ناهمواریها زمینهای هموار و دشت؛ اکثر مناطق شرق ایالات متحده را پوشانده است؛ البته رشته کوههای راکی که از شمال شرق آغاز شده و به جنوب خاتمه مییابد از این قاعده مستثنی است. اگرچه رشته کوههای آپالاش در شرق نیز؛ بخشی از خاک کشور را به خود اختصاص داده است، ولی ارتفاع اندک آنها؛ تأثیر خاصی در فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی منطقهی شرق ندارند و تراکم جمعیتی، صنعتی و تجاری بسیاری در این منطقه وجود دارد.
چنین وضعیتی؛ در غرب آمریکا وجود ندارد. وجود کوههای مرتفع، درههای عمیق و صحراهای سوزان و بی آب و علف در آن منطقه موجب شده است؛ تا ایالتهای واقع در کوههای راکی، از کم جمعیت ترین و محروم ترین ایالتهای آمریکا به شمار آیند. صنعت پیشرفته در بخش یادشده؛ کمتر به چشم میخورد و کشاورزی نیز به میزان دشتهای وسیع شرق، در آن مکان رشد نداشته است. کمبود رودخانههای پر آب و مشکلات ناشی از کم آبی؛ سبب عدم جذب جمعیت و احداث شهرهای بزرگ (به استثنای چند شهر محدود و پراکنده شده است.
زندگی شهرنشینی، صنعت و تجارت از سواحل اقیانوس آرام شکل میگیرد؛ زیرا وجود امکانات پیشرفتهای ارتباطات و حمل و نقل؛ نظير: قطار، هواپیما و بندرگاههای مناسب؛ آن سواحل را به برترین و فعال ترین بخش اقتصادی آمریکا تبدیل کرده است. کالیفرنیا، از بین پنجاهایالت دیگر آمریکا، صنعتی ترین ایالت به شمار میآید و از نظر تولید محصولات کشاورزی؛ در صدر ایالتها قرار دارد.
در نتیجه؛ زیرساخت عظیم ارتباطی، وجود راه آهنی با پیشینهای بیش از صد و چهل سال، شرق و غرب آمریکا را به هم متصل نموده، هرگونه مانع ناهمواری را از میان برداشته است. مقایسهی ساختار اقتصادی ایالات متحدهی آمریکا؛ با دیگر کشورها کمتر از موانع ناهمواری تأثیر پذیرفته است.
ناهمواریها تا حدودی در سرنوشت بین کشورها تأثیر دارند. هر گاه مرزهای سیاسی کشوری با سرحدات طبیعی؛ به ویژه ارتفاعات هماهنگ باشد، شرایط دفاعی مطلوب تری برای آن کشور، فراهم میشود. گرچه پیشرفت فناوری تا حد زیادی در ارزش سیاسی و نظامی ارتفاعات، تغییراتی به وجود آورده است، ولی ارتفاعات پیوسته در مسائل ژئوپولتیکی کشورها مؤثر بودهاند. ارتفاعات؛ موجب کندی حرکات زمینی و محدودیت در ایجاد شبکههای ارتباطی میشوند و بر شیوههای اقتصادی و تولیدی نیز تأثیر مستقیم دارند. مثلاً؛ کشوری با موقعیت کوهستانی، به بهره گیری از صنایع کوچک و سبک، بیش از صنایع سنگین گرایش دارد و میتواند در مراحل تکاملی آن صنعت، به تخصص برسد. چنین کشوری؛ اگر مکمل سرزمینهای اطرافش نباشد، علاوه بر پیشرفت و توسعه، امکان درگیری نظامی کمتری برایش فراهم میشود. شکل ناهمواریها؛ در جابهجاییهای داخلی جمعیت و امکانات نیز تأثیرگذار است. امروزه یکی از مشکلات ژئوپولتیکی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، از همین موضوع نشأت میگیرد. یکی از ویژگیهای عمدهی چکسلواکی سابق نیز، تنوع محیط طبیعی آن کشور، از نظر شکل ارتفاعاتش بود. بخش عظیمی از سرزمینهای حاشیهی غربی آن کشور، کوهستانی بود و از نظر انسانی با مناطق دیگر آن تفاوت فاحشی داشت.
کوههای راکی؛ از دیدگاه فرهنگی مانع نفوذ مهاجران آسیایی تبار به آمریکا شده است. اکنون؛ اکثر مهاجران آسیایی در کالیفرنیا مستقر شدهاند و از خود تمایل چندانی برای گذر از کوهستانها و رفتن به دشتها و جلگههای غرب میانه یا شرق نشان نمیدهند.
چنین وضعیتی، دربارهی اسپانیایی تبارهای جنوب نیز مصداق پیدا میکند؛ زیرا مرکز استقرار عمدهی آنان، ایالتهای کوهستانی؛ نظير: نیومکزیکو، آریزونا و غرب تگزاس است. این بخش آمریکا؛ به سبب ارتفاع و آب و هوا به مکزیک شباهت بسیاری دارد و همین امر موجب تمرکز مهاجران مکزیکی در جنوب غربی شده است.
عامل ارتفاع؛ برای سرخ پوستان بیش از دیگر اقلیتهای نژادی در آمریکا، مؤثر بوده است. جنگهای خونین قرن نوزدهم و اشغال سرزمین پدری سرخ پوستان به دست ماجراجویان سفیدپوست سبب شد آنان به تدریج در کلورادو، وایومینگ، مونتانا و اوکلاهما اسکان یابند و کوههای بلند منطقه را خطوط دفاعی طبیعی به شمار آورده؛ از آنها بهره گیرند. اگر کوههای صعب العبور و خشن راکی وجود نداشت، سرخ پوستان باقی سرزمینهای خود را نیز از دست میدادند. ناهمواریها، سبب شد؛ تا آنان در فرهنگ سفیدپوستان استحاله نیافته، هویت تاریخی خود را حفظ نمایند.
قومیت خاصی (به استثنای سرخ پوستان در کوههای راکی) بر ارتفاعات ایالات متحده حاکم نیست و به دلیل ویژگیهای خاص فرهنگی این کشور، هرگز از وجود قومیتهای خاص فرهنگی در کوهستانهای آمریکا؛ نمیتوان سخن گفت. شمار اندک سرخ پوستان سبب شده است؛ تا کوههای راکی در غرب از مبدل شدن به مأمن قومیتهای نژادی و مذهبی مصون بماند. ایالات متحدهی آمریکا؛ 12268 کیلومتر مرز مشترک، با دو کشور همسایه خود دارد.
۶۷۷ کیلومتر آن، به آلاسکا اختصاص دارد. این کشور؛ دارای 3329 کیلومتر مرز مشترک با مکزیک است. بخش وسیعی از مرز ایالات متحدهی آمریکا و کانادا (از اقیانوس اطلس تا منطقهی جلگهی بزرگ)، مسطح و هموار است. همین امر، سبب نفوذپذیری بسیار از سمت شمال (به ویژه در مناطق دریاچههای پنجگانه) میشود، اما رشته کوههای راکی، همچون سدی طبیعی عمل کرده؛ امکان نفوذ را در شمال کاهش میدهد و چنین وضعیتی تا ساحل اقیانوس آرام امتداد مییابد.
وضعیت جغرافیایی؛ در جنوب با شمال متفاوت است و رشته کوههای راکی؛ تقریباً سراسر مرز مشترک ایالات متحدهی آمریکا و مکزیک را تشکیل میدهد و با وجود آنکه بخش عمدهای از مرز مشترک را رودخانهی ریو گرانده (در جنوب) تشکیل داده است ولی در مصب رودخانه (دنبالهی جنوبی جلگهی ساحلی خلیج مکزیکو) زمین هموار نیست. این وضعیت طبیعی سبب شده است؛ تا نفوذ از جنوب، با توجه به ارتفاعات و بیابانهای سوزان، سهل و آسان نباشد.
مرز مشترک ایالت آلاسکا با مرکز نیز؛ تحت تأثير ارتفاعات و درههای عمیق رشته کوههای مکنزی و راکی است و هرگونه نفوذی را با توجه به قطبی بودن منطقه و سرمای جانفرسای آن، تقریباً غیر ممکن میسازد.
اقیانوس وسیع آرام نیز، سدی طبیعی است و مانع نفوذ به مجمع الجزایر هاوایی در آن اقیانوس میشود.
پایگاه دریایی گوانتانوما را (در جزیرهی کوبا)، بخشی از خاک تحت اشغال ایالات متحده بوده و این کشور بیست و نه کیلومتر مرز مشترک با کشور کوبا دارد. به علت قرار گرفتن این منطقهی در سرزمینی پست؛ جایگاه بسیار مناسبی برای نفوذ کشور خارجی به شمار میآید، ولی معادلات نظامی و سیاسی؛ مانع هر گونه اقدام عملی در این زمینه شده است. جلگههای وسیع و کوهستانها در مغرب، تپهها و کوههای کم ارتفاع در مشرق، کوههای ناهموار و درههای رودخانهها در آلاسکا، توپوگرافی و کیفیت زمین در هاوایی؛ به عنوان ناهموار و آتشفشانی توصیف میشوند. از نظر ناهمواری میتوان بخشهای زیر را در ایالات متحده تشخیص داد.
جلگههای اقیانوس اطلس
نیویورک به سمت جنوب، مجاور جلگههای ساحلی اقیانوس اطلس، به تدریج پهن میشود. جلگههای یادشده؛ شامل: جلگههای کارولینا شمالی و کارولینا جنوبی است و تا فلورایدا ادامه دارد.
جنس آنها بر اساس ساختمان؛ از مواد رسوبی دوران دوم و سوم زمین شناسی تشکیل شده است. ارتفاع کوههای آپالاش به سمت شرق به تدریج به زمینهای دوران دوم و به کرتاسه منتهی میشود. زمینهای کرتاسه نیز، با شیب ملایم به سمت دریا ادامه دارد.
رودهای چندی از کوههای آپالاش سرچشمه گرفته است و این جلگه ها را بریده؛ به طرف دریا سرازیر میشوند. درهها، بریدگی بزرگی در جلگههای ساحلی بر جا گذاشته؛ در نزدیکی دریا، جلگههای هموار پوشیده از آبرفتهای جوان وجود دارد. سواحل این بخش؛ دارای بریدگیهای بسیاری است که بیشتر آنها، خلیج مصب رودخانههای بزرگ را تشکیل میدهند.
جلگههای خلیج مکزیک
در شبه جزیرهی فلوریدا؛ به سمت مغرب تا دلتای میسی سی پی، جلگههای همواری در کنار دریا قرار دارد. این جلگهها تا دوران بسیار نزدیک به ما؛ زیر آب بودهاند و از نظر ساختمانی؛ از سوبات دوران دوم و سوم زمین شناسی به وجود آمدهاند. فرسایش پیوستهی کوههای هرسینین در شرق (از دوران دوم به بعد) سبب شده است؛ تا جلگههای یاد شده زیر پوشش قشری از مواد آبرفتی قرار گیرد. فرسایش کوه، آبرفتهای درشت و ماسههای ساحلی، دریاچههای شور و شورهزارهای کنار دریا؛ این نواحی را بسیار نامساعد نموده است.
فرسایش ساحلی؛ به ویژه امواج ساحلی در خلیج بستهی مکزیک، سبب جمع شدن آبرفت جلوی خط ساحل شده است. سواحل این بخش؛ نسبتاً منظم و پر است و به علت شیب تند رودها به سمت دریا و جمع شدن آبرفتهای بسیار، شکل این سواحل پیوسته در حال تغییر و دگرگونی است.
جلگههای مرکزی
جلگههایی، در جنوب دریاچههای پنجگانه؛ به سمت حوضهی رودخانهی اوهایو و میسیسیپی، شروع میشود که ارتفاع آنها در شمال یعنی؛ پیرامون دریاچهها به حدود پانصد متر میرسد. برجستگی محلی؛ در این جلگهها استقامت سنگها را در مقابل فرسایش نشان میدهد و زمینها، بیشتر از رسوبات دوران اول به وجود آمده است.
از جنوب دریاچهها به پایین، یعنی؛ در حوضهی میسیسیپی به زمینهای دوران اول، دوم و سوم میرسیم و ارتفاع جلگه ها به تدریج کاهش مییابد و زمین هموارتر و یکنواخت تر میشود.
تپههای یخچالی، یخ افتهای یخچالی (مرون) که در اطراف دریاچهها فراوان وجود دارد، در سمت جنوب به آبرفتهای رودخانهای تبدیل میشود. آبرفتهای یاد شده از موادی است که رودخانههای میسیسیپی، میسوری، اوهایو و سایر رودهای فلات غربی آنها را به جلگه آوردهاند و به تدریج که به سوی جنوب میرود، ارتفاع زمین کم میشود و میسیسیپی در جلگههای هموار، بستری آبرفتی و فراخ پیدا میکند. این جلگهی آبرفتی؛ پیرامون خلیج مکزیک را احاطه کرده است و دنبالهی آنها در مغرب میسیسیپی به چشم میخورد. زمینهای رسوبی، در این قسمت دارای شیب ملایمی از غرب به شرق است که در زیر آبرفتها و رسوبات رودخانهای مخفی میشوند.
میان دو بخش کوهستان شرقی و غربی، جلگههای پهناوری قرار گرفته است و به سبب عبور میسیسیپی از آن؛ جلگهی میسیسیپی (درهی بزرگ خوانده میشود و از حاصلخیزترین جلگههای قارهی آمریکاست. جلگهی یادشده؛ از سمت شمال به جلگههای جنوبی کانادا متصل میشود و بین سلسله کوههای راکی و کوههای ساحلی منطقهی وسیع جنوبی کانادا، قرار دارد.
منطقهی وسیع و مرتفعی؛ بین کوههای راکی و کوههای ساحلی، وجود دارد که به منطقهی فلات ها و شورهزارها معروف است. شمال این منطقه؛ فلات کلمبیا، مرکز آن؛ فلات گریت باسن(Great basin) و جنوب آن؛ فلات کلورادو نام دارد.