وقتی یونان در اوج شکوه خود بود، شبه جزیرهای که حال آن را با نام ایتالیا میشناسیم، محل سکنای چندین و چند قبیله بود که از اکناف عالم به راه افتاده و در آن منطقه سکنا گزیده بودند. اکثر آنها کشاورز بودند. سپس حدوداً در سال ۵۷۵ قبل از میلاد، یکی از قبایل قدرتمندتر به نام اتروسک شهر کوچک را تسخیر و آن را مرکز پادشاهی خود کرد. مردمانی که در دوران و اطراف شهر زندگی میکردند، به تدریج به لحاظ نظامی توانمند شدند، و پس از گذشت یکصد سال از حکومت اتروسکها، اشغالگران را بیرون راندند. اما به همین اکتفا نکردند. آنها بخش اعظم جهان شناخته شده آن روزگار را فتح کردند و رم را به مرکز تجارت جهانی بدل ساختند. در سال صد قبل از میلاد، قلمرو امپراتوری روم تقریبا تمامی مناطق پیرامون دریای مدیترانه را از بریتانیا در غرب تا فلسطین در شرق در بر میگرفت.
رومیان با اراضی، مردمان ساکن در آن اراضی را نیز در اختیار میگرفتند و به موقع از هر یک از آنها استفاه میکردند. اسرای رومیان نیز چون بردگان دیگر جوامع باستانی در ساخت جادهها و پلها و دیوارهها و نهرها و عمارتهای عمومی به کار گرفته میشدند. فرماندهان در میدان نبرد تصمیم میگرفتند که کدام یک از اسرا باید به عنوان برده های شخصی به سربازان سپرده، کدام یک در ازای دریافت غرامت آزاد و کدام یک در حراجی عمومی فروخته شوند. هزاران هزار مرد و زن و کودک بریتانیایی، فرانسوی، آلمانی، مراکشی، یونانی، سیسیلی و فلسطینی به بردگی گرفته شدند. روم برای چند صد سال به مرکز تجارت برده بدل شد. مورخین با توجه به اسناد و مدارک ناچیز تعداد برده ها را در دورههای مختلف روم حدس میزنند. تخمین آنها برای هر فرد آزاد از یک تا سه برده است.
در سال ۱۰ قبل از میلاد، روم یونان را فتح کرد و آن گهواره رو به زوال دموکراسی را که حکم مرکز تجارت جهانی برده را داشت، پس زد و جایش را گرفت. رومیان برای نظارت بر تجارت برده، تملک برده و رفتار با او و حقوق و مسئولیتهای اربابان بردهها و شیوههای احتمالی کسب آزادی توسط آنها، سیستم قوانین مدنی و جنایی وضع کردند. این قوانین برای جوامع برده دار در خاورمیانه مسلمان و عاقبت برای تجارت برده در آن سوی اقیانوس اطلس در هزار و پانصد سال بعد به الگویی مهم تبدیل شد. امپراتوری روم برده داری را به شکل یک نهاد قانونمند اجتماعی سازماندهی کرد و بسط داد. گروههای عظیم بردگان نیروی کار لازم برای مزارع و معادن را تأمین میکردند، و خدمتکاران به کارهای درون خانهها رسیدگی میکردند.
