویی بودجهی اقلیم کردستان را تأمین نکرده است، اما اینها برای تجزیهی یک کشور و تصرف مناطق دیگری غیر از اقلیم کردستان کافی نبود.
با پافشاری بارزانی بر این جدایی و گسیل نیروهای پیشمرگه به کرکوک، اوضاع عراق رو به بحرانی تازه گذاشت. تمامی دولتهای منطقه، قدرتهای جهانی نظیر ایالات متحده و روسیه و حتی سازمانهای جهانی، همهوهمه مخالف جدایی کردستان از عراق بودند و تنها پشتگرمی بارزانی حمایت نخست وزیر رژیم صهیونیستی از این اوضاع بود.
با این حال ارتش پیشمرگهها رو درروی نیروهای ارتش عراق صفآرایی کردند. بارزانی به همهی واحدهای پیشمرگه دستور داد که جنگی آغاز نکنند اما اگر نیروهای در حال پیشروی عراقی اقدام به حمله کنند، پیشمرگهها این اجازه را دارند که "از هر قدرتی" برای مقابله با آنان استفاده کنند. میرفت که "برادرکشی" دیگری در عراق راه بیفتد اما هوشمندی یا به قول بارزانی "خیانت" برخی پیشمرگههای منتسب به حزب اتحادیه میهنی –حزب رقیب بارزانی- سبب شد کرکوک با کمترین درگیری به کنترل دولت مرکزی عراق بازگردد.
بارزانی در اولین واکنش رسمی بعد از این اتفاق، در بیانیهای اعلام کرد پیشرویهای حشد شعبی در کرکوک به دلیل"خیانتی بزرگ و تاریخی" از سوی برخی از پیشمرگهها بوده است. در این بیانیه آمده بود "برخی رهبران حزب اتحادیهی میهنی به نیروهای تحت امر خود دستور دادهاند تا از مناطقی که تحت کنترل آنها بوده عقبنشینی کنند و این امر باعث شد تا نیروهای حشد شعبی بر این مناطق سیطره یابند". او همچنین مدعی شد "حملهی نیروهای عراقی و حشد شعبی انتقام از مردم کردستان است که خواهان آزادیاند" و تلاش کرد روحیهی ناسیونالیستی مردمش را در جهت مقابله با نیروهای دولت مرکزی آماده کند.
رئیس اقلیم کردستان در بیانیهی خود حیدر العبادی را مسئول "جنگ علیه مردم کردستان" دانست و از مردم کردستان و پیشمرگهها خواست در مقابل "تجاوز" نیروهای دولت مرکزی بایستند و این نوید را داد که العبادی به خاطر این کار بهای سنگینی خواهد پرداخت.
در نهایت این "کاک مهسعوود" بود که دستتنها ماند و ناچار شد به معادلات دنیای واقعی تن دهد؛ با اعمال تحریمهای سیاسی و اقتصادی از سوی کشورهای همسایه، و احساس فشار، کردها نتیجهی همهپرسی را معلق کردند و گرچه در ابتدا گفتوگو با دولت مرکزی برای حل بحران را بیفایده میدانستند، اما وقتی قافیه را باختند، ضمن تعلیق نتیجهی همه پرسی که مهمترین خواست دولت مرکزی بود، به بغداد پیشنهاد آتشبس و گفتوگو دادند.
دولت اقلیم که از سوی حکومت مرکزی ۲۴ ساعت فرصت داشت نتیجهی همهپرسی را تعلیق کند تا باب مذاکره باز شود، دست آخر در بیانیهای اعلام کرد "متعهد به رفتار مسئولانه به منظور جلوگیری از بروز خشونت و درگیریهای بیشتر است" و "ادامهی نبردها به پیروزی هیچ طرفی منجر نخواهد شد، بلکه کشور را به سوی آشوب و هرجومرج سوق خواهد داد"؛ قطعاً این عاقلانهترین پیام بود و شاید بهتر بود زودتر به این نتیجه میرسید!
با وجود اینکه دورهی پارلمان کردستان هشت ماه تمدید شد و انتظار میرفت ریاست بارزانی بر اقلیم هم به همین مدت تمدید شود، اما مسعود بارزانی هفتادویکساله، در نامهای اعلام کرد دهم آبان ۹۶ برای همیشه از ریاست اقلیم کنار خواهد رفت.
شاید این سیاستمدار و مبارز کهنهکار بدش نمیآمد با اجرای طرح استقلال کردستان تبدیل به رهبر مادامالعمر و اسطورهای سیاسی شود و -به هر قیمتی- نامش را در تاریخ ملت کرد جاودانه کند؛ اما کارها آنطور که "کاک مهسعوود" دلش میخواست پیش نرفت و این بود پایان جاهطلبی یک سیاستمدار.
بارزانی از قدرت کنار رفت، اما همچنان معتقد است "مردم کرد دیر یا زود اهداف «مقدس» خود را محقق میسازند". ولی ظاهرا واقعیت منطقه با رویای بارزانیها تطابقی ندارد.