در دربارِ مغول، دو نماینده و شخصیتِ مسیحی حضور داشتند، یکی «دیونیس» مطرانِ یعقوبی بود که در سالِ ۶۵۱ ه.ق/۱۲۵۳ م. بهعنوانِ مترجمِ سلطانِ دمشق، همکاری کرد. مطران دیونیس، متصدیِ کلیسای سوریه بود و در آن ایام، دمشق از جانبِ هولاکو، فتح شده بود. دیگری هم راهبی مغولی به نامِ «مارکوس» با لقبِ «جبلهای سوم» بود که در سالِ ۶۸۰ ه.ق/۱۲۸۱ م. مقامِ جاثلیقیِ تیسفون را از جانبِ کلیسای نسطوری دریافت داشته بود، زیرا تنها فردی بود که به زبانِ مغولی تسلط داشت. مارکوسِ جوان، بسیار موردِ توجهِ اباقاخان پسرِ هولاکو بود.
بدیهی است که زبانِ مغولی(۱) و واژههای آن به تدریج بر زبانِ فارسی تأثیر گذاشت و در اصطلاحاتِ دیوانی، نظامی و زمینداری وارد شد، اما این تأثیر، به اندازهی نفوذِ زبانِ عربی در زبانِ فارسی در قرونِ نخستینِ اسلامی نبود. با وجودِ این، امروزه هم تعدادِ اصطلاحاتِ مغولی و مغولی_تُرکی در زبانِ فارسی قابلِ توجه است.(۲)
ایلخانان در ایران، از زبانِ مغولی، بر اساسِ توصیهی خانِ بزرگ(چنگیز)کماکان استفاده میکردند، اما به تُرکی و فارسی تسلط داشتند.
هولاکو مؤسسِ ایلخانی، همسری مسیحی داشت و میتوانست با جهانِ مسیحیت و زبانِ آن آشنایی داشته باشد.(۳) به دلیلِ همین آشنایی، پس از فتحِ بغداد و دمشق به مسیحیان آزادیِ بیشتری داده شد.
غازانخان هم به زبانها و گویشهای مختلفی مانندِ عربی، هندی، کشمیری، تبتی، ختایی و غیره آشنایی داشته است.(۴) ابوسعید هم، در دیدار با اتابکِ لرستان، به تُرکی حرف میزده است.(۵) ایلخانان که تعصباتِ مذهبیِ حکومتهای قبلی مانندِ سلجوقیان را نداشتند، از پیروانِ دیگر ادیان بهعنوانِ نمایندگانِ رسمیِ خود در مناسباتِ سیاسی هم استفاده میکردند. در زمانِ حکومتِ ارغون و در سالِ ۶۸۶ ه.ق/۱۲۸۷ م. ابنِ صوما، کشیشِ معروف، به دلیلِ تسلط بر زبانِ لاتین، بهعنوانِ سفیر به دربارِ غربیان فرستاده شد. (ص ۲۷۹_۲۷۸)
پینوشت:
۱. زبانِ مغولی در متونِ عصرِ مغول، گاه زبانِ «تاتاری» (تارتاری) هم خوانده میشود که بهطورِ کلی به همهی شاخههای زبانِ مغولی اطلاق میشد. بعدها زبانِ تاتاری، فقط به زبانِ شاخهای از اقوامِ تُرک اطلاق شد، زیرا اقوامِ مغول و تُرک عملاً در هم ادغام شده بود و زبانشان نیز تحتِ نفوذِ هر دو فرهنگ بود. امروزه واژهی «تاتار»، به اقوامِ خاصِ تُرکانِ آسیای مرکزی اطلاق میشود.
۲. شمیس شریک امین، رسالهی دکترای خود را با عنوانِ فرهنگِ اصلاحاتِ دیوانیِ دورهی مغول بهصورتِ تایپی منتشر کرده است(تهران، فرهنگستان ادب و هنر، ۱۳۵۷).
۳. مدتها قبل از بنیانگذاریِ سلسلهی مغولان، جهانِ مسیحیت موفق شده بود برخی از قبایلِ مغولستانِ شرقی(کرائیتها) را به مسیحیت سوق دهد و هیأتهای نسطوری در این امر موفق بودند.
۴. رشیدالدین فضلالله ابن ابوالخیر همدانی، تاریخ مبارک غازانی، ترجمه و حواشی کارل یان، لیدن ۱۸۴۹ و لندن_ترنفورد ۱۹۴۰، ص ۲۷۹.
۵. ابن بطوطه، سفرنامه، ج ۱، ترجمهی محمد علی موحد، تهران، بنگاه نشر و ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ص ۲۰۶