بعضی از بردگان اسرای جنگی بودند، اما گروی از آن ها نیز خود شهروندان رومی بودند. برای مثال، شهروندی که نمی توانست مالیات پرداخت کند به بردگی گرفته میشد. به علاوه، والدین فقیر نیز میتوانستند فرزندانشان را به بردگی بفروشند. بسیاری از مردمانی که رومیان به اسارت میگرفتند متعلق به جوامع پیشرفته مدیترانهای و کاملا تحصیل کرده و باسواد بودند. بردگان اغلب آموزگار بودند یا دستی در طبابت داشتند. نخبهترین گروه بردگان در قصر سلطنتی به امپراتور خدمت و به اداره امپراتوری کمک میکردند. در واقع، امپراتوری روم معنای اصطلاح «خدمتکار شهری» را تبیین کرد، و بردهها به کارهای گوناگونی پرداختند. بردن به اهرم بوروکراسی لازم برای اداره امپراتوری بدل شدند. آنها کتابداری میکردند، مالیات جمع میکردند، کتابخانهها و سیستم پست را اداره میکردند و بر عملکرد مجراهای آب، که توسط خود بردگان ساخته شده بود، نیز نظارت میکردند. بعضی از آنها شانه به شانه مردان آزاد در کارهایی چون خشت زنی و تولید شیشه آلات، سفال و آهن آلات و آشپزی و آبجوسازی مشارکت میکردند. بعضی دیگر از بردگان پیشکار و مدیر و دریانورد و حسابدار میشدند و حتی به نیابت از اربابانشان به سفر میرفتند. هر از گاه، بردهها شغل و حرفه اربابانشان را نیز به میراث میبردند. بسیاری از بردگان شهری بر اساس مهارت هایشان در تجارت یا صنعت ثروتمند میشدند - و حتی خود دارای برده میشدند. اما صرف نظر از نوع رفتار با بردهها، اربابان آنها مجبور بودند برای جلوگیری از فرارشان تدابیری بیندیشند. در نتیجه، بر صورت بسیاری از بردهها داغ و نشان زده میشد. برای تشخیص بردهها بر دور گردنشان طوقهایی آهنین چون قلاده سگ میانداختند. روی آن طوقها نام اربابان آن بردهها حک میشد، و اگر کسی بردههای فراری را میگرفت و به اربابش باز میگرداند، جایزه دریافت میکرد. بردههایی که نشان یا طوقی نداشتند، به دلیل زبان ندانستن یا لهجه شان لو میرفتند. گرچه اکثر بردهها چون رومیان سفید پوست بودند، زبان آنها موجب تمایزشان میشد. اکثر برده هایی که آزاد میشدند، آزادی خود را خریده بودند. بردهها میتوانستند با کارکردن در خارج از خانه یا فروشگاه و نیز دریافت بخشی از پول حاصل از اجاره دادن بردهها به دیگر اربابان، پول پس انداز کنند. بردههایی که مدیر یا نماینده تجاری بودند، حساب هزینهها را داشتند و به طور منظم پول را به اربابانشان تحویل میدادند. شیوه معمول دیگر برای آزاد شدن این بود که اربابی داوطلبانه بردهاش را از یوغ اسارت و بردگی آزاد کند. این امر از چند طریق ممکن بود. آخرین وصیت و شهادت یک ارباب میتوانست پس از مرگ او به آزادی بردههایش منجر شود، البته دولت در آزادسازی بردگان به این شکل محدودیتهایی قائل شده بود. اربابان همچنین میتوانستند برده مؤنث را که چند برده به دنیا آورده بود یا به خاطر خدمات طولانی با سودمندش آزاد سازند. بعضی از بردهداران بی عاطفه، بردههای پیر و بیمارشان را آزاد میکردند تا به این نحو از زیر فشار تهیه غذا و نیز مراقبت از آنها خلاص شوند. این بردگان سابق با تکیه بر جبیره روزانه و ناچیزی که دولت به آنها و دیگران صدقه میداد روزگار میگذراندند. دولت گاه بردهای را به خاطر لو دادن جانیها یا گزارش دادن جنایت علیه کشور آزاد میکرد. دولت همچنین بردگانی را که با آنها بد رفتاری شده بود نیز آزاد میکرد. بردهها حتی پس از آزادی نیز میبایست بعضى الزامات را رعایت میکردند. بردگانی که آزادیشان را میخریدند برای بردگان جوان تر و قدرتمندتری که جایگزین آنها میشدند نیز پول پرداخت میکردند. ارباب میتوانست علاوه بر پول نقدی که دریافت میکرد، چندین سال اقساط یا بیگاری نیز طلب کند